مورچهها بر اساس برنامه ریزی یا همان هدایت تکوینی که خداوند متعال برایشان مقرّر کرده است، زندگی میکنند. برای مورچهها مارکسیستی وجود ندارد که برایشان تفکّر اقتصادی بدهد، نیچهای نیست که از قدرت تفکّر صحبت نماید و فُریدی وجود ندارد که برای امور جنسی و شهوت آنها تصمیمگیری نماید. آنها دکتری ندارند که مریضهایشان را معالجه نماید، مهندسی ندارند که برایشان ساختمانهای آسمان خراش طرّاحی کند، وکیلی ندارند تا از گناهان و جرمشان دفاع نماید، قاضی ندارند تا به شکایتشان رسیدگی کند و مدرسهای ندارند که در آنجا تحصیل کنند.
امّا انسان پُر اِدّعا که خداوند متعال اینقدر برای او ارزش قائل است و او را جانشین خود معرفّی میکند چه میکند؟ جُز خرابی، فساد، گناه و تخریب طبیعت برای حرص و طمع مادّی هیچ دستاوردی ندارد. برای کاهش گناهان و جرم انسانها، هر روز مادّه و قانون و تبصره اضافه میشود امّا وضعیّتشان هر روز بد و بدتر میشود و به جای اصلاح وحشیتر میشوند.