خوانندگان عزیز، بر هر یک از این موارد که می خوانید کمی تامل و توقف و تفکر کنید سپس به مورد دیگر بروید. متوجه می شوید که منهج شیعیان چقدر پر از کذب و دروغ و خیانت علمی و تحریف متون و ادعاهای باطل می باشد.
۱- جستجو از تمام آنچه ضعیف و مردود است و در کتب معتبر اهل سنت بدون اصل و اساس میباشند.
۲- پیگیری هر حدیث و قول غریب و شاذی که از بعضی علمای اهل سنت صادر شده
۳- کتابهای آنها به طور کل برای استدلال جهت نصرت مذهبشان صحیح هستند .
۴ – کتابهای ما برای استدلال علیه اهل سنت و نصرت مذهبشان همه صحیح هستند.
۵- کتابهای آنها در حین استدلال علیه مذهبشان همه ضعیف و غیر معتبر هستند.
۶- کتابها و احادیث ما غیر صحیح و موضوع و اموی هستند هنگامی که مناقب و صفات اهل سنت و اصحاب را بیان میکند.
۷- قواعد تعارض و ترجیح میان اقوال اهمال میشود، آنها را میبینیم که اقوال صحیح زیادی را کنار میگذارند و در عوض یک قول موافق با هوی و هوس خویش را دنبال میکنند و آن را در حد وسیعی گسترش میدهند.
۸- جستجوی هر تأویل بعیدی و نسبت دادن آن به اهل سنت.
۹- نسبت دادن اقوال به اهل سنت که آن را نگفته اند، به این طریق که قولی از اهل سنت را نقل میکنند و به تفاسیر مختلفی آن را تعبیر میکنند که هیچ کدام مراد اصلی نویسنده و یا گوینده نمیباشد.
۱۰- کورکورانه دنبال کردن آنها از مصادر، حتی نزدیک است بگوییم هیچ کدام از آنها منهج علمی را در نوشتن تحقیقات و کتابها نمیشناسند، پس یکی از آنها را میبینیم که یک مسأله حدیثی را از کتب سیره تأیید میکند و بعضی دیگر نیز یک مسأله تفسیری از کتب تفسیر را تأیید میکند و…
۱۱- بر مصادری که احادیث ضعیف را نیز در بر گرفته صفات صحیح و قبول را بر آن اجرا میکنند، پس در کتابهای آنها عباراتی همانند کتاب صحیح ترمذی و صحیح طبری و صحیح نسائی و… را می یابید، ولی در مقابل آنها را مییابید که خود را به زحمت می اندازند که این صفات را برای صحیح بخاری و مسلم به کار نبرند.
۱۲- جمع آوری نصوص زیادی بدون اشاره به ارزش سند آن و اندازه ی اعتبار آن، و مسأله ی مورد نظر آنها برای مناقشه این است که بگویند اخبار این روایت متواتر است، در حالی که حقیقت این است آن روایت در یک مصدر ذکر شده و بدون تحقیق از صحت و یا ضعف، افراد بعد از او، آن را نقل کردهاند.
۱۳- اعتماد به کتابهایی که بعضی از آنها به قرن دوازدهم بلکه سیزدهم و چهاردهم هجری بر میگردد، تا با استفاده از آن کتابها، واقعه ای که در قرن اول هجری رخ داده است اثبات کنند.
۱۴- نقل اقوالی که مربوط به فقه و حدیث است از افرادی که در این رشته هیچ گونه تخصص و مهارتی ندارند و یا اینکه بنا به اقوال علمائی، افرادی را تأیید و افرادی را تضعیف می نمایند که از علم جرح و تعدیل هیچ بهره ای نبردهاند.
۱۵- از مصادر تاریخی و رجالی، خود سرانه استنتاج مینمایند، و بسیاری اوقات به اقوال و احادیثی استدلال می نمایند که آن را در کتابی یافته اند در حالی که ممکن است نویسنده کتاب با آن قول و یا حدیث موضعی منفی داشته باشد و آن را تأیید ننماید.
۱۶- اگر بخواهند چیزی را اثبات کنند آراء کلیۀ علما را از هر گوشه و کناری جمع آوری میکنند، هر چند که آن آراء نیاز به بحث و مناقشه داشته باشد، بلکه اصلا بر مطلوب آنها نیز دلالت نکند، اما در مقابل اگر رأی عالمی را قبول نکنند ،آنها به بی ارزش کردن آن عالم روی می آورند و در آن مسأله او را اهل نظر و تحقیق نمی دانند.
۱۷- آنها را میبینیم که افراد ضعیف و غیر معروف اهل سنت را با اوصافی همچون علامه اهل سنت و امام مقدم و فخر متأخرین و… از اوصافی که اهل سنت و شیعه را به طور مساوی به وهم می اندازد که این عالم نزد اهل سنت باید جایگاه علمی معتبری داشته باشد، پس اگر چنین مقام ومنزلتی داشته باشد باید به نظریات او گوش فراداد و از او پیروی شد.
و فکر میکنم هدف آنها از این کار آماده کردن مردم است برای پذیرش اقوال آن عالمی که اگر اقوال او را دنبال کنیم می بینم در نکاتی با هوی و هوس شیعه موافقت نموده است و یا اینکه مذهب امامیه را مدح نموده است و…
اگر به تعلیقات سیستانی بر مسایل منتخب استاد خویش «خوئی » مراجعه کنیم، میبینیم که در ۷۹۴ مسأله با او مخالفت کرده است. تعلیقی بر « المسائل المنتخبه» نوشته ی امام خوئی – فتاوى آیه الله السید علی حسینی سیستانی/ دار المؤرخ العربی بیروت ، لبنان.
حتی می بینیم که بعضی از بزرگان و علمای شیعه از جمله کاشف الغطاء و محمد حسین فضل الله که افسانه و خرافات شکستن پهلوی فاطمه را رد می کنند ! ولی تعجب می کنم که چطور این رافضی توهم زده اینطور وانمود می کند که کتابهایشان خالی از ایراد است و انگار تمام آنها شبیه یک صفحه از قرآن هستند که بدون نقض و تضاد با هم می باشند!!
عجیب است اگر شیخ صدوق آرای شاذ و عجیب و غریب و مخالف تشیع می دهد اما اینها شامل ایراد هایی که رافضی آن را مد نظر دارد نمی شود!!!
سید جعفر مرتضی عاملی میگوید: « وهناک امور کثیره تفرد بها الشیخ الصدوق لم یقبلها منه علماؤنا وفقهاؤنا».
ترجمه: مسائل زیادی وجود دارد که منحصر به شیخ صدوق میباشد و هیچ یک از علما و فقهای ما آن را نپذیرفته اند
مرجعیه المرحله وغبار التغییر / شیخ جعفر شاخوری ص ۱۷۰٫
همچنین تعجب می کنم از این رافضی که شیخ جعفر شاخوری را رد می نماید و می گوید او را قبول نداریم در حالی که ایشان از شاگردان برتر و ارشد مرجع تقلید معاصر شیعیان در لبنان یعنی آیه الله محمد حسین فضل الله می باشد!!!
اما برای شما در ادامه روشن می کنم که چرا این رافضی شیخ جعفر شاخوری را بی اعتبار کرده است.
در جر و بحث ها و مباحثاتی که میان دو تن از عالمان مذهب شیعه رخ داده است می توان به این قضیه پی ببریم:
آنچه که شهرت یافته و اهل علم و اخبار بر آن اگاهی دارند ، هجوم و طعنه و حمله به محمد حسین فضل الله، مرجع شیعه معاصر در لبنان، توسط آیه الله سید مرتضی عاملی و شاگردانش میباشد. شاخوری از شاگردان فضل الله اسباب این حمله را برای ما ذکر کرده و می گوید:
ان من أسباب هذه الحمله تعود إلى دعوته إلى محاکاه التاریخ والتحقق من حوادثه بشکل علمی ، وانه دعا کبار العلماء على مستوى العالم الإسلامی لدراسه الحوادث التاریخیه وأسباب الخلاف ومعالجتها بشکل موضوعی وعلمی من خلال القران الکریم ومن الأمور التی أنکرها والتی زادت من حده الهجوم علیه هی مناقشته ورده لکثیر من الروایات التاریخیه التی تتکلم عن الهجوم على بیت فاطمه رضی الله عنها وحادثه کسر ضلعها.
از جمله اسباب این حمله، دعوت ایشان (فضل الله) به نقل و تحقیق تاریخ به گونه ای علمی بر می گردد، اینکه او دانشمندان بزرگ را در سطح جهان اسلام برای تحقیق حوادث تاریخی و عوامل اختلاف و حل آنها به گونه ای موضوعی و علمی در کنار قرآن کریم دعوت کرد، و از جمله اموری که فضل الله را انکار کرد و باعث ازدیاد شدت هجوم علیه وی شد، همان مناقشه ی وی و رد کردن بسیاری از روایات تاریخی ای بود که از هجوم علیه خانه فاطمه ل و واقعه شکستن پهلوان آن بزرگوار بحث میکند.
حملاتی به صورت چاپ و کتاب و مجلات از طرف نویسندگانی معلوم و مستعار ضد، مرجعیت وی صورت گرفت
مرجعیه المرحله وغبار التغیر / جعفر شاخوری ص ۲۴ – ۴۲۸٫
و میان آن دو جنگ و ستیز و برخورد لفظی با کتابهایی که راجع به فضل الله نوشته شده بود واقع شد. از جمله:
کتاب « مأساه الزهراء »، کتاب « خلفیات کتاب مأساه الزهراء »، « الانبیاء فوق الشبهات تعریه » کتاب « مراجعات فی عصمه الانبیاء »، «حوار مع فضل الله حول الزهراء» .
و دیگر کتابهایی که ضمنا راجع به این قضیه نوشته شدهاند از امثال: « عصمه المعصوم، وابهى المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد».
و در مقابل نیز شاگردان فضل الله و علمای مذاهب شیعه، تعدادی کتاب را در دفاع از فضل الله و طعن به دیگران نوشتند، از جمله:
«مرجعیه المرحله وغبار التغییر، مراجعات فی عصمه الأنبیاء، خلفیات ضلت السبیل، حرکیه العقل الاجتهادی لدى فقهاء الشیعه الإمامیه، کتاب مأساه کتاب المأساه، خلفیات کتاب مأساه الزهراء، هوامش نقدیه دراسه فی کتاب مأساه الزهراء » و بسیاری از کتابهای دیگری که تا به امروز نیز نوشته میشود، زیرا جنگ میان آنها بسیار سخت است.
و موارد و عکس العملهایی که تفسیق و تکفیر آمیز و افتراء و خروج از اسلام و ظاهر دروغ از جانب طرفین به اندازه ای است که قابل تصور نیست
و اگر طرفین شروع به نوشتن فهرست وار آن نمایند، نمیتوانند آن را به نمایش بگذارند، از آنجا که جعفر شاخوری در کتاب خود به نام « مرجعیه المرحله و غبار التغییر » میگوید:
سید مرتضی عاملی (۹۴) مورد از تحریف به لحاظ معنوی و لفظی و (۳۹) مورد دروغ را در فهرستهایی طولانی برای من نوشت، اما من نمیتوانم تعداد دروغهای او را به نگارش در آورم، زیرا این وقت کشی در چیزی است که گمان نمیکنم قابل خواندن را داشته باشد.
سپس شاخوری نسبت به عاملی نقدی تمسخر آمیز را می نویسد و در آن میگوید:
:red_circle: اننی کنت سابقاً اعیش خلف کتب سماحه السید ولکننی الان اعیش خلف رکام من اکاذیبکم التی لا نهایه لها وسوف نقف جمیعاً امام الله الذی لا ینفع معه بضاعه الکذب
:o:من قبلا در پناه کتابهای شیخ زندگی می کردم ولی الان در پناه بسیاری از دروغهای آن زندگی را به سر می برم، آن دروغهایی که هرگز تمام شدنی نیستند و در آینده، همه ی ما در پیشگاه خداوند خواهیم ایستاد و هیچ دروغی کوچکترین نفعی را به انسان نمی رساند.
وقتی دو عالم و مرجع تقلید!! در حین بحث علمی با هم،این همه افترا و دروغ به هم می بافند که اصلا در شمار نمی آید ، پس چه انتظاری داری که به اهل سنت دروغ و افترا نبندند؟؟؟ تا جای که شاخوری درباره مرتصی عاملی می گوید:
عرض السید مرتضى العاملی فی کتابه جدولاً طویلاً من (۱۹۰) مفرده تکفل هو بصیاغتها خلافاً لنصوصها الاصلیه من اقوال السید محمد حسین فضل الله، وقد درست هذه الـ (۱۹۰ ) مفرده فوجدت ان (۸) مفردات فقط هی التی یلتزم بها سماحه السید ، وثلاثه مفردات نقلها بدقه ، اما بقیه المفردات وهی (۱۷۹) فهی بین عبارات مقطعه الاوصال ، وبین عبارات محرفه وعلیه فتکون نسبه الدقه فی النقل (۳ / ۱۹۰) أی ما یعادل (۱,۶ %) .
ونسبه الصدق النسبی (۱۱/۱۹۰) أی ما یعادل (۶%)
ترجمه: سید مرتضی عاملی در کتاب خود (۱۹۰) مسأله را ذکر کرده است که متن آن مخالف متن اصلی اقوال سید محمد حسین فضل الله است و من آن (۱۹۰) موضوع را ذکر کردهام که در میان آنها تنها (۸) موضوع شان جناب سید به آن معتقد بوده و (۳) موردشان را به دقت نقل کردم و اما موارد دیگر یعنی (۱۷۹) مورد دیگر شامل عبارتهایی مقطوع و تحریف شده میباشد، پس نسبت دقت ایشان در نقل مطلب (۳ / ۱۹۰) یعنی معادل ۱٫۶% و نصبت صدق در نسبت دادن (۱۱/۱۹۰) یعنی معادل ۶% می باشد. ( مرجعیه المرحله وغبار التغییر / جعفر شاخوری بحرانی ص ۴۸۰ – ۴۹۰)
و فضل الله نیز خود با زبانی واضح تصریح کرده که:
ان ما نسب الیه ۹۰% کذب و۱۰% منه تحریف للکلام عن مواضعه ، بل صرح فی مکان اخر انه یمکنه القول بان ۹۹،۹۹% مما یقال وینشر ضده هو کذب وافتراء وبهتان. الانبیاء فوق الشبهات تعریه کتاب مراجعات فی عصمه الانبیاء / محمد محمود مرتضى العاملی ج۱ص ۲۶۸ .
ترجمه: آنچه را که او به من نسبت داده ۹۰% دروغ و۱۰% تحریف بوده است و اینکه در جای دیگر گفته: می تواند بگوید که ۹۹،۹۹% از آنچه علیه او نوشته دروغ و افترا و بهتان میباشد.
خودتان حساب کنید که حجم کذب و افترایی که بر هم بسته اند چقدر است؟؟؟
حال اگر این روافض بخواهند از اهل سنت نقل و قول کنند میزان این دروغ ها چقدر می شود؟؟
برای همین است که اگر لب باز کنند سرشت و نفوسشان اشکار می شود که چه قدر آدم های خبیثی هستند، و در واقع از کوزه همان برون تراود که در اوست.
همه این افتراها و توهین هایی که به مرجع تفلید بیچاره، سید محمد حسین فضل الله زده اند، تنها به خاطر انکار افسانه و خرافه شهادت فاطمه بوده است!!! وقتی که به علمای خودشان رحم نمی کنند ، پس با اهل سنت چگونه باید رفتار کنند؟
حال باز روافض توهم زده که مشخص نیست چی زده است، باز ادعای مزخرف و بی اساس خود را تکرار می کند که در کتبشان ایراد و تناقضی وجود ندارد.