در اینجا به سخنی کوتاه از علت مجذوب شدن به شیخ الاسلام ابن تیمیه میپردازیم.
منظور ما در اینجا، شخص ابن تیمیه نیست چرا که همه ی افراد بشر محکوم به فنا هستند بلکه شعاع فکری و عقلی میباشد که با امکانات و تلاش مستمر تغذیه شده است و شعاع فکری، دید روشن اسلامی را به وجود میآورد که راه هر مسلمانی را روشن میکند که در زمان ضعف و یورش دشمن زندگی میکند – همچنان که ما اکنون در آن زمان هستیم.- و در میان گرایشهای متفاوت و اختلافات مذهبی، ما را به سوی دیدگاه صحیح راهنمایی میکند از جمله: شناخت عقیده مطابق با منهج سلف و بیان اساس توحید اسلامی و مسائل فقهی با وجود اختلاف در فروع آن.
همچنین ما می بینیم که ابن تیمیه از عنایت و توجه و بحث و بررسی خود چنانکه باید در زمان خود بهره نبرد با وجود نیاز شدید ما به اجتهادات و نظرات ایشان، چرا که اندیشه های او با عصری که در آن می زیست به اندازه ی شرایط مشابهی که به طور یکنواخت تکرار میشود، مرتبط نبود و منظور ما از این غربت اسلام است.
افکار ابن تیمیه در عصر کنونی که عصر انشقاقات و فرقه ها است شکل گرفته و گرایش غالب دیدگاه سلفی در میان تراکم فکر فلسفی و تأویلات کلامی و شطحیات صوفیها قرار گرفته است به طوری که اکثر مسلمانان گمان کرده اند، اسلام یعنی این امور؛ همچنین مشکلات دیگری نیز از گذشته تا به امروز با وجود اختلاف مظاهر، شکل گرفته است و با وجود این تنوع و تعدد، تمام تلاش شیخ تنها بیان این منهج است. پس دیدگاه و منهج شیخ الاسلام قبل از هر چیز دیگر منهجی است امین در دعوت به راه سلف از نظر علمی و عملی که تفصیل آن بعداً خواهد آمد و ما به طور خلاصه در ذیل ذکر کردهایم:
الف) اتفاق دلایل شرعی با دلایل عقلی؛ و حق آن چیزی است که در کتاب الله و سنت پیامبرش آمده است و اشتباه پیروان منهج عقلی از جمله فلاسفه و متکلمان را بیان نموده است زمانی که نظر عقلی را بر دلیل شرعی مقدم میدانستند؛ و هرکس با نقل صحیح مخالفت کند در واقع با امر صریع المعقول، مخالفت کرده است و مصداق این قول خداوند متعال است که میفرماید: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»: «و گویند: اگر ما میشنیدیم یا تعقل میکردیم، در (زمرۀ) دوزخیان نبودیم.» (ملک:۱۰)
رسول خدا، اصول و فروع دین را به صورت شافی و کافی بیان نمود اما بدعتها ظاهر شد تا مردم را از آموزه هایی که ایشان آورده، منحرف کند و هر گروه و فرقه های، اصولی را برای دین در نظر گرفت که توصیف امام احمد بن حنبل نسبت به آنان صدق میکند که میفرماید: «در کتاب اختلاف دارند، مخالف کتاب هستند، بر جدایی از کتاب اجماع دارند و بر الله و در کتاب الله، بدون علم چیزهایی میگویند.»[۱]
ب) در قرآن و احادیث نبوی، کلیت اصول دین آمده و مسائل و دلایلی که استحقاق دارد اصول دین باشد، وارد شده است (مانند مسائل توحید، صفات، تقدیر، نبوت، معاد و یا دلایل این مسائل) و آیات سمعی، عقلی و آشکار پروردگار همگی با هم توافق دارند.
تامل در قاعده ی صحیح منهجی در فهم اسلام و دریافت آن، بر معنای حدیثی که سابقین را برتر و افضل دانسته است، تأکید می کند چرا که آنها از همه بیشتر حق و باطل را میشناختند و نسبت به حقی که به سوی محمد فرستاده شده بود، محبت بیشتری داشتند و بر پیروی از حق و تحمل اذیت و آزارها، صبر بیشتری داشتند و نیز اتحاد و الفت بیشتری نسبت به کسانی که بعد از آنها می آیند، داشتند. اما در قرون بعدی، اختلاف و تفرقه به وجود آمد که تفضیل آن در متن کتاب خواهد آمد اما قبل از ورود به مبحث اصلی میخواهیم تا خواننده را با اساس اجتهادات امام خود آشنا کنیم و هر چه موارد بحث ایشان زیاد باشد، خواننده برای خلاصه نمودن محور اساسی آن، باید تلاش بیشتری به خرج دهد.
از ویژگیهای موضعگیری او، منهج واحد و هماهنگی میان تفسیرات متافیزیکی طبیعی، اخلاقی، سیاسی و منطقی او میباشد.
– خداوند متعال خالق، پروردگار و مالک هر چیزی است و او تنها محبوب است و ذاتا بینیاز از مخلوقاتِ فقیرِ خود است که بدو نیازمند هستند.
– هر چیزی جز خداوند، باطل است و حرکت عالم، خضوع و سجود در برابر خالق است.
– در میدان اخلاق، تعریف وی از انسان این است که انسان موجودی دارای احساس و متحرک با اراده است یعنی انسان عبارت است از علم و عمل یا عقیده و عبادت یا شناخت و سلوک؛ و نفس دارای نیروی اراده همراه با احساس است و این دو ملازم یکدیگرند و انسان به نسبت مراد و خواستهی خود ارزش مییابد و این مراد، خداوند معبود است نه فقط احساس آن؛ و برای اینکه انسان به سعادت برسد، ناچار باید از پروردگار خویش بخواهد و بهترین چیز در دنیا، شناخت خداوند عزوجل و بهترین آن در آخرت، دیدن خداوند در بهشت است.
– و در سیاست و جامعه باید هدف چوپان (فرمانروا) و رعیت، اصلاح امور دین باشد وگرنه هر دو فاسد میشوند.
– در استدلالات منطقی خویش قاعدهای به نام طریق فطری عقلی سمعی شرعی ایمانی وضع نموده و بدان تکیه میکند که او را از گرایش به روش و طریق قیاس کلامی، بینیاز میکند.
و همه ی اینها را در قول خداوند متعال میآورد که میفرماید: «فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»: «پس تا (جایی که) میتوانید از الله بترسید.» (تغابن: ۱۶)
[۱] – ابن تیمیه: النبوات، ص ۱۲۸٫