موضع انسان در برابر تقدیر

انسان در برابر این حقیقت نمی­ تواند فرار کند و او میان امر و نهی قرار دارد که باید به امر گردن نهاده و از نواهی اجتناب کند و صبر بر این دو، لازم و ضروری است و از دو شکل خارج نیست:

اول: موافق هوس، اراده و خواست او است مانند سلامتی، مقام و مال.

و دیگری: با خواست و هوس وی مخالف است و این خود بر دو بخش می­ باشد:

الف) با اراده و اختیار وی رابطه دارد مانند عبادات و گناهان و بر آن اجر و پاداش مترتب می­شود.

ب) با اراده و اختیار او ارتباط ندارد مانند مصیبت­ها؛ و این سبب از بین رفتن گناهان و ترفیع درجات می ­شود.

انسان در برابر مقررات و مزایای فطری مانند هوش، سلامتی، مرد یا زن بودن، اختیاری ندارد و همچنین اختیاری در انتخاب پدر و مادرش و ویژگی­هایی که از آنها به ارث می­برد، ندارد. همچنین انتخاب زمان و محیط مناسب برای رشد و نمو، در زمان کودکی، در اختیار خود انسان نیست؛ تمام این امور از اراده و خواست شخص خارج است و در مورد اینها مسئولیتی ندارد.[۱]

کسانی که اعمال و افعال انسانی خود را به دوش تقدیر انداخته و تقدیر را علت آن می­دانند، به آیاتی از قرآن استناد می­کنند که آنها را مطابق با هوای نفس خود گلچین نموده­ و تفسیر می­کنند، مانند این رهنمود الهی: «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ»: «هر کس را بخواهد گمراه می‌کند و هر کس را بخواهد، هدایت می‌نماید.» (نحل: ۹۳)

اما این استدلال و استناد سریع و گذرا، در برابر سایر آیاتی که انسان را میان دو کار مخیر دانستند، ساقط می­شود، مانند این قول الله متعال: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»: «همانا ما راه را به او نشان دادیم خواه سپاس‌گزار باشد یا ناسپاس.» (انسان: ۳)

و اینکه می ­فرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»: «و سوگند به جان (انسان) و آنکه آن را (آفرید و) نیکو گردانید. سپس بدی‌ها و پرهیزگاری‌هایش را (به او) الهام کرد.» (شمس: ۷- ۸)

و قرآن بخشی از آن بخش دیگر را تفسیر می­ کند و این تفسیر، دقیق­ترین تفسیری است که علما بیان نموده­ اند زیرا قرآن برای هر صاحب بینش و خردی، آسان­ است. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»: «و یقیناً ما قرآن را برای تذکر آسان نمودیم، پس آیا کسی هست که متذکر شود؟!» (قمر: ۱۷).

با این فهم و بینش، تفسیر آیه ­ی سوره نحل روشن و واضح می ­شود به طوری که هیچ غموض و پیچیدگی ندارد. معنای آن این است که گمراه نمودن شخصی از سوی خداوند به این شکل است که آن شخص راه ضلالت و گمراهی را بر راه روشن حق ترجیح می­دهد و الله متعال نیز وی را بر مراد و خواسته­اش تایید نموده و گمراهی را که خود برای خود خواسته میسر می­کند، خداوند متعال می­فرماید: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ»: «پس چون آن‌ها (از حق) منحرف شدند، الله دل‌های­شان را منحرف ساخت و الله قوم نافرمان را هدایت نمی‌کند.» (صف: ۵)

پس به این ترتیب معنای این آیات «یضل من یشاء)، «وَما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ*  الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»: «و تنها فاسقان را با آن گمراه می‌سازد. کسانی‌که پیمان الله را، پس از محکم ساختن آن می‌شکنند.» (بقره: ۲۷- ۲۶)

و (یهدی من یشاء) تعارض و تضاد ندارد با توجه به اینکه الله متعال ارزش اراده­ی انسان را بدین صورت بیان می­کند: «قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ * الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»: «(ای پیامبر!) بگو: «بی‌گمان الله هرکس را بخواهد گمراه می‌کند و هرکس که باز گردد (و توبه کند) به سوی خویش هدایت می‌کند». (همانا) کسانی‌که ایمان آوردند و دل‌های­شان به یاد الله آرام می‌گیرد، آگاه باشید! (تنها) با یاد الله دل‌ها آرام می‌گیرند.» (رعد:  ۲۸-۲۷)

سپس نوبت به مناقشه در استدلال به احادیث نبوی می­رسد و چه بسا بیشتر آنها به حدیث زیر استدلال می­کنند و به اشتباه آن­را دال بر جبر و نفی آزادی انسان می­دانند. اینکه رسول الله فرمودند: «ما منکم من احد وما من نفس منفوسه الا وقد کتب مقعده من النار ومقعده من الجنه»: «جایگاه هریک از شما و هر نفس آفریده شده ­ای در دوزخ و بهشت نوشته شده است.» اصحاب گفتند: آیا بر آنچه در مورد جایگاه ما در لوح محفوظ نوشته شده اعتماد کرده و عملی انجام ندهیم؟ پیامبر فرمود: «اعملوا فکل میسر لعمل خلق له، اما من کان من اهل السعاده فیصیر لعمل اهل السعاده واما من کان من اهل الشقاوه فیصیر لعمل اهل الشقاوه ثم قرا: فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى * وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى» (لیل: ۵-۱۰): «عمل کنید، زیرا هر انسانی برای چیزی که بخاطر آن آفریده شده آمادگی دارد. هرکس اهل سعادت باشد، به زودی به عمل سعادتمندان می­گراید و هرکس اهل بدبختی باشد اعمال بدبختان و اهل شقاوت برایش میسر می­شود. سپس رسول خدا این آیات را تلاوت کردند: «پس اما کسی‌که (در راه الله) بخشید و پرهیزگاری کرد و (سخنان) نیک را تصدیق کرد. ما او را برای (راه) آسان توفیق می‌دهیم. و اما کسی‌که بخل ورزید و بی­نیازی طلبید. و (نیز سخنان) نیک را تکذیب کرد. پس بزوری او را به (راه) دشوار سوق می‌دهیم.»

انسان تیزهوش و دوراندیش، در این حدیث هیچ غموض و ابهامی نمی­بیند و معنا و مفهوم برای آنها واضح و روشن است.[۲]

اما سبقت علم الهی نمی­ تواند به عنوان دلیل و حجتی باشد برای کسانی که تقدیر را عامل گناهان خود می­ دانند، خداوند متعال می­فرماید: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی‏ عَقِبَیْه»: «و ما آن قبله­ای را که بر آن بودی (قبله) قرار دادیم. مگر برای اینکه بدانیم کسی را که از پیامبر پیروی می‌نماید از کسی‌که بر پاشنه‌های خود به عقب باز می‌گردد.» (بقره: ۱۴۳)

و می­فرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرینَ»: «آیا پنداشتید که (تنها با ادعای ایمان) به بهشت داخل می‌شوید؛ در حالی‌ که الله هنوز مجاهدان از شما معلوم نداشته و صابران را مشخص و جدا نساخته است؟!» (آل عمران: ۱۴۲)

و همچنین می­فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»: «و (همۀ) شما را قطعاً آزمایش می‌کنیم تا از میان شما مجاهدان و صابران را معلوم کنیم و (اخبار و) احوال شما را بیازماییم.» (محمد: ۳۱)

از ابن عباس در مورد این کلام الله متعال «الا لنعلم» روایت شده که معنای آن­را بدین صورت تفسیر می­کند: یعنی (تا ببینیم) و در روایت دیگری آمده است: «تا مشخص کنیم»؛ همچنین اکثر مفسرین گفته­ اند: (تا ببینیم و مشخص نماییم) و گروهی از علما نیز گفته­اند: (تا موجود شدن و به وقوع پیوستن آن­را بعد از آنکه خداوند به رخ دادن آن علم داشت، بدانیم و ببینیم.) و برخی گفته ­اند: (علم بر دو نوع است، علم به چیزی قبل از وجود آن و علم به آن بعد از وجود؛ و حکم به علم بعد از وجود مترتب می­شود چرا که این نوع از علم موجب پاداش و یا مجازات است.) پس معنای این کلام الهی «لنعلم» این است که: تا بدان علمی که عامل آن استحقاق پاداش و یا مجازات پیدا می­کند، آگاه شویم و شکی نیست که الله متعال می­داند که آن واقع می­شود، اما وجود آن هنوز معلوم نشده است.»[۳]

اصل سوم مربوط به وعده و وعید است و مضمون آن همچنان که شهرستانی از وی بیان نموده، این است که هرگاه مومن با بندگی و توبه از این دنیا برود، مستحق پاداش است و اگر بدون توبه از گناهان کبیره از دنیا برود، مستحق جاودانگی در آتش است اما مجازات او آسان­تر از مجازات کافران است.[۴]

بیان این اصل از سوی معتزله، با دفاع آنها از آزادی انسان و حکم عقل مرتبط است بگونه­ای که پاداش و مجازات نزد آنها، تنها منتسب به افعال انسان و مقتضای آن عدل است و معنای این عقیده این است که پاداش شخص فرمانبردار و مجازات شخص گناهکار اگر توبه نکند امری حتمی و واجب بر خداوند متعال است که باید چنین کند.

و میان وعده و وعید، خلط نمودند. این در حالی است که اهل حدیث و اهل سنت اعتقاد دارند که  برخلاف وعید عمل کردن برای الله متعال جایز است اما خلاف وعده نه. و فرق میان این دو این است که وعید، حق خداوند متعال است و می­تواند آن­را ببخشد و موجب اسقاط آن، کرم، بخشش و احسان پروردگار است اما در مورد وعده، خداوند خلف وعده نمی­کند و اهل سنت اعتقاد دارند که یکی از موانع حصول و وقوع وعید، توبه، توحید، نیکی­های زیاد و مصیبت­هایی است که کفاره گناهان است و اقامه حدود در دنیا و مواردی از این دسته است.

آنها اصلی به نام «منزله بین منزلتین» به وجود آوردند، اصلی که با آن از جماعت مسلمانان جدا شدند تا اعتقادی را بر آن بنا کرده و بگویند: مرتکب گناه کبیره فاسق است و این جایگاهی میان کفر و ایمان می­ باشد. اما آنها چنین شخصی را تکفیر نمی­کنند چنانکه خوارج تکفیر کردند و اموال و خونش را در دنیا حلال نمی ­دانستند. (اما سرانجام هر دو عقیده یکسان بود: جاودانگی در آتش)

اما در مورد اصل آخر، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، باید گفت که تنها معتزله بدان اعتقاد ندارند بلکه این اصل، اصل و اساسی اسلامی است که تمام گروه­ها بر آن گردن نهاده ­اند و مقتضای چنین اصلی: دستور دادن مسلمانان و مکلف کردن آنها برای جهاد در راه الله متعال می­باشد. و این به دستور آیه می­باشد که می­فرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: «و باید از میان شما، گروهی باشند که (مردم را) به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی باز دارند و آنانند که رستگارند.» (آل عمران: ۱۰۴)

آنها اعتقاد دیگری علاوه بر این اصول دارند که در آن نیز اختلاف کرده ­اند مانند این قول آنها که علم و شناخت نسبت به خداوند متعال با نظر و استدلال حاصل می­شود یعنی بوسیله مقایسه­ های عقلی؛ و در این روش با اکثریت فقها، صوفیان و عموم اهل حدیث و … مخالفت نموده­ اند، چرا که سلف و امامان امت اتفاق دارند که شناخت خداوند متعال و اقرار به آن منوط به هیچ کدام از راه­هایی که اهل رای ذکر نموده­ اند، نیست (زیرا اصل شناخت و اقرار به وجود آفریدگار، بدیهی و ضروری است و منوط به نظر و استدلال نیست. ابن تیمیه در این مورد اینگونه استدلال نموده است که تمام امت­ها، با وجود شک و کفر بزرگی که داشتند، به وجود آفریدگار اقرار می­کردند (به همین خاطر هر امت و گروهی خداوند را براساس تصور و اندیشه­ی خود نام گذاری نموده است و هیچ­کس جز آنچه را شناخته، نام نمی ­نهد و کسی که چنین اسمی را می ­شنود بدون درخواست هیچ دلیلی، ثبوت مسمی را براساس سرشت و فطرت خویش می­ پذیرد. اما قبول نمودن سایر اسامی، با حس و عقل شناخته می­شود، مانند خورشید، ماه، یک و دو، بلکه این کامل­تر است. همچنین آرا و نظرات دیگری از سوی علمای اهل سنت در رد معتزله آمده است.

 

[۱] – شیخ طنطاوی: تعریف عام بدین الاسلام، ص ۱۳۱، ۱۳۲ دار الرائد، ۱۳۹۵، هـ ۱۹۷۵م.

[۲] – شیخ غزالی، عقیده المسلم، ص ۱۴۰ و حدیث را بخاری با الفاظ مشابه روایت کرده است.

[۳] – ابن تیمیه، الرد علی المنطقبین، ص ۴۴۶، چاپ لاهور، ۱۳۹۶ هـ. – ۱۹۷۶ م

[۴] – الملل و النحل، ج ۱، ص ۹۵

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …