نصوص صریح قرآنی در رابطه با دو نوع ازدواج شرعی (۲)

و این آیه با صراحت برای ما روشن می‌کند که برای پیامبر فقط ازدواج با زن آزاده و کنیز حلال بوده! پس نکاح موقت کجاست؟

و در رابطه با ازدواج و احکامش به ده‌ها آیات از آیات احکام اشاره شد، ولی آیه‌ای که مربوط به ازدواج موقت باشد، هرگز به طور صریح نیامده است.

با وجود این‌که نیاز به این نوع از نکاح اگر مشروع می‌بود همه‌گیر و پیوسته می‌باشد، زیرا اسباب و علل آن مدام و پی‌درپی است، اما نامی از آن برده‌ نشده‌، همچنان‌که‌ ازدواج با کنیزی را ذکر نموده که خداوند متعال آگاه به این امر بوده که کنیز زیاد ادامه نخواهد داشت؛ زیرا قرن‌ها است که‌ بساط را جمع کرده‌ و اثری از آن باقی نمانده‌ است! آیا عاقلانه است که قرآن در امری بحث کند که خداوند می‌داند آن امر در میان جامعه به زودی رخ خواهد بست و چندین بار از آن عمل یاد کند، اما راجع به نمونه‌ای مشابه آن (امر) را که امکان زوالی برای آن در جامعه نیست، بلکه نیاز بدان همه‌گیر می‌باشد، صحبتی به میان نیاورد و به طور صریح یادی از آن و یا احکام مربوط بدان ننماید؟!

سپس آیاتی از سوره‌ی (نساء) می‌آید که از چارچوب روش و عادت قرآن در نام بردن از این دو نوع ازدواج (دایمی و ازدواج با کنیزان) بیرون نرفته است که مقارن همدیگر هستند، همچنان که در واقعیت جامعه نیز مقترن هم می‌باشند.

قرآن شکل صحیحی را طبق آن اصل که هنوز در آن جامعه وجود دارد، ترسیم می‌کند. اما ما در بخش‌های مختلف قرآن غیر از ازدواج دائمی و ازدواج با کنیزان چیز دیگری ‌را در این شکل نیافتیم. و اگر ازدواج موقت در حقیقت وجود داشت، قطعاً در شکل قرآن درست و صحیح به وضوح آشکار می‌شد که هیچ شکی در آن نباشد، همچنان‌که دو نوع ذکر شده چنان با وضوح مطرح شده‌اند که جای هیچ بحثی را باقی نگذاشته‌اند. خداوند متعال در این آیات پس از بیان محرمات از مادران، دختران، خواهران و امثال آن‌ها می‌گوید:

﴿وَأُحِلَّ لَکُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا٢۴﴾ [النساء: ۲۴].

«برای شما ازدواج با زنان دیگری جز اینان (یعنی جز زنان مؤمن حرام) حلال گشته است و می‌توانید با اموال خود (از راه شرعی) زنانی را جویا شوید و با ایشان ازدواج کنید (بدان شرط که منظورتان زنا و دوست‌بازی نباشد و) پاکدامن و از زنا خویشتندار باشید. پس اگر با زنی از زنان ازدواج کردید و از او کام گرفتید، باید که مهریه او را (چنان که مقرّر است بدون کم و کاست و در موعد خود) بپردازید، و این واجبی (از واجبات الهی) است. و بعد از تعیین مهریه، گناهی بر شما نیست در آنچه میان خود بر آن توافق می‌نمائید (مثلاً این که همسر با رضا و رغبت از مقداری از مهریه خود چشم‌پوشی کند و یا شوهر مشتاقانه مقداری بر اندازه مهریه بیفزاید). بیگمان خداوند (پیوسته بر مصالح بندگان خود) آگاه (و در احکامی که برای آنان وضع می‌نماید) حکیم بوده (و می‌باشد».

این نوع اول از ازدواجی است که خداوند بزرگ و بلند مرتبه آن را حلال و مشروع گردانید. سپس بعد از آن فرمود:

﴿وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ﴾ [النساء: ۲۵].

«و اگر کسی از شما نتوانست با زنان آزاده مؤمن ازدواج کند، می‌تواند با کنیزان مؤمنی ازدواج نماید. خداوند آگاه از ایمان شما است».

(که همان ازدواج با کنیزان است) یعنی نوع دوم از ازدواج حلال می‌باشد.

اگر نوع اولِ ذکر شده در آیه همان ازدواج موقت است، پس ازدواج شرعی دائمی کجاست؟!! و در عبارت چیزی غیر از این دو نوع وجود ندارد. پس خداوند متعال فقط ازدواج موقت و ازدواج با کنیزان‌ را ذکر کرده و ازدواج شرعی را ذکر نکرده است! پس آیا عاقلانه است که خداوند بلند مرتبه در این مورد فقط پست‌ترین و نازل‌ترین ازدواج (ازدواج موقت) را بیان کند و به (بحث) ازدواج با کنیزان بپردازد و به آن ختم نماید؟!!

هرگز! همانا منظور این آیه همان ازدواج دائمی است و استمتاع بر کنایه از جماع و آنچه مشابه آن است، حمل می‌شود. پس این آیه از واجب بودن مهریه بحث می‌کند و آشکار می‌نماید که به محض حاصل شدن استمتاع از زن، وجوب مهریه لازم می‌آید:

﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً﴾ [النساء: ۲۴].

دنبال کردن آیات متشابه

(شیعه‌ی) امامیه می‌گوید: همانا فرموده‌ی خداوند متعال:

﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً﴾ [النساء: ۲۴] دلیلی بر مشروعیت ازدواج موقت است، زیرا او فرموده است: ﴿فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ﴾ و فرموده است: ﴿فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ و نفرموده است: «مهورهن: یعنی مهریه آن‌ها». و این درست نیست و به عنوان دلیلی برای آن‌ها محسوب نمی‌گردد؛ آن نیز به دلیل مهم، بزرگ و اساسی‌ای که این نص به صورت متشابه بر ازدواج موقت دلالت می‌نماید و به طور محکم و قوی‌ بر آن دلالت نمی‌نماید. این در حالی است که ازدواج از امور بزرگ و حساس در زندگی، دین و دانش انسان مسلمان است؛ زیرا آن از بارزترین ویژگی‌های انسان مسلمان محسوب می‌شود: آبرو و نسل او. همانا این امر (ازدواج) به عورت و ناموس زنان مؤمن (باکره) تعلق دارد، نه به بازیچه و کالایی که در بازار تجارت عرضه شده باشد.[۱]

[۱]– از محمد صدر درباره ازدواج موقت سؤال شد؟ پس پاسخ داد: مسأله (۱۷۳) این از ضروریات مذهب است و کسی که آن را انکار کند، از مذهب تشیع به مذهب تسنن یا به ملت (مذهب) دیگری خارج شده است و به چیزی غیر از آنچه که خدا در کتاب ارجمندش آورده است، گراییده است. (مسائل و ردود / جزوء چهارم ص ۴۱). پس در حکم بین ازدواج موقت و شیعه امامیه تساوی برقرار است.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …