علی بن ابی طالب رضی الله عنه است هنگامی که عبدالله بن عباس رضی الله عنهما را به سوی خوارج فرستاد تا آنها را دعوت کرده و بر آنها اقامۀ دلیل کند؛
ابن عباس گفت: بر قومی وارد شدم که هیچ قومی را در سعی و تلاش در عبادت قویتر از آنها ندیده بودم، دستهای¬شان همانند زانوی شتر بود و آثار سجده از چهرههای¬شان نمایان بود، پس داخل شدم و آنها گفتند:
مرحبا، خوش آمدی ای ابن عباس، و گفتند: که با وی سخن نگویید.
و بعضی از آنها گفتند: حتماً با وی سخن میگوییم.
ابن عباس گفت: گفتم: چه چیزی را از علی پسر عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم ناپسند میپندارید در حالیکه پیامبر وی را داماد خود کرد و علی اولین کسی بود که به پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان آورد و صحابه رسول خدا همراه وی هستند؟
گفتند: سه چیز را از وی ناپسند می¬دانیم.
گفتم: آنها چیستند؟
گفتند: مردان را در دین خدا حَکمَ قرار داده؛ در حالیکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ﴾ [الأنعام: ۵۷]!
«حکم فقط از آن خداست».
ابن عباس گفت: گفتم: این یکی بود و دیگر چه چیزی؟
گفتند: وی میجنگد ولی اسیر نمیکند و مال طرف را به غنیمت نمیگیرد، پس اگر آنها را مؤمن به حساب بیاوریم، جهاد با آنها حلال نیست و اگر کافر به حساب بیاوریم پس هم جنگ با آنها و هم اسیر کردنشان حلال است!
گفت: گفتم: و دیگر چی؟
گفتند: اسم امیرالمؤمنین را از خودش زایل نموده است و اگر امیرالمؤمنین نباشد پس امیرالکافرین است!
ابن عباس گفت: گفتم: اگر مسائلی را از کتاب خدا و سنّت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای¬تان بیاورم که این سخنان شما را نقض کند، آیا بر میگردید؟
گفتند: چرا بر نگردیم (حتما برمی¬گردیم)؟!
گفت: امّا این¬که مردان را در امور الهی به عنوان داور قرار داده؛ خداوند بلند مرتبه در قرآن میفرماید: ﴿یَٰأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ﴾ [المائده: ۹۵] «ای مؤمنان! در حالیکه مُحرِم هستید شکار را نکشید و هر کس از شما عمداً آن¬ را بکشد باید نظیر آنچه کشته است کفّارهای بدهد از چهارپایان که حکم کند به آن صاحبان عدالت از شما»
و در مورد زن و شوهر میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَیۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَکَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ﴾ [النساء: ۳۵]:
«و اگر از بالا گرفتن اختلاف میان آنان بیمناک بودید پس بفرستید داوری از خانوادۀ مرد و داوری از خانوادۀ زن».
و خداوند آن را به حکم مردان باز میگرداند، پس شما را به خدا سوگند میدهم که آیا حکم مردان در مورد خون مسلمانان و اصلاح بین آنها مهمتر است یا حکم آنان در مورد خرگوش که قیمتش یک چهارم درهم است و یا در مورد بخشی از زندگی زن؟
گفتند: در مورد اولی مهم¬تر و برتر است.
گفت: پس آیا از این موضوع کوتاه آمدید؟
گفتند: بله.
گفت: اما در مورد این گفتۀ شما که میگویید: میجنگد و اسیر نمیکند و به غنیمت نمیبرد، آیا مادرتان عایشه را اسیر میکنید؟ پس اگر بگویید: اسیرش میکنیم و آنچه به نسبت زنان اسیر دیگر حلال است برای وی هم حلال است، میدانیم براستی که کافر میشوید و اگر بگویید: مادر ما نیست باز کافر میشوید، پس شما در بین دو گمراهی سرگردان میمانید، آیا از این نظر هم خارج میشوید و کوتاه میآیید؟
گفتند: بله.
گفت: و اما این¬که میگویید: اسم امیرالمؤمنین را از خود برداشته، پس من دلیلی برای شما میآورم که شما را راضی کند؛ پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در روز حدیبیه هنگامی که با ابوسفیان و سهیل بن عمرو، صلح میکرد، فرمود: «ای علی بنویس: این چیزی است که محمد رسول خدا بر اساس آن صلح میکند. ابوسفیان و سهیل بن عمرو گفتند: ما تو را رسول خدا نمیدانیم و اگر میدانستیم که تو رسول خدایی با تو نمیجنگیدیم. پس پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: خدایا تو خودت میدانی که من رسول و فرستادۀ تو هستم، ای علی آن را پاک کن، و بنویس: این مطلبی است که محمد بن عبدالله و أبوسفیان و سهیل بن عمرو بر آن صلح میکنند.»
و رسول الله صلی الله علیه وسلم از علی برتر است، آیا از این هم کوتاه میآیید؟
گفتند: بله.
امام احمد در مسند خودش این حادثه را نقل کرده است و احمد شاکر گفته است: اسنادش صحیح است (۲/۶۵۶، ۶۵۷) و الهیثمی در الزوائد آن را روایت کرده (۶/۲۴۰) و میگوید: طبرانی آن را روایت کرده و احمد قسمتی از آن را روایت کرده است و رجال آنها معتبر هستند و ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم و فضله» (۲/۱۰۴) آن را روایت نموده است.