﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
قویترین دلیل شیعیان برای اثبات عصمت ائمه، همین آیهء قرآنی است و ملاحظه میفرمایید که این آیهای کامل نیست بلکه قسمت آخر آیه ای است که در آغاز آن همسران پیامبر مورد خطاب قرار گرفتهاند: ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید; خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
پس نامگذاری این قسمت از آیه به آیه تطهیر فریب و دروغ است، چون این آیه ای کامل نیست بلکه بخشی از یک آیه میباشد.
به هر حال شیعیان معتقدند که تطهیر (پاک کردن) و زدودن پلیدی به معنای معصوم بودن از اشتباه و گناه است؛ از اینرو اهل بیت از گناه و اشتباه معصوماند.
منظور ایشان از اهل بیت افراد مشخصی است که نخستین آنها علی و سپس به ترتیب فاطمه و حسن و حسین ن میباشند و سایر اهل بیت پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را معصوم نمی دانند.
مناقشه و بررسی این تفسیر:
استدلال به آیه فوق الذکر برای اثبات عصمت ائمه ازجهت دلیل و هم از جهت طریقه استدلال مردود است:
۱- (آیه تطهیر) نمیتوان به وسیله آن بر عصمت ائمه استدلال کرد.
برای اثبات قضایای بزرگ اعتقادی و امور اساسی و مهم دین باید دلایلی قطعی و صریح از قرآن که به طور قطع بر مفهوم مورد نظر دلالت دارند ارائه داد، مانند اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ﴾. (البقره: ۲۵۵).
«هیچ معبودى بحق نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به اوهستند».
که این آیه به طور قطعی و روشن بر توحید دلالت میکند. یا مانند آیه: ﴿مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَهً وَأَجْراً عَظِیماً﴾. (الفتح: ۲۹).
«محمد فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند; پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مىبینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند; نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است; این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتى که جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و بقدرى نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وامىدارد; این براى آن است که کافران را به خشم آورد (ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است».
که به طور صریح بر نبوت محمد –صلى الله علیه وسلم- دلالت میکند. همچنین مانند آیهء: ﴿وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ﴾ (البقره: ۴۳).
«و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید) ».
که به طور قطع بر فرض بودن و مشروعیت نماز دلالت دارد. درست نیست این امور مهم و بنیادی به وسیله دلایلی ظنی و غیر صریح اثبات گردند، و اگر چنین باشد اساس دین مورد تردید قرار میگیرد، چون بر پایه های تخمینی و ظنی استوار گردیدهاند. و از این رو در قرآن به صراحت از آن نهی شده است: ﴿هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ﴾ (آل عمران: ۷).
«او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» (صریح و روشن) است; که اساس این کتاب مىباشد; (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد). و قسمتى از آن، «متشابه» است (آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود; ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد). اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند».
بنابراین، خداوند عزوجل برای اقامه دین خود آیات واضح و روشنی که هیچ التباس و احتمالی در آن نیست را شرط قرار داده است مانند آیاتی که به وسیله آن بر توحید و یگانگی خداوند، نبوت و نماز استدلال نمودیم، و چنین آیات روشنی «امالکتاب»، اساس و مرجع آنچه که قطعی نباشد و احتمال مفاهیم مختلفی را داشته باشد به آن برگردانده میشود. و هر کس بر آیات متشابه و محتمل تکیه نماید و استدلال کند، وی از جمله گمراهانی است که قرآن درباره آنها میفرماید: ﴿فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ﴾ (آل عمران: ۷).
«به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند)».
و همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً﴾. (النجم: ۲۸).
«آنها هرگز به این سخن (که ملائکه دختراند) دانشى ندارند، تنها از گمان بىپایه پیروى مىکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حق بىنیاز نمىکند!»
از اینرو استناد به دلیل ظنی درست نیست، زیرا چنین دلیلی دانش و آگاهی به انسان نمیبخشد. پس دلیل باید به طور قطعی و روشن بر مطلب مورد نظر دلالت نماید از اینرو استدلال نمودن به دلایل ظنی و محتمل هیچ اعتباری ندارد. بدین خاطر علمای اصول گفتهاند: «الدلیل إذا تطرق إلیه الإحتمال بطل به الاستدلال» هر گاه دلیل محتمل و ظنی باشد، استدلال بدان درست نیست.
عصمت ائمه از دیدگاه شیعه امامیه یکی از ضروریات دینی و جزو مسایل عقیدتی است، چون اصل عقیده امامت بر پایه عصمت استوار است. و هرگاه پایه که عصمت است فرو ریزد امامت که بر آن مبتنی است نیز فرو خواهد ریخت. به خاطر این شیعیان در مورد آن بسیار سخت گرفتهاند و منکران امامت را به شدت مورد اعتراض قرار داده تا جایی که منکر امامت را کافر و از دایره دین اسلام خارج ساختهاند!!
کلینی روایت میکند که ابوعبدالله علیه السلام گفت: هر آنچه علی آورده من به آن تمسک میجویم، و هر آنچه او از آن نهی کرد، من از آن باز میآیم. کسی که بر علی اعتراض کند گویا بر خدا و پیامبرش اعتراض کرده، و نپذیرفتن فرمان و سخن کوچک یا بزرگی از علی در حد و اندازه شرک ورزیدن به خداست .
و ابن بابویه قمی میگوید: «هر کس بگوید که ائمه در بعضی حالاتشان معصوم نیستند او آنها را نشناخته و هر کس آنان را نشناخته باشد کافر است» .
این روایت مستلزم این است که بیش از یک میلیارد مسلمان که بدان معتقد نیستند کافر قلمداد شوند و حکام و فرمانروایانشان تکفیر شوند و خلفای راشدین بدون استثناء کافر قرار داده شوند علاوه بر نسلهای مسلمانی که پس از آنان پی در پی آمدهاند. چنین اعتقادی مفاسد بیشماری را در پی دارد که کمترین آن حرام بودن ازدواج با آنهایی که معتقد به عصمت ائمه نیستند و حرام بودن ذبیحهشان، و فتواهایی که خون و اموال مسلمین را مباح میدانند و جایز دانستن جنگیدن با مسلمانان و شورش علیه آنها میباشد. چنین عقیده خطرناکی باید دلایل صریح و قاطعی داشته باشد که هیچ گونه شک و احتمالی به هیچوجه بدان راه نیابد وگرنه دین بازیچه هر کسی قرار خواهد گرفت و پایههای آن در معرض دستخوش بازیگران قرار میگیرند. آیه تطهیر به صراحت بر معصوم بودن هیچ کس دلالت نمیکند چه برسد به اینکه بر عصمت افراد معینی دلالت نماید. و این ادعا که بر عصمت دلالت میکند، گمان و اشتباهی بیش نیست پس استدلال بدان درست نیست، چون هر گاه احتمال به دلیل راه یابد، استدلال به آن دلیل درست نیست وباطل است.
در رد این دلایل و بیاساس بودن عقیده مذکور همین اندازه کافی است، چون خود دلیل این صلاحیت را ندارد که به وسیله آن برای اثبات مقصود استدلال شود. اما به خاطر آنکه هیچ شک و تردیدی در وجود کسی که واقعاً به دنبال حق است باقی نماند بررسی چگونگی دلالت آیه مذکور بر عصمت ائمه اشکالی ندارد.
۲- آیه بر عصمت دلالت نمیکند
این قضیه از چند جهت مشخص میگردد:
نخست اینکه برای اثبات دلالت آیه بر عصمت باید دلیل لغوی داشت یعنی باید از نظر لغت آیه مذکور بر مفهوم عصمت دلالت کند، و حال آنکه چنین نیست پس این تفسیر از نظر لغت مردود و بیاساس است. همه میدانیم که قرآن به زبان عربی نازل شده است بنابراین اگر در زبان عربی کلمات «تطهیر» «إذهاب الرجس» به معنی عصمت بودند، در آن صورت تفسیر آیه به آنچه میگویند درست میبود ولی این کلمات در زبان عربی به معنی عصمت نیستند، پس پاسخ آنها چیست؟
دلیل اینکه میگویم این کلمات بر عصمت دلالت نمیکنند عبارتند از:
۱- رجس «پلیدی» در زبان قرآن هیچ ارتباطی با اشتباه و گناه ندارد.
در هیچ جای قرآن کلمه «رجس» بر خطای اجتهادی و اشتباه اطلاق نشده است بلکه رجس به معنای پلیدی و تعفن و امثال آن میباشد.
راغب اصفهانی در «مفردات ألفاظ القرآن» راجع به کلمه رجس میگوید:
الرجس: یعنی چیز پلید، چنان که گفته میشود: رجل رجس؛ یعنی مرد پلید. مردی پلید و رجال ارجاس؛ یعنی مردهای پلید و خداوند میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾. (المائده: ۹۰).
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بختآزمایى)، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!».
« [اعمال مذکور] پلیدی است و جزو کار شیطان است». و رجس از دیدگاه شریعت یعنی قمار و شراب … و قرآن کافران را پلید میداند، چون شرک زشتترین گناه است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ﴾. (التوبه: ۱۲۵).
«و اما آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند». و در جای دیگری میفرماید: ﴿وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ﴾. (یونس: ۱۰۰).
« (خداوند) و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرارمىدهد که نمىاندیشند». در مورد تفسیر رجس در این آیه گفته شده: الرجس: پلید وناپاک، و گفته شده: عذاب، چنان که خداوند میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾. (التوبه: ۲۸).
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند». و در جای دیگری می فرماید: ﴿أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾. (الأنعام: ۱۴۵).
«یا گوشت خوک ـ که اینها همه پلیدند ـ».
از اینرو فقها در پلید بودن شراب با هم اختلافی ندارند بلکه در این اختلاف دارند که پلیدی آن حسی است یا معنوی؟ چون در آیه پلید قرار داده شده است و خداوند بتها و قمار و تیرهایی که با آن فال میزدند را با کلمه «الرجس» توصیف کرده است؛ از اینرو فقها فهمیدهاند که شراب، پلید و متعفن است و کسانی که معتقد به نجاست معنوی آن هستند میگویند: پلیدی شراب مانند این است که خداوند درباره مشرکان میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾. (التوبه: ۲۸).
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند». و اشتباه اجتهادی را نمیتوان پلیدی یا نجاست و یا تعفن خواند بنابراین اشتباه اجتهادی پلیدی نیست. پس هر کس که بگوید آیه مذکور به منزه بودن اهل بیت و معصوم بودنشان از اشتباه و گناه تصریح کرده سخنش بر خلاف زبان عربی است. بنابراین آیه مذکور نمیتواند دلیلی بر عصمت باشد و بلکه به طور کلی قابل استدلال نیست، چون عصمت را نمیتوان به چند بخش تقسیم کرد. بنابراین وقتی کسی که او را معصوم قرار میدهند از اشتباه معصوم نباشد، از گناه هم معصوم نخواهد بود زیرا این دو لازم و ملزوم هستند.
۲- «تطهیر» (پاک کردن) و «اذهاب الرجس» (زدودن پلیدیها) به معنای معصوم بودن از گناه نیست. دلیل روشن این امر، آن است که این کلمات برای غیر از اهل بیت هم به کار گرفته شدهاند؛ چنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾. (التوبه: ۱۰۲ ـ۱۰۳).
«و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند; و کار خوب و بد را به هم آمیختند; امید مىرود که خداوند توبه آنها را بپذیرد; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!. از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن; که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!». افرادی که آیه در مورد آنها آمد گروهی هستند که مرتکب گناه شدهاند، پس اگر «تطهیر» به معنی عصمت میبود به این گناهکارانی که به گناه خود اعتراف کردند و بعضی کار شایسته و بعضی کار ناشایست انجام دادهاند اطلاق نمیشد.
و علاوه بر «تطهیر» را پاک کردن، به تزکیه آنها هم اشاره کرده است و تزکیه مهمتر از تطهیر است. این گناهکاران را به تزکیه توصیف نموده با وجود این آنها معصوم نبودهاند و کسانی که به عقیده شیعیان امامان معصوم هستند در مورد آنها کلمه تزکیه را به کار نبرده است و فقط به کلمه «تطهیر» اکتفاء کرده در حالی که از نظر معنی کلمه تطهیر مفهوم کمتری از تزکیه دارد، پس چگونه ائمه با کلمه تطهیر که از کلمه تزکیه در حد پایینتری قرار دارد معصوم قرار داده میشوند؟! خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ﴾. (النمل: ۵۶).
«آنها پاسخى جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادى پاکدامن هستند!».
اما دختران لوط با اینکه از خانوادهای بودند که به «تطهیر» توصیف شدهاند، اما با این وجود معصوم نبودند. پس تطهیر خانواده محمد –صلى الله علیه وسلم- همانند تطهیر خانواده لوط ؛ است.
خداوند عزوجل در مورد نمازگزاران مسجد قبا که صحابه أطهار بودند فرمود: ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّالْمُطَّهِّرِینَ﴾. (التوبه: ۱۰۸).
«در آن، مردانى هستند که دوست مىدارند پاکیزه باشند; و خداوند پاکیزگان را دوست دارد!». اما اینها به اتفاق همه از گناه معصوم نبودهاند.
بعد از آنکه از همبستری با زنان در حال حیض نهی کرد، فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ﴾. (البقره: ۲۲۲).
«خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد».
و در مورد اهل بدر که(۳۱۳) نفر بودند میفرماید: ﴿وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَیُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ﴾. (الأنفال: ۱۱).
«و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند; و پلیدى شیطان را از شما دور سازد; و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد!». کلمه «رجز» و «رجس» به هم نزدیک هستند و «یطهرکم» در هر دو آیه یک معنی دارد. با وجود این اهل بدر از گناه معصوم نبودهاند.
و خداوند خطاب به همه مسلمانان میفرماید: ﴿مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾. (المائده: ۶)
«خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند; بلکه مىخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید; شاید شکر او را بجا آورید!». و درباره منافقان و یهودیان میگوید: ﴿أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾. (المائده: ۴۱).
«آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را (از پلیدی کفر و جهل) پاک کند». و معنی آیه این نیست که آنها کسانی هستند که خداوند نخواسته آنها را از گناهان معصوم بدارد.
پس کلمه «تطهیر، را نمیتوان به عصمت تفسیر کرد، چون اگر به معنی عصمت باشد مفهوم مخالف آن چنین میشود که مؤمنان از گناه معصوم هستند و هیچ کس چنین نگفته است. بنابراین، آیهای که شیعیان برای اثبات عصمت ائمه بدان استدلال نمودهاند، هیچ گونه دلالتی بر عصمت ندارد.
معنی آیه چیست؟
شاید کسی بپرسد مفهوم و منظوری که آیه بدان اشاره دارد چیست؟ در جواب می گوییم: خداوند در آن آیه همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را راهنمایی می کند که از همه آنچه که مناسب با جایگاه خانه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- نیست اجتناب کنند. و از آنجا که آنها به این خانه که خانه بزرگترین پیامبر –صلى الله علیه وسلم- و آخرین و پاکترین پیامبران است منسوب هستند باید اهمیت این منتسب بودن و اهمیت جایگا هی که خداوند آنها را در آن قرار داده، درک کنند. و نیز پاکی ای را که خدا برای آنها می خواهد و دوست دارد بدان متصف باشند، دریابند. از این رو خداوند زنان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را از خواستن زینت و مخارجی که زنان دیگر از شوهرانشان می خواهند نهی کرده و بیان می دارد هر کسی از ایشان گناهی آشکار انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود. جمله شرطیه وقوع شرط را اقتضا نمی کند. مانند آنکه کسی به فرزندش بگوید: «اگر مردود شوی تو را میزنم» که هدف ترساندن اوست تا مردود نشود. از این رو خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید: ﴿لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِین﴾. (الزمر: ۶۵).
«اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه مى شود و از زیانکاران خواهى بود!».
اما ایشان –صلى الله علیه وسلم- شرک نورزید و عملش نابود نگردید. همچنین در جای دیگری خطاب به او می فرماید: ﴿فَإِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِک﴾. (یونس: ۹۴).
«و اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مى خواندند بپرس».
و حال آنکه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- شک نکرد و از کسی هم نپرسید. و همین طور است فرموده پروردگار به امهات المومنین که خطاب به آنان می فرماید: ﴿یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ﴾. (الأحزاب: ۳۰).
«اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود».
و هیچ کس از آنها مرتکب کار زشتی نشد و عذاب دو چندان برایش مقدر نگشت، بلکه برعکس این اتفاق افتاد آن گونه که به زودی توضیح خواهیم داد. همچنین نهی کردن از چیزی مستلزم تحقق یافتن آنچه از آن نهی شده (منهی عنه) نیست، همان طور که خداوند متعال می فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیما﴾. (الأحزاب: ۱).
«اى پیامبر! تقواى الهى پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است». و این در آغاز سورهای است که خداوند در آن همسران پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «فلا تخضعن بالقول»: «صداهایتان را نرم نکنید». و بعد می فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَه﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید».
و حال آنکه پیامبر خدا از منافقان و کافران فرمان برداری نکرد، و همسرانش با نرم سخن گفتن باعث فریبندگی و فتنه نشدند و مانند دوران جاهلیت پیش خود نمایی نکردند، بلکه آنها نماز را بر پا می داشته و زکات اموال را پرداختند و تقوای الهی پیشه نموده و از خدا و پیامبرش اطاعت کردند، و آنها این موعظه و پند الهی را به بهترین صورت در زندگی خویش پیاده نمودند و خدا و پیامبر و جهان آخرت و زندگی با پیامبر را با وجود فقر پیامبر و خالی بودن خانه اش از تمامی آنچه که ممکن است زن را جذب نماید و او را فریب دهد تا در آن خانه بماند، انتخاب کردند. و انتخاب خدا و پیامبر و جهان آخرت و ترجیح آن بر زندگانی دنیا و زیبایی آن، از طرف ایشان صادقانه و حقیقی بود و مورد قبول خداوند قرار گرفت، خداوندی که هیچ چیز پنهانی بر او پوشیده و پنهان نمی ماند. و دلیل این است که خداوند این انتخاب را پذیرفت و به پاداش آن چند چیز را به آنها داد:
۱ ـ حرمت ازدواج با زنی دیگر پس از آنها.
۲ ـ حرام بودن طلاق دادن یکی از آنها به خاطر آنکه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- با زنی دیگر ازدواج نماید.
مطالب فوق در آیه ۵۲ همین سوره بیان شده اند؛ آنجا که خداوند می فرماید: ﴿لاَ یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ﴾. (الأحزاب: ۵۲).
«بعد از این دیگر زنى بر تو حلال نیست». یعنی نمی توانی با زنانی دیگر غیر از اینان ازدواج کنی.
پس در ادامه می فرماید: ﴿وَلاَ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُن﴾. (الأحزاب: ۵۲).
«و نمى توانى همسرانت را به همسران دیگرى مبدل کنى ( بعضى را طلاق دهى و همسر دیگرى به جاى او برگزینى) هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود». این آیه بیان می دارد که طلاق دادن زنان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- حرام است.
و از جمله پاداشهایی که خداوند به آنها داده، این است که آنها را به عنوان مادران مؤمنان انتخاب کرده است: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُم﴾. (الأحزاب: ۶).
«پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مى شوند».
و همچنین بعد از وفات پیامبر –صلى الله علیه وسلم- ازدواج کردن با آنان حرام است، تا همسران همیشگی پیامبر –صلى الله علیه وسلم- باشند، و تنها در دنیا همسر او نباشند، بلکه در آخرت نیز همسر او –صلى الله علیه وسلم- باشند.
﴿وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیماً﴾. (الأحزاب: ۵۳).
«و شما حق ندارید رسول خدا –صلى الله علیه وسلم- را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آورید که این کار نزد خدا بزرگ است!».
این رهنمودها و هشدارها و توصیه ها برای چه بودند؟ برای آن بودند که خداوند می خواهد این خانه، پاک و به دور از همه چیز هایی باشد که صفای پاکی آن را مکدر می نماید، و به جایگاه والای آن خدشه وارد می کند. پس اینکه خداوند متعال می فرماید: ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد». بیان علت و هدف اوامر و نواهی این است, که در سیاق کلام آمدهاند، همان طور که خداوند در آیه ۵۳ همین سوره میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ﴾. (الأحزاب: ۵۳).
«و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) مىخواهید از پشت پرده بخواهید». علت این امر چییست؟ علت همان است که خداوند میفرماید: ﴿ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ﴾. (الأحزاب: ۵۳).
«این کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است!». علت خواستن از پشت پرده پاک کردن دلهای کسانی است که چیزی میخواهند، و پاک کردن دلهای همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- است. و این پاک کردن است که خداوند آن را خواسته و علت امر اوست. و همچنین تطهیر اول که قبلاً بیان شد خواستهء پروردگار است و علت اوامر و نواهی است که اول بیان شدهاند.
بنابراین اگر این علت را حذف کنیم در سیاق کلام خلل وارد میشود.
﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد». چون هدف همین است و روح کل موضوع و محوری که براساس آن موضوع دور میزند، همین است. و اینکه خداوند بعد از آن میفرماید: ﴿وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفاً خَبِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۴).
«آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود یاد کنید; خداوند لطیف و خبیر است!».
اشاره به این است که همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- -که وحی تنها در خانه آنها نازل میشود ـ به این یادآوردن از دیگران سزاوارترند و باید به سطح مطلوب برسند و به آنچه از قرآن و سنت که در خانه هایشان نازل میشود و به آنها می رسد عمل کنند.
پس کوتاه سخن اینکه ما قبل و ما بعد آیه برای تعلیم همسران پیامبر و امهات المومنین و تربیت آنها آمده تا به جایگاه والا و شایستهای که سزاوار این پیامبر بزرگوار است ارتقاء یابند؛ پیامبری که خداوند خواسته خانه شریف او پاک شود و پلیدی از آن زدوده گردد. پس عصمت چه ربطی به این موضوع دارد؟ و این قضیه که هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد از کجا آمده است؟!
﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴾. (آل عمران: ۸).
«(راسخان در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى!».
منبع: اسلام تکس