موضع‌ امام‌ علی‌ علیه السلام و فرزندانش در قبال‌ شیعیان‌

امام‌ علی علیه السلام‌ نسبت‌ به‌ فرزندانش‌، بر شیعیان‌ خشمیگن‌تر بود. او به‌ شیعیانش‌ گفت‌: من‌ شما را شب‌ و روز و آشکار و نهان‌ به‌جنگ‌ با این‌ قوم‌ دعوت‌ نمودم‌ و به‌ شما گفتم‌ با آنان‌ بحنگید. قبل‌ از اینکه‌ با شما بجنگد. سستی‌ کنید تا اینکه‌ مکرر به‌شما حمله‌ کردند. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۶۸) از شما خواستم‌ برای‌ جهاد حرکت‌ کنید، حرکت‌ نکردید. شما را تفهیم‌ و توجیه‌کردم‌، نفهمیدید. مخفیانه‌ و علناً شما را دعوت‌ کردم‌، اجابت‌ نکردید. صبح‌ صفوفتان‌ را استوار می‌کنم‌، غروب‌ چون‌کمان‌ خم‌ می‌شوید. ای‌ کسانیکه‌ جسمهایتان‌ حاضر اما عقلتان‌ غایب‌ است‌، رهبرانتان‌ گرفتار اختلاف‌ رأی‌ شما هستند.امیرتان‌ حکم‌ خدا را اطاعت‌ می‌کند اما شما حکم‌ او را به‌ جای‌ نمی‌آورید. امیر اهالی‌ شام‌ نافرمانی‌ خدا را می‌کند، اماآنها مطیع‌ او هستند. به‌ خدا دوست‌ دارم‌ با معاویه‌ معامله‌ کنم‌، دینار در ازای‌ درهم‌. از من‌ ده‌ نفر بگیرد و یک‌ نفر از آنها رابه‌ من‌ بدهد. خدا را سپاس‌ می‌گویم‌ از آنچه‌ مصلحت‌ نموده‌ و به‌ آنچه‌ که‌ مرا توسط‌ شما در آزمون‌ قرار داده‌ است‌. ای‌گروهی‌ که‌ به‌ آن‌ چه‌ دستور داده‌ می‌شوید پیروی‌ نمی‌کنید و چون‌ دعوت‌ داده‌ شوید اجابت‌ نمی‌کنید. سوگند به‌ خدا،چون‌ اجل‌ من‌ فرا رسد، خداوند میان‌ من‌ و شما جدایی‌ می‌فکند، من‌ از همنشینی‌ شما بیزارم‌. آیا شگفت‌ نیست‌ که‌معاویه‌ ستمگران‌ فرومایه‌ را می‌خواند، از او اطاعت‌ می‌کنند بدون‌ هیچگونه‌ چشمداشتی‌، من‌ شما را دعوت‌ می‌کنم‌ بابذل‌ و بخشش‌ اما از من‌ پراکنده‌ می‌شوید و با من‌ مخالفت‌ می‌کنید. (نهج‌ البلاغه‌ ج‌۲ ص‌۱۰۰).
حضرت‌ در ادامه‌ می‌فرماید: از شما به‌ چندین‌ غم‌ و اندوه‌ مبتلا هستم‌. اول‌ اینکه‌ با اینکه‌ گوش‌ دارید اما کر هستید. دوم‌اینکه‌ حرف‌ می‌زنید اما در واقع‌ لال‌ و گنگ‌ هستید. و سوم‌ اینکه‌ با وجودیکه‌ چشم‌ دارید، اما نمی‌بینید. به‌ هنگام‌ جنگ‌در پایمردی‌ چون‌ آزادگان‌ نیستید و در هنگام‌ سختی‌ و بلا چون‌ برادران‌ قابل‌ اعتماد نیستید. ای‌ کسانیکه‌ بسان‌ شترانی‌هستید که‌ ساربانشان‌ را گم‌ کرده‌اند، اگر از یک‌ سو شما را جمع‌ می‌کنند از سوی‌ دیگر پراکنده‌ می‌شوید. (نهج‌ البلاغه‌ص‌۱۸۸ و ۱۸۹).
قسم‌ به‌ خدا گمان‌ می‌کنم‌ این‌ قوم‌ بر شما غلبه‌ خواهند کرد زیرا بر باطل‌ خود متحد هستند و شما بر حق‌ بوده‌ اما پراکنده‌هستید و نافرمانی‌ امامتان‌ را می‌کنید. آنها در ره‌ باطل‌ از امام‌ خود اطاعت‌ کرده‌ و اما پراکنده‌هستید و نافرمانی‌ امامتان‌ را می‌کنید. آنها در ره‌ باطل‌ از امام‌ خود اطاعت‌ کرده‌ و امانت‌ را به‌ صاحبش‌ اداء می‌کنند، اماشما خیانت‌ می‌کنید. آنها در شهرها اصلاح‌ می‌کنند و شما فساد می‌کنید. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۶۵)همچنین‌ فرمود: قسم‌ به‌ خدا گفتار شما را باور نمی‌کنم‌ و به‌ یاریتان‌ امید نبسته‌ام‌ و دشمن‌ را توسط‌ شما نمی‌ترسانم‌. شمارا چه‌ می‌شود؟ داروی‌ دردتان‌ کدام‌ است‌؟ (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۷۵)می‌خواهم‌ داروی‌ دردم‌ باشید، در حالیکه‌ درد من‌ شما هستید مانند کسی‌ که‌ بخواهد خاری‌ را که‌ در بدنش‌ فرو رفته‌ باخار درآورد. وای‌ بر شما آیا دنیا را بر آخرت‌ ترجیح‌ می‌دهید؟ وقتیکه‌ شما را دعوت‌ به‌ جهاد با دشمن‌ می‌کنم‌ مانندکسی‌ که‌ در حالت‌ مرگ‌ است‌ چشمهایتان‌ می‌چرخد. سوگند به‌ خدا من‌ فکر می‌کنم‌ اگر آتش‌ جنگ‌ شعله‌ ور شود ازپسر ابوطالب‌ جدا می‌شوید مانند جدا شدن‌ سر از بدن‌. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۸۲ و ۸۳)دوست‌ داشتم‌ اصلاً شما را ندیده‌ و نمی‌شناختم‌. خدا شما را هلاک‌ گرداند. قلبم‌ را چرکین‌ و سینه‌ام‌ را از خشم‌ لبزیزکردید و با بی‌ اعتنایی‌ و نافرمانی‌ تان‌ اندیشه‌ام‌ را آلودید تا اینگه‌ قریش‌ گفتند پسر ابوطالب‌ مرد دلیری‌ است‌ اما از دانش‌جنگ‌ چیزی‌ نمی‌داند. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۷۰)در جای‌ دیگری‌ می‌فرماید: چون‌ به‌ شما در فصل‌ گرما دستور آمادگی‌ جهاد دادم‌ گفتید به‌ ما مهلت‌ ده‌ تا گرما بگذرد وچون‌ در زمستان‌ شما را به‌ جهاد خواندم‌ گفتید مهلت‌ ده‌ تا سرما بگذرد. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۶۹)گرفتار کسانی‌ شده‌ام‌ که‌ از دستور اطاعت‌ نمی‌کنند چون‌ دعوت‌ داده‌ شوند اجابت‌ نمی‌کنند پدرتان‌ هلاک‌ شود. چگونه‌انتظار کمک‌ از جانب‌ پروردگار را دارید؟ آیا دینی‌ نیست‌ که‌ شما را جمع‌ کند؟ و غیرتی‌ نیست‌ که‌ شما را برانگیزاند؟ درمیانتان‌ فریاد می‌زنم‌ و یاری‌ می‌جویم‌ شما نه‌ حرف‌ مرا گوش‌ می‌کنید و نه‌ دستورم‌ را اجرا می‌کنید. (نهج‌ البلاغه‌ص‌۹۰)سوگند به‌ خدا بدبخت‌ آن‌ کسی‌ است‌ که‌ شما به‌ کمک‌ او بروید(نهج‌ البلاغه‌ ص‌۱۱۸) دوست‌ داشتم‌ خداوند بین‌ من‌ وشما فاصله‌ می‌انداخت‌ و مرا به‌ میان‌ افراد شایسته‌تری‌ می‌برد. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۲۰۳)خدا یا خسته‌ و وامانده‌ شدم‌. اینها مرا خسته‌ و وامانده‌ کردند. به‌ جای‌ اینها جماعت‌ شایسته‌تری‌ را به‌ من‌ بده‌ و به‌ جای‌من‌ فرد بدتری‌ را بر اینان‌ مسلط‌ کن‌. (نهج‌ البلاغه‌ ص‌۶۵)امام‌ حسن‌ (رض‌) در مورد شیعیانش‌ از اهل‌ کوفه‌ می‌گوید: قسم‌ به‌ خدا من‌ با معاویه‌ پیمان‌ می‌بند تا خون‌ من‌ و مصون‌و خاندان‌ من‌ در امان‌ باشند و این‌ بهتر از این‌ است‌ که‌ کسانی‌ که‌ گمان‌ می‌کنند شیعیان‌ من‌ هستند، مرا بکشند. به‌ خدا اگربا معاویه‌ بجنگم‌ همین‌ قوم‌ مرا اسیر کرده‌ و به‌ معاویه‌ تحویل‌ می‌دهند. قسم‌ به‌ خدا اگر با او صلح‌ کنم‌ احترامم‌ را حفظ‌می‌کند.طبرسی‌ از امام‌ حسین‌ (رض‌) روایت‌ می‌کند که‌ او گفت‌: من‌ اهل‌ کوفه‌ را آزمودم‌ و شناختم‌. آنان‌ نه‌ در کردار و نه‌ در گفتارپایبند پیمانشان‌ نیستند و دفاع‌ نمی‌کنند. انسانهای‌ مسخ‌ شده‌ای‌ هستند، به‌ ما می‌گویند دلهایشان‌ با ماست‌ اما بر روی‌ ماشمشیر می‌کشند. (الاحتجاج‌ طبرسی‌ ص‌۱۴۸ـ۱۴۹)علی‌ (رض‌) در مورد اهل‌ بصره‌ می‌گوید: بصره‌ محل‌ فرود ابلیس‌ و کشتگاه‌ فتنه‌ هاست‌. (نهج‌ البلاغه‌ ج‌۳ص‌۱۸)کلینی‌ از امام‌ موسی‌ کاظم‌ که‌ یکی‌ از امامان‌ شیعه‌ است‌ روایت‌ می‌کند که‌ گفته‌ است‌: وجه‌ تمایز شیعیان‌ ما از دیگران‌ این‌است‌ که‌ شیعیان‌ ما توصیف‌ کنندگانی‌ بیش‌ نیستند و هرگاه‌ آنها را بیازمائید، ایشان‌ را مرتد خواهید یافت‌. (الکافی‌،الروضه‌، ج‌۸ ص‌۲۲۸).

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …