تأملاتى قرآنی برای دعوتگران و مربیان
مومن آل یاسین و درس هایی برای دعوتگران
داستان مومن آل یاسین، داستانی منحصر به فرد است که بر تمامی بهانه های بر زمین نشستگان عرصه دعوت، خط بطلان می کشد، آری! قصه ی فردی که قوم و قبیله ای در اطرافش نبود و مال و اموالی وی را در بر نگرفته بود و کسی پیش قراولش نگشته نبود، و تک و تنها حرکت نمود در حالیکه تمامی اطرافش با وی در تعارض بود!
“وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ”
{ مردی از نقطهی دوردست شهر شتابان آمد} (القصص: ٢٠)
در اینجا، مومن آل یاسین با لفظ نکره می آید زیرا این فرد در زمان خود، شهره و سرشناس نبوده، و این مسأله بیانگر آن است که دعوت با نام ها گره نمی خورد بلکه خود را به اعمال پیوند می دهد!
در مورد منصب و شغل این فرد، مفسران اقوال مختلفی دارند و برخی وی را پینه دوز دانسته اند و دیگران او را نجار و یا قصاب خوانده اند و این در حالی است که الله، یاد و نام وی را جاودان و ماندگار ساخته است، نتیجه ای که از این مسأله بدست می آید این است که دعوت و دعوتگری ربطی به شغل و منصب ندارد (و تمامی طبقات و مشاغل را در بر می گیرد.)
مسأله ی دیگر، انجام پذیرفتن دعوت با وجود فرد عالم تر است، نکته عجیب در داستان این است که این فرد با وجود حضور ۳ تن از انبیاء دست به امر دعوت می زند تا به مخاطب بفهماند که وجود فرد عالم تر و فاضل تر سبب آن نمی گردد که افرادی دیگر به امر دعوت همت نگمارند.
“وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ رَجُل”
{مردی از دورترین نقطهی شهر با شتاب بیامد} (یاسین: ٢٠)
(در اینجا به دنبال آن است که نشان دهد) بعد مسافت و دوری راه، سبب آن نمی گردد که دعوتگران از دعوت باز مانند، الله درباره مومن آل یاسین می گوید: من أقصی المدینه، و ذکر این مسأله بدان خاطر است که دعوتگران را آگاه گرداند که دوری مسیر نباید آنان را از وظیفه شان باز دارد.
“اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا”
{پیروی کنید از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند} (یاسین: ٢١)
(این بخش، بیانگر آن است که) دعوتگر در دعوتش به گونه ای داوطلبانه رفتار می نماید و مومن آل یاسین اینگونه به تمجید انبیاء می پردازد:”اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا”، و وی نیز جز به اجر (اخروی) به چیز دیگری نمی اندیشد، از طرفی دیگر بایستی دانست که انتظار دریافت پاداش (از سوی الله) ضرورتی بس مهم است!
“مومن آل یاسین” می گوید:
“وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ”
{و آنان افرادی راهیاب و هدایت یافتهاند.} (یاسین: ٢١)
از مسایل مهم وعظ و ارشاد، یادآوری رستاخیز و قیامت و ملاقات الله و ایستادن در برابر خالق و برخواستن از قبور است و “مومن آل یاسین” اینگونه متذکر می گردد: “وإلیه ترجعون” به راستی این عبارت چقدر تکان دهنده است.
نکته آخر، رحمت و شفقت دعوتگر به نسبت قوم و طایفه اش می باشد:
قوم “مومن آل یاسین” کافرانی معاند بودند که وی را آزار دادند و تحقیرش نمودند و مورد اهانتش قرار دادند و به قتلش رساندند اما با وجود تمامی این مسایل، وی می گوید:
“یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ”
{ای کاش! قوم من میدانستند} (یاسین: ٢۶)
و این نشان از عطوفت و رحمت دعوتگر به نسبت مخاطبینش دارد.
الله به نویسنده این متن پاداش نیک عنایت فرماید.