در این مقاله میخواهیم آشکارا و صراحتاً نظر و دیدگاه خود را برای مردم بیان کنیم، بطوری که برای کسی بهانه وعذری در ارتباط با نفهمیدن و یا بدفهمی و نظر ودیدگاه ما و آن چرا که در مورد ما شایعه پراکنی میکنند، باقی نماند، چند سالی است که از سوءتفاهم بیشتر مردم نسبت به نظر و فکرمان گله مند بوده و رنج میبریم، نمیدانیم سبب این سوءتفاهم ودرک اشتباه، مخالفت ما نسبت به آنچه که مردم به آن عادت کردهاند یا آن را از آباء و اجداد خود به ارث بردهاند، میباشد و یا تلاش بسیاری از افراد مصلحتی و تابع هوا و هوس، باعث بوجود آمدن این موقعیت و سوءتفاهم و گمراهی مسلمانان شده است، تا مردم را از ما دور کنند و بین ما دشمنی و عداوت ایجاد کنند.
در حقیقت از مدتها بیش ما نظر و اعتقاد خود را در رابطه با موضوع اجتهاد، تقلید و مذاهب فقهی به وسیله آنچه که استادمان «علاّمه محمّد ناصرالدین البانی» در مقدمه کتاب نفیس و گرانبهای خود بنام «صفه صلاه النبی » مخصوصاً در جلد پنجم آن آورده است، بیان کردهایم بگونه ای که برای هر فرد مخلص، علم دوست، منصف کافی است که آن را به شکلی صحیح، درست بفهمد و همچنین با نوشتن تعداد مقالاتی که در مجله «المسلمون»[۱] تحت عنوان (عوده إلی السنه: بازگشت به سنت) به دنبال مطالبی که استاد علی طنطاویی درآن مجله منتشر کرده موضوع مورد نظررا بیان کرده است.
معتقدیم که تبعیت از آنچه که خداوند سبحانه و تعالی ـ در کتاب خود(قرآن) و سنّت رسول خودص به آن امر کرده واجب است و این همان عزم، تصمیم واراده اسلام و حقیقت ایمان است و هرکس به تبعیت آنچه که از طرف خداوند و رسول او آمده است، راضی و خشنود نباشد، مسلمان نیست همانطور که خداوند سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿إِنَّمَا کَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ أَن یَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ۵١﴾ [النور: ۵۱].
«مؤمنان هنگامی که به سوی خدا و پیغمبرش فراخوانده شوند تا میان آنان داوری کند، سخنشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردی و رستگاران واقعی ایشانند»
و درباره منافقان میفرماید:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَیۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودٗا ۶١﴾ [النساء: ۶۱].
«و زمانیکه بدیشان گفته شود: به سوی چیزی بیایید که خداوند آن را (بر محمدص) نازل کرده است، و به سوی پیغمبرص روی آورید (تا قرآن را برای شما بخواند و رهنمودتان دارد) منافقان را خواهی دید که سخت به تو پشت میکنند (و از تو میگریزند و دیگران را نیز از تو باز میدارند…».
و آیات دیگری که به این موضوع اشاره میکنند، لذا تبعیت از کتاب (قرآن) و سنّت (احادیث) باید هدف اساسی برای هر فرد مسلمانی بوده و راهی باشد که از آن مسیر حرکت میکند، ولی مردم، در رابطه با مقدار ظرفیت فهم و شناخت، درجات مختلفی دارند، بعضی از آنان جاهلانی هستند که معانی قرآن کریم و احادیث شریف را نمیداند و نمیتواند از طریق آن دو معانی و مفاهیم قرآنی و احادیث را استنباط کند، و نمیتواند آنچه را که آندو(قرآن و حدیث) از او میخواهند، بشناسد، بعضی دیگر از مردم، شامل افرادی عالم، آگاه و هوشیاری هستند که معانی آیات و احادیث را میدانند، و به احکام و قوانین و قواعدی که از قرآن و احادیث استنباط میشود، پی میبرند، و میدانند در بین آیات و احادیثی که ظاهراً با هم اختلاف دارند هماهنگی، تلفیق و ارتباط، ایجاد کنند و بر زبان عربی و شیوه و روش آن، وافق و آگاهاند و گروه سوم، کسانی هستند که حد وسط بین گروه اول و گروه دوم هستند یعنی جاهل و ناآگاه نیستند تا حدی که احکام را درک نکنند، و نتوانند آنچه را که قرآن و احادیث بر آنها دلالت دارد، بفهمند بلکه دارای علم و آگاهی، عقلی متفکر بوده، ولی به درجه عالم فقیه، متخصص در فقه، اهل تحقیق و تتبّع، باریک بین و بصیر و آگاه به آنچه که کتاب(قرآن) و سنت (احادیث) بر آنها دلالت دارد، نرسیده است. درجات و مراتب اصلی مردم بدینصورت است که مشخص شد، هر چند هر کدام از آنان خود دارای مراتب و درجاتی متفاوتی میباشند. گروه اول از مردم علماءآنان را مقلد نام نهادهاند.
و نوع دوم را اصطلاحاً مجتهد مینامند. و نوع سوم را متبعیّن (کسانی که تبعیت میکند) مینامند.بر گروه اول واجب است که از هر عالمی که به کتاب و سنّت آگاه است و در ارتباط با دین وعلم مورد اعتماد و اطمینان آنان است، تقلید کنند. و اما بر گروه دوم واجب است که در ارتباط با شناخت آنچه که کتاب و سنت بر آن دلالت میکند، تلاش کرده و از آنها تبعیت و پیروی نمایند، و حتی مردم را نیز به آگاهی از کتاب وسنت و تبعیت از آن دو راهنمایی وارشاد نماید. و بر گروه سوم واجب است که از دلایل شرعی و گفتههای علماء، اطلاع و آگاهی پیدا کرده و از آنها تبعیت کنند. هر کس که استعداد و توانایی اجتهاد داشته باشد، تقلید و اتباع از غیرمگردرحالت ضرورت، برای او جایز نیست، همانطور که طهارت و وضو بوسیله خاک، زمانی درست است که آب موجود نباشد یا اینکه در به کار بردن آن معذوریت شرعی داشته باشد و هر کس توانایی و استعداد اتباع ” تبعیت” داشته باشد تقلید واجتهاد برای او جایز نیست همانطوریکه اگر کسی توانایی وقدرت اجتهاد و تبعیت را نداشته باشد، تقلید بر او واجب است. دلیل این گفتهها آن است که اصل و اساس در هر چیزی، تبعیت از کتاب (قرآن) و سنّت است برای هر کسی که توانایی و استعداد حرکت در این مسیر را داشته باشد. همانطور که خداوند سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَۗ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ ٣﴾ [الأعراف:۳].
«از چیزی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است و جز خدا از اولیا و سرپرستان دیگری پیروی مکنید و (فرمان نپذیرید».
﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [الحشر: ۷].
«و چیزهایی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است، اجرا کنید و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».
و اگر مسلمان توانایی و استعداد درک و فهم از کتاب و سنّت و استنباط احکام از این دو منبع را نداشته باشد به درجه اتباع نزول پیدا میکند و اگر توانایی و استعداد اتّباع را هم نداشته باشد به درجه دیگری که همان تقلید است نزول پیدا میکند، درجه اتباع و تقلید هر دو از مواردی هستند که زیر مجموعه این فرموده خداوند تبارک و تعالی قرار میگیرند که:
﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ۴٣﴾ [النحل: ۴۳]. «پس (برای روشنگری] از آگاهان بپرسید، اگر (این را) نمیدانید (که پیغمبران همه انسان بودهاند نه فرشته».
در نتیجه برای شما که این کتاب را میخوانید مشخص میشود که به حقیقت کسانی که میگویند و شایعه پراکنی میکنند که ما اجتهادرا بر هر کسی واجب میدانیم، به ما دروغ و افتراء نسبت دادهاند و همچنین هر کسی که از طرف ما گفته است که همانا ما تقلید را برای انسان جاهل حرام میدانیم، دوباره به ما دروغ و افتراء نسبت داده است لذا ما از هر سخنی که بر خلاف گفته مان به ما نسبت میدهند، بیزاریم و خود را تبرئه میکنیم.
۱- فی المجلدالخامس- العددالثانی والثالث والرابع والخامس.