نظر اهل سنت در مورد اختلافاتی که در بین صحابه بوده وجنگ هایی که بینشان اتفاق افتاده چیست وایامیتوان ادعا کرد که دو گروه که با هم جنگیده اند هردو برحق بوده اند و کشته های انها شهید محسوب می شوند.
الحمدلله،
به وسیله نصوص صحیح ثابت است که عثمان، علی، طلحه، زبیر و عایشه اهل بهشتند بلکه در صحیح به ثبوت رسیده که فرمود:« لَا یَدْخُلُ النَّارَ أَحَدٌ بَایَعَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» (آنهایی که زیر درخت با رسول الله- صلی الله علیه و سلم- بیعت کردند هیچکدامشان وارد آتش نمی گردند.)
ابوموسی اشعری، عمرو بن عاص، معاویه بن ابی سفیان هم از جمله اصحاب هستند و دارای فضایل و محاسن می باشند. آنچه در مورد آنها حکایت شده بیشتر آن دروغ است و آنچه هم راست باشد اگر در آن اجتهاد نموده باشند در صورت اصابت به حق دارای دو اجر و پاداش و در صورت خطا باز هم از یک پاداش بهره مند است و خطاهایش نیز مشمول عفو خداوند قرار می گیرد. و اگر برایشان گناه نیز محسوب شود به طور مطلق گناه باعث داخل شدن در آتش نمی گردد مگر زمانی که اسباب دهگانه که مانع از عقوبت است در موردشان منتفی باشد که عبارتند از: توبه، طلب بخشش و استغفار، حسنات و نیکیهای محو کننده گناه، مصائب و گرفتاری ها که باعث کفاره گناهند، شفاعت رسول الله- صلی الله علیه و سلم-، شفاعت دیگران غیر از پیامبر، دعای مؤمنین، ثواب و صدقه و بخشش که هدیه مرده می گردد، فتنه قبر و اهوال و دهشت روز قیامت.
در صحیحین از رسول الله- صلی الله علیه و سلم- ثابت است که فرمود:« خیْرُ القرون القرن الذی بُعِثْتُ فیهم، ثم الذین یَلُونَهُمْ، ثم الذین یَلُونَهُم» (بهترین دوران زمانی است که من در آن مبعوث شده ام سپس کسانی که به دنبال آنها می آیند و سپس کسانی هم که به دنبال آنها می آیند.)
بنابراین هرکس به طور یقین در مورد یکی از آنها گناهی را اظهار نماید و آن را سبب داخل شدن در آتش اعلام کند چنین فردی دروغگو و افترا کننده است چون اگر چیزی را که به آن علم ندارد گفته باشد سخنش باطل است در حالیکه دلایل بسیاری در ابطال آن و متناقض با آن موجود است لذا هرکس در مشاجراتی که بینشان روی داده دخالت کند و حال آنکه خداوند از گمان بد به آنها و به شیوه باطل به جانبی تعصب داشتن را نهی کرده است چنین فردی ظلم کننده و تجاوزگر است.
در صحیحین ثابت است که رسول الله- صلی الله علیه و سلم- فرمود:« تَمْرُقُ مَارِقَهٌ عِنْدَ فُرْقَهٍ مِنْ الْمُسْلِمِینَ یَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَیْنِ بِالْحَقِّ» (هنگامی که مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنین وضعی از میان دو طایفه مسلمان کسی که به حق شایسته تر است با آنها می جنگد.) و همچنین در صحیح از رسول الله- صلی الله علیه و سلم- ثابت است که در مورد نوه اش حسن فرمود:«إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ وَسَیُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ مِنْ الْمُسْلِمِینَ» (این پسر من بزرگ و سید است و خداوند به وسیله او بین دو گروه عظیم از مسلمانان صلح ایجاد می کند.) و در صحیحین روایت است که رسول الله- صلی الله علیه و سلم- در مورد عمار فرمود:«تَقْتُلُهُ الْفِئَهُ الْبَاغِیَهُ» (گروه باغی او را به قتل می رساند.) و در قرآن هم آمده:*وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ* حجرات ۹٫ «اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگیدند در میانشان صلح ایجاد کنید در صورتی که یکی از آنها بر علیه دیگری بغی کرد و ظلم نمود با گروه باغی بجنگید تا به حکم خدا برگردد در صورت برگشتن در میان آنها به عدل صلح ایجاد کنید و عدالت پیشه نمایید که خداوند عادلان را دوست می دارد.»
به وسیله کتاب و سنت و اجماع سلف ثابت است که آنها مؤمن و مسلمان بوده اند و علی بن ابی طالب و همراهان او به نسبت طایفه مقابل، به حق شایسته ترند. و الله اعلم.
نحوه برخورد با مشاجرات صحابه:
پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: « إذا ذکر اصحابی فامسکوا ، وإذا ذکر النجوم فامسکوا ، وإذا ذکر القدر فامسکوا ».( طبرانی در الکبیر ۲ / ۷۸ / ۲ ، وابو نعیم در الحلیه ۴ / ۱۰۸ ، و البانی با طقی دیگر آنرا قوی نموده است السلسله الصحیحه۱ / ۳۴ ).
یعنی: هرگاه در مورد اصحابم ذکری به میان آمد، از ( ناسزای بدانها) پرهیز نمایید، و هرگاه از نجوم( ساحرانیکه با نجوم سروکار دارند) بحث شد در مورد آن ساکت شوید، و هرگاه در مورد (قضا و قدر) بحث شد، از بحث پرهیز نمایید.
بنابراین شایسته هیچ مسلمانی نیست که در مورد اصحاب گرانقدر رضی الله عنهم اجمعین سخنی نابحق بگوید زیرا آنان کسانی بودند که الله تعالی از آنها راضی است هر چند گاها بخاطر اجتهاد و رای خود اشتباه کرده باشند و این به این معنی است که صحابه معصوم نبوده اند.
اگر کار پسندیده، خودداری کردن از دخالت در مشاجرات صحابه است لازمه آن این نیست که معتقد باشیم همه آنها مجتهد و دارای تأویل هستند.
لازم به دانستن است که کار پسندیده و نیکو، خودداری نمودن از مشاجراتی است که در میان اصحاب روی داده و طلب بخشش برای همه مسلمانان از دو گروه متقابل و دوست داشتن همه آنهاست ولی واجب نیست که معتقد باشیم هر دو طرف از دو لشکر متقابل عالم و صاحب تأویل هستند بلکه در میانشان گناهکار و افراد بدکار وجود داشته و همچنین کسانی بوده اند که به خاطر نوعی هوا از اجتهاد کردن کوتاهی نموده اند اما اگر بدیهای آنها را به نسبت حسنات و خوبیهایشان مقایسه کنید خوبیهایشان فزونی و جانب غفران و بخشیدنشان ترجیح دارد.
اهل سنت در موردشان به نیکویی سخن می گوید و به آنها رحم می کند ولی اعتقاد به عصمت کسانی ندارد که اقرار به گناه می نمایند و در اجتهادات خویش دچار اشتباه می شوند بلکه تنها در مورد رسول الله- صلی الله علیه و سلم- که معصوم می باشد درست نیست ولی در مورد غیر او جایز است که به گناه و خطاهایشان اقرار نمود ولی آنها همانگونه اند که خداوند می فرماید:* أُوْلَئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجاوَزُ عَن سَیِّئَاتِهِمْ* احقاف ۱۶٫ «اینها کسانی هستند که بهترینِ آنچه انجام داده اند از ایشان خواهیم پذیرفت و از بدیهایشان در می گذریم.»
فضائل اعمال به سرانجام آن است نه به صورت و ظاهر آن.
توضیحاتی در باره ی معاویه رضی الله عنه:
معاویه نیز ادعای خلافت نداشته است و هنگامی که با علی جنگید به این خاطر نبوده که او خلیفه است و حتی خود را مستحق آن نیز ندانسته و این امور در مورد او ثابت است. خود معاویه نیز برای کسی که این سؤال را از وی کرده این مسئله را توضیح داده است. معاویه و اصحابش جنگ را بر علی و یارانش آغاز نکرده اند و برتری طلبی ننموده اند، بلکه علی رضی الله عنه و یارانش آن هنگام که رأیش بر این قرار گرفت زیرا اطاعت و بیعت کردنشان با علی واجب بود؛ چون نباید مسلمین غیر از یک خلیفه داشته باشند و آنها نیز از اطاعت علی خارج و از ادای این واجب امتناع نمودند و نیز اهل شوکت و قدرتند رأیشان بر این قرار گرفت که با آنها بجنگند تا این واجب را ادا نمایند و اطاعت و جماعت حاصل آید. طرف معاویه و اصحابش بر این باور بودند که این امر بر آنها واجب نیست و اگر به این خاطر کشته شوند مظلوم بوده اند چون عثمان به اتفاق مسلمین به مظلومی کشته شد و قاتلانش نیز در لشکر علی بودند و قدرتشان نیز در آن لشکر غالب و ظاهر بود و اگر از اطاعت امتناع نکنیم بر ما ظلم می کنند و بر علیه ما نیز تجاوز خواهند کرد و برای علی نیز ممکن نیست که تجاوز آنها را دفع کند، چنانکه نتوانست از عثمان نیز دفاع نماید و بر ما واجب است که با خلیفه ای بیعت کنیم که انصاف را در مورد ما رعایت کند و قادر به رعایت آن هم باشد. افراد جاهلی در بین هر دو دسته مخالف موجود بودند که ظن و گمان بد نسبت به علی و عثمان داشتند که الله تعالی عثمان و علی را از آن بری داشته است. ظن و گمانشان در مورد علی این بود که دستور به قتل عثمان صادر کرده است و علی سوگند می خورد در حالیکه بدون سوگند نیز علی صادق و راستگو است و حتی به کشتن عثمان هم میل نداشته است و این مسئله بدون شک و تردید در مورد علی معلوم و صحیح است اما این مسائل را افرادی از دوستداران و دشمنان علی شایع می کردند. دوستدارانش از این کار قصدشان طعنه زدن به عثمان بود به اینکه او مستحق کشتن بود و علی امر به کشتن وی صادر نموده است. و دشمنانش با این کار می خواستند به علی ایراد بگیرند که او بر کشتن خلیفه مظلوم و شهید، قاتلان را یاور بوده است. چون صبر کرده و از او دفاع ننموده است و در دفاع از وی خون مسلمانی ریخته نشده است. پس چگونه باید او را اطاعت کرد؟! و نمونه های دیگر از این مسائل که منحرفین از طرفداران عثمانیه و علویه به آن دامن می زدند و آن را سبب تحلیل مسائل قرار می دادند. اما هر دو دسته از طرفین به این امر اقرار داشتند که معاویه همتای علی نیست و در صورت امکان خلافت علی، جایز نمی دانستند دیگری خلیفه باشد. چون فضیلت و سبقت علی در اسلام، علم، دین، شجاعت و دیگر فضائل او بر همگان آشکار و معلوم بود، چنانکه فضائل دیگر برادرانش چون ابوبکر ، عمر و عثمان و بقیه اصحاب رضی الله عنهم آشکار بود و از اهل شورا غیر از او و سعد بن ابی وقاص کسی نمانده بود. سعد نیز این امر را ترک نموده و این امر منحصر در عثمان و علی بود و آن هنگام نیز که عثمان وفات نمود فرد معینی جز علی رضی الله عنه برای این امر باقی نمانده بود. و تنها شر و فتنه به سبب قتل عثمان روی داد که این امر باعث قوت گرفتن اهل ظلم و عدوان، و ضعف اهل علم و ایمان گردید تا جایی که این تفرقه و اختلاف به جایی رسید که اطاعت کردن از دیگری بهتر از اطاعت کردن از وی شد و به خاطر همین مسائل است که الله تعالی به جماعت و ائتلاف امر می کند و از تفرقه و اختلاف نهی می نماید. در همین مورد گفته اند:”ما یکرهون فی الجماعه خیر مما یجمعون من الفرقه” [ آنچه در جماعت موجب ناخرسندی است از آنچه در تفرقه موجب خرسندی است بهتر است.] (مجموع الفتاوی ابن تیمیه).
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
صحیح فقه السنه سید سالم