نابود کننده لذت ها (۱۱)

روزها سریع یا دیر می‌گذرند، با شادی باشند یا غم، با اطاعت یا معصیت، با فقر یا ثروت. دنیا محل گذر است نه دارالمقر، چون لباس کفن را پوشیدی و پرونده بسته شد همه آرزوهای دنیوی و دارایی موجود از تو باز می‌مانند و چون پلک فروبندی قبر به تو خواهد گفت: من خانه تنهایی و تاریک تو هستم اگر با طاعت و آمادگی آمده‌ای خوشا و مرحبا به آمدنت و اگر با معصیت و گناه آمده‌ای وای بر تو.

از کنار قبر عبور می‌کنی و او با زبان بی‌زبانی تو را وعظ می‌کند، ولی تو نمی‌شنوی، دوستان را بر دوش می‌گذاری، در چاله گور تنها دفن می‌کنی و بر فراق آن‌ها اشک می‌ریزی و خود پند نمی‌گیری.
به خاطر انجام کارهایت صبح زود برمی‌خیزی ولی به خاطر فرض الهی از خواب برنمی‌خیزی، از مراقبت و نظارت کارفرما بیم داری ولی از مراقبت و نظارت خدا نمی‌ترسی. به هنگام انجام کارهای شخصی دقت داری و چون به نماز می‌ایستی خمیازه داری، منزل و خانه خود را آینه‌کاری و رنگ‌آمیزی می‌کنی و از تعمیر خانه آخرت و قبر غافلی.

از هاویه و جهنم نمی‌ترسی، از سلب شدن ایمان قبل از موت، از سوء خاتمه، از روزی که قلب و زبان بر تو خیانت کنند و تو بر فراش مرگ بخواهی شهادتین را تکرار کنی و نتوانی و ربا، نزول و گناه، دیوار بین تو و کلمه توحید قرار گیرند.

روزی عمر ابن عبدالعزیز از قبرستان برمی‌گشت رو به دوستانش کرد و گفت: قبر چیزی گفت آیا می‌خواهید برایتان بازگو کنم
یاران گفتند: آری، فرمود: قبر گفت کفن‌ها پاره شدند بدن‌ها تکه تکه شدند، خون‌ها خشکیدند، گوشت‌ها خورده شدند، انگشتان از دست و مچ جدا شدند و مچ‌ها از ساق و ساق از آرنج و کتف جدا شدند و کمرها شکسته، دنیا بقای آن کم و عزیز آن ذلیل و جوان آن پیر و زنده آن می‌میرد.

چقدر از اجساد سالم متحرک و چهره‌های بشاش و نورانی و زبان‌های سخنور که امروز بر زمین، زیر صدها خروار خاک خوابیده‌اند و بر اوقات از دست داده شده نالان و پشیمان‌اند.

چقدر از ثروتمندان که به صدقه نیازمنداند چه فرش‌های ابریشمی که به جای آن‌ها بستری از خاک و سنگ فرش شده است.

روزی هارون الرشید از بهلول نصیحت خواست، بهلول گفت: کجاست پدر و آباء تو و کجایند قصر آن‌ها و کجاست قبر آن‌ها
هارون گفت: این قصر آن‌هاست و آن قبرشان.
بهلول گفت: آیا این قصرها نفعی به آن قبرها می‌رسانند.
کاش به جای وسعت این قصرها قبرهایشان نیز وسیع بود.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …