بعضی دچار اشتباه شده و میگویند: پیغمبر یک نابغه اجتماعی است؛ ولی یک نابغه خیرخواه، یک نابغه اجتماعی که این نبوغ را خداوند به او داده است در جامعهای پیدا میشود اوضاع جامعه خودش را میبیند، بدبختیهای مردم را میبیند، فسادها را که رخ میدهد میبیند؛ اوضاع جامعه را درک میکند و متأثر میشود؛ بعد برای چاره و تغییر نابسامانیهای مردم میاندیشد و در فکر بهبودی ملت بسر میبرد و در نتیجه فکر کردن زیاد در ذهنش مفاهیمی بوجود میآورد که گمان میبرد که این مفاهیم از خارج توسط شخصی به او القاء میشود در حالیکه در خارج هیچ چیز وجود ندارد!!.
در پاسخ به ایشان میگوئیم: در میان وحی پیامبران و افکار نوابغ و دانشمندان فرقی است بس بزرگ!!.
مثلاً یک کشف جدید برای نابغه و دانشمندی به دنبال فکر و ممارست و تجارب فراوان و کوشش مداوم با اتکاء به اطلاعات و معلومات مشابه قبلی به دست میآید و این برداشتها محصول هزاران گرایش، حدس، نظریه، تخیل، فکر و اندیشه، قرارداد و عادت و غیره است.
فراست و هوش سرشار درست است که به انسان هوشیار امکان پیشبینی نسبی و یافتن راهحلی به هنگام پیش آمدن مشکلات و درک و دریافت سریع میدهد اما این دریافت، با دریافتهای افراد دیگر فرقی ندارد.
اما برای پیامبر جهت فراگیری حقایق جهان کتابخانه و درس و معلم و تجربه در کار نیست، و پیامبران هیچگونه اطلاعی از آنچه به آنان وحی میشده، نداشتند؛ چنانکه در قرآن خیلی بر این واقعیت تأکید شده:
﴿تِلۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهَآ إِلَیۡکَۖ مَا کُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُکَ مِن قَبۡلِ هَٰذَا﴾ [هود: ۴۹].
«اینها از خبرهاى غیبى است که آن را به تو وحى مىکنیم، نه تو آنها را پیش از این مىدانستى و نه قوم تو».
نابغه نمیتواند با فکر خودش پی به حقایق تاریخی ببرد اما ما میبینیم که پیامبران و خصوصاً نبی اکرم صلی الله علیه وسلم هزاران حقایق تاریخی بیان کردهاند.
همچنین پیامبران از نظر روحی و معنوی به درجه تکامل رسیده بودند و متصف به صفات کمالیه بودند به حدی که کفار و مشرکین به دیانت و امانت آنها اعتقاد داشتند پس چطور میشود یک پیامبر در طول زندگیش به مردم دروغ گفته باشد که بر من از جانب پروردگار وحی میآید یا اینکه در طول این مدت متوجه نشود که همه اینها خیال هستند که به او القاء میگرداند!!.
همینطور پیامبر توسط فرشته مسائل و وحی را میآموزد و مثل الهامات نوابغ دانشمندی که مدعی است ناگاه یک فرضیه به من الهام شد، او فقط همین قدر احساس میکند که نمیدانست که ناگهان چیزی در ذهنش آمد اما احساس نمیکند که با شخصی سروکار دارد همین قدر میفهمد که جوشید اما این از کجا آمده خودش دیگر حس نمیکند که با جائی تماس داشته یا نداشته است؛ ولی پیامبران آنطور که توضیح میدهند وجود شخصی یعنی فرشته را حس میکنند.
همچنین الهامی که به دانشمندان و نوابغ میشود مخالف با رأی و نظریات شخصی آنها نیست بلکه آن الهام نتیجه افکار و حدس و نظریات آنهاست در صورتیکه وحی در بسیاری مواقع با رأی شخصی پیامبر مخالف است، چنانچه در قرآن مذکور است:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾ [التوبه: ۴۳].
«خداوند از تو در گذرد، چرا به آنان اجازه [باز ماندن] دادى؟».
و غیره، با اینهمه گفتار دانشمندان و نوابغ خالی از نقص و شائبه نیست، ولی تاکنون هیچکس در گفتار هیچ پیامبری نقص و شائبهای