یعنی موحد بدون آن که عذابی ببیند وارد بهشت میشود. و محقق کردن توحید یعنی شناخت و دانستن حقیقت آن و عمل کردن به آن به صورت علمی و عملی و حقیقت توحید این است که روح از نظر محبت، ترس، توکل، بازگشت، دعا، اخلاص، بزرگداشت، تعظیم و عبادت مجذوب و متوجه خداوند میشود.
خلاصه اینکه در قلب کسی که توحید را محقق نموده است چیزی برای غیر از خدا باقی نمیماند و در دل او ارادهای برای انجام آنچه خدا حرام نموده و ناپسند دانستن چیزی که خدا به آن فرمان داده باقی نمیماند. این حقیقت لا إله إلا الله است و إله یعنی کسی که خدا قرار داده شده است و عبادت میشود، ابنقیم چه زیبا گفته است:
فَلِواحدٍ کُن واحداً فی واحد |
أعنی سبیل الحقِّ والایمانِ.[۱] |
برای خدای یگانه، یکی در یکی باش یعنی راه حق و ایمان را طی کن
این حقیقت شهادتین است، پس هر کسی که شهادتین را به این صورت محقق نماید از زمرهی هفتاد هزار نفری است که بدون حساب و عذاب وارد بهشت میشوند.
و خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّهٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِیفٗا وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٢٠﴾ [النحل: ۱۲۰].
«بیگمان ابراهیم خود یک امت فرمانبردار برای الله و(نیز) حنیف و حقگرا بود؛ و از مشرکان نبود».
تناسب آیه[۲] با عنوان فصل از این جهت است که خداوند ابراهیم÷ را در این آیات با این صفات بزرگ که بالاترین مراتب محقق نمودن توحید است ستوده است و اینگونه تشویق نموده که مردم در توحید و تحقیق عبودیت با پیروی از اوامر و ترک نواهی، از او پیروی کنند، پس هر کسی در این مورد از او پیروی نماید بدون حساب و بدون عذاب وارد بهشت میشود همانطور که ابراهیم÷ وارد آن میگردد.
اول: اینکه ابراهیم الگو، پیشوا و معلم خیر بوده است که از او پیروی میشود، این مفهوم از ابن مسعود روایت شده است[۳].
ابراهیم به خاطر آن به چنین مقامی رسید که مقام صبر و یقین را کامل نموده و انسان با این دو چیز به مقام پیشوایی در دین میرسد، چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّهٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢۴﴾ [السجده: ۲۴]. «و برخی از بنیاسرائیل را که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند، پیشوایان(و پیشگامان خیر) گرداندیم.»
دوّم: اینکه ابراهیم برای الله فروتن و مطیع بوده است و عبادت و طاعت را همواره انجام میداده است، چنان که شیخالإسلام میگوید: «قنوت در لغت یعنی دوام طاعت. و نمازگزار وقتی قیام و ایستادنش یا رکوع یا سجدهاش طولانی باشد او در همهی اینها قانت است. خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّیۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا یَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَهَ وَیَرۡجُواْ رَحۡمَهَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾ [الزمر: ۹]. «آیا(چنین شخص مشرکی بهتر است یا) کسی که در ساعات شب سجدهکنان و ایستاده به عبادت میپردازد، در حالی که از آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟ بگو: آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند». خداوند او را در حال سجده و قیام قانت قرار داده است[۴].
پس خداوند ابراهیم را در این دو صفت به این خاطر توصیف نموده زیرا عبودیت را در خودش محقق نموده:
نخست: از نظر علمی و عملی.
دوم: از نظر دعوت، تعلیم و الگو بودنش باید به او اقتدا شود زیرا او خودش به آن عمل کرده است و در صفت دوم او را به استقامت بر این وصف نموده است، چنانکه میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٣٣﴾ [فصلت: ۳۳]. «کیست خوشسخنتر از کسی که به سوی الله فرا بخواند و کار شایسته انجام دهد و بگوید: من از مسلمانانم؟». پس علم، عمل و استقامت را دربردارد.
سوم: اینکه ابراهیم حنیف بوده است و «حَنَف» به معنای میل و کجی است یعنی او راه خود را از شرک کج و منحرف کرده و به سوی توحید رفته است ، چنان که خداوند به حکایت از او میفرماید:
﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٧٩﴾ [الأنعام: ۷۹]. «من، از روی اخلاص و گرایش به توحید به سوی کسی روی میآورم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من، جزو مشرکان نیستم». و میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٠﴾ [الروم: ۳۰]. «از اینرو حنیف و حقگرا با همهی وجود به سوی دین الله روی بیاور و از فطرتی پیروی کن که مردم را بر اساس آن سرشته است. آفرینش الله را تغییر ندهید. این، دین استوار و مستقیم(توحیدی) است؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند».
چهارم: اینکه او از مشرکین نبوده است، یعنی او موحّدی خالص بوده که از شائبههای شرک مطلقاً پاک بوده است، پس شرک را از او به کاملترین وجه نفی نموده است طوری که کوچکترین شرکی به او نسبت داده نمیشود و خداوند اینگونه کافران قریش را تکذیب میکند که به ناحق ادعا میکردند که برآئین ابراهیم÷ هستند. مؤلف در سخن پیرامون این آیه که (إنَّ إِبراهِیمَ کانَ أُمَهً …) میگوید: «رهرو نباید از اندک بودن تعداد سالکان طریق وحشت کند (قانتاً لله) یعنی برای خداوند فروتن باشد، نه برای پادشاهان و نه برای تاجران خوشگذران.
[۱]– شرح نونیه ابن قیم ابن عیسی (۲/۲۵۸).
[۲]– در حاشیهی نسخه الف نوشته شده است خداوند متعال بر ابراهیم با سلامت قلبی سلام و درود فرستاده است و میفرماید: ﴿وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ ٨٣ إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ ٨۴﴾ و از او حکایت میکند و میفرماید: ﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩﴾ [الشعراء: ۸۸-۸۹] قلب سلیم همان قلبی است که از شرک، کینه، حسادت، دنیادوستی،تکبر و ریاست طلبی سالم مانده باشد. و از هر آفتی که فرد را از خدا دور میکند و هر شبههای که با خبر او معارض باشد و هر شهوتی که معارض امر او باشد و هر ارادهای که مزاحم مراد او باشد و هر مانعی که مانع راه او باشد، سالم باشد. چنین قلب سالمی هم در دنیا و هم در برزخ و هم در آخرت در بهشت است. و فقط در صورت سالم ماندن از این پنج چیز سلامت مطلق دارد: از شرکی که با توحید منافات دارد، از بدعتی که مخالف سنت است ، شهوتی که مخالف فرمان خدا است ، غفلتی که منافی ذکر است و هوی و هوسی که متضاد با اخلاص میباشد. در ضمن غیر این پنج مورد که باید به خاطر خدا از آن دوری ورزید، امور دیگری برای هر کدام وجود دارند که خیلی زیاد هستند. الجواب الکافی ص (۸۴-۸۵).
[۳]– امام بخاری در صحیحش به صورت معلق آورده است، صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره نحل (۵/۲۷۰) و ابن سعد در الطبقات الکبری (۲/۳۴۹) و ابنجریر در تفسیرش ش (۱۴/۱۹۰) و طبرانی در المعجم الکبیر (۱۰/۶۰) و ابن عساکر در تاریخ دمشق (۵۸/۴۲۰) و حافظ ابنحجر در تغلیق التعلیق (۴/۲۳۸) از چند طریق از ابنمسعود روایت کرده و صحیح است.
[۴]– ابنقیم در مفتاح دارالسعاده (۱/۱۷۴).