آیات قرآنی مربوط به این دو نوع ازدواج شرعی که ذکر شد آشکار و قطعی الدلاله هستند و هیچ کس نمیتواند درباره این آیات جر و بحث کند و آنها را به غیر از این دو ازدواج تحمیل نماید؛ پس هیچ کس به خاطر آشکار بودن این آیات نمیتواند بگوید که: ازدواج دائم و ازدواج با کنیزان حرام است. همچنان که خداوند متعال گفته است:
«با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم میترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود (که هزینه کمتری و تکلّفات سبکتری دارند) ازدواج نمائید».
در این آیه، خداوند متعال چند ویژگی را برای ما مشخص میکند که عبارتند از:
تعدد ازدواج.
در صورتی که مرد نمیتواند بین زنانش عدالت برقرار کند، فقط به یکی از آنها اکتفا نماید.
مرد با زنانی که کنیز وی هستند، ازدواج نماید.
پس اگر شرط دیگری در این آیه میبود، خداوند آن را ذکر میکرد.
«و برای شما نصف دارائی به جای مانده همسرانتان است، اگر فرزندی (از شما یا از دیگران و یا نوه یا نوادگانی) نداشته باشند (و باقی ترکه، برابر آیه قبلی، به فرزندانشان و پدران و مادرانشان تعلّق میگیرد) و اگر فرزندی داشته باشند، سهم شما یک چهارم ترکه است (و باقیمانده ترکه به ذویالفروض و عصبه، یا ذویالارحام یا بیتالمال میرسد. به هرحال چه فرزندی نداشته باشند و چه فرزندی داشته باشند، سهم شما) پس از انجام وصیتی است که کردهاند و پرداخت وامی است که بر عهده دارند (و پرداخت وام بر انجام وصیت مقدّم است). و برای زنان شما یک چهارم ترکه شما است اگر فرزندی (یا نوه و نوادگانی از آنان یا از دیگران) نداشته باشید. (اگر همسر یک نفر باشد، یک چهارم را تنها دریافت میدارد، و اگر دو همسر و بیشتر باشند، یک چهارم به طور مساوی میانشان تقسیم میگردد. باقیمانده ترکه به خویشاوندان و وابستگان به ترتیب استحقاق میرسد). و اگر شما فرزندی (یا نوه و نوادگانی) داشتید، سهمیه همسرانتان یک هشتم ترکه بوده (و بقیه ترکه به فرزندانتان و پدران و مادرانتان – همان گونه که ذکر شد – میرسد. البتّه) پس از انجام وصیتی است که میکنید و بعد از وامی است که بر عهده دارید. و اگر مردی یا زنی به گونه کلالَه ارث از آنان برده شد (و فرزند و پدری نداشتند) و برادر (مادری) یا خواهر (مادری) داشتند، سهم هر یک از آن دو، یک ششم ترکه است (و فرقی میان آن دو نیست) و اگر بیش از آن (تعداد، یعنی یک برادر مادری و یک خواهر مادری) بودند، آنان در یک سوم با هم شریکند (و به طور یکسان یک سوم را میان خود تقسیم میکنند. البتّه این هم) پس از انجام وصیتی است که بدان توصیه شده است».
«آنان که امکانات ازدواج را ندارند (و قادر به پرداخت مهریه و نفقه نمیباشند) باید در راه عفّت و پاکدامنی تلاش کنند، تا خداوند از فضل و لطف خود ایشان را دارا کند».
و اگر آنجا نوع سومی از ازدواج (به عنوان نمونه نکاح متعه) وجود میداشت، خداوند متعال میگفت: (ولیستمتع) و هرگز نمیفرمود: ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ﴾.
و عفت مستلزم نیازمندی است که از ازدواج با زن آزاده و کنیز امتناع میورزد.
اما در ازدواج موقت، شخص نیازی به غنی ندارد، زیرا هر انسانی با کمبود دارایی هم میتواند آن را انجام دهد؛ پس اگر ازدواج موقت جایز بود – که نیازمندان نیز قطعاً میتوانند آن را انجام دهند – هرگز آیهای نازل نمیشد که در آن حالت توصیهی عفت را به آنان یاداور نماید، همچنان که در حالت توانایی ازدواج با کنیزان و بردگان را یاداور نموده است.
مرد برای ازدواج دو حالت در پیش رو دارد: اول اینکه مرد متمکن است که میتواند با زن یا کنیز ازدواج کند و دوم اینکه توانایی ازدواج را ندارد و کسی را نمییابد که با وی ازدواج کند، در این صورت مرد باید عفت پیشه کند و حالت سومی که متناسب با ازدواج موقت باشد، مطرح نشده است.
«کنیزان خود را (با جلوگیری از ازدواج ایشان) وادار به زنا نکنید، اگر آنان خواستند (با ازدواج با مردان دلخواه خود، شخصیت مستقلّی بهم رسانند و همچون آزادگان تشکیل خانواده دهند و) عفیف و پاکدامن باشند. (ای مؤمنان! با جلوگیری از ازدواج، کار کنیزان را به خودفروشی نکشانید) تا بدین وسیله خواهان مال و دارائی زودگذر دنیا بوده».
اگر ازدواج موقت مشروع میبود، نیازی نبود که دختران جوان تحت فشار واقع شوند تا برای کسب معاش به زنا روی بیاورند؛ بلکه امکان داشت که کسب در آمد از طریق ازدواج موقت بدون نیاز به زنا فراهم شود. بلکه بازار زنا با این نوع زنای مباح به نام شرع با کساد مواجه میشد! (و جز بدبخت کسی زنا نمیکرد) آری اگر ازدواج موقت جایز میبود، جز انسان بدبخت کسی زنا نمیکرد و اگر زنا مباح بود (جز بدبخت کسی متعه را انجام نمیداد)؛ زیرا با انجام یکی از دیگری بینیاز خواهد شد و اگر آن دو یک مسألهی واحد نمیبودند، هرگز چنین چیزی صحیح نمیبود!!
«و با زنان مشرک (غیر اهل کتاب) تا ایمان نیاورند ازدواج نکنید، و بیگمان کنیز مؤمنی از زن (آزاد) مشرکی بهتر است، اگرچه (زیبائی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی انداخته باشد (و دلباخته او بوده باشید)، و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید، مادامی که ایمان نیاورند. و بیگمان غلام مؤمنی از مرد مشرکی بهتر است اگرچه (زیبائی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی انداخته باشد (و دل از کفتان ربوده باشد)».
سوره بعد از این آیه راجع به احکام ازدواج از جهت موافقین و مخالفین، بحث میکند و فقط در مورد دو نوع ازدواج مشروع یادآوری شده و اشارهای به ازدواج موقت نشده است:
«ای پیغمبر! ما برای تو (جهت توفیق در کار تبلیغ دعوت و چیزهای دیگر) حلال کردهایم همسرانت را که مهرشان را پرداختهای، و همچنین کنیزانی را که خدا در جنگ بهره تو ساخته است».
این دو نوع ازدواج وجود دارد، سپس آیه به نوع سومی از ازدواج پرداخته که برای هیچ یک از مسلمانان اتفاق نیفتاده است و فقط مخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است که نکاح هبه میباشد. هر چند که این ازدواج واقعاً به وقوع نپیوسته ولی آیه آن را یادآور شده است!! خداوند متعال میفرماید:
«بعد از این، دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمیتوانی همسرانت را به همسران دیگری تبدیل کنی (و مثلاً برخی از اینان را طلاق دهی و به جای وی همسران تازهای را خواستگاری نمائی) هر چند جمال آنان تو را به شگفت درآورد، مگر کنیزان. خداوند ناظر و مراقب بر هر چیزی است».