مقصود از اصطلاح سلف کسانی است که در اولین قرنهای ظهور اسلام بودند که شامل زمان پیامبر، صحابه، تابعین و کسانی میباشد که بر طبق روشهای ثابت که در کتب عقاید، فقه، اصول، تفسیر، سنت، سیرهی پیامبر، شناخت رجال و تاریخ و … آمده از آنها پیروی نمودهاند.
برای اینکه تنها مدلول و مفهوم تاریخی آن به ذهن نفوذ نکند، معنای آنرا برای خواننده بازگو نموده و میگوییم: گذشت سالها و قرنها در بلندی کوههای محکم و سر به فلک کشیده تأثیری نمیگذارد بلکه همچنان سر به فلک کشیدهاند و چشمها را به شگفت وا میدارند. به همین صورت، اولین مسلمانان بر بلند بودن تمدنها تأکید میکردند (چرا که اسلام برای بشریت نمونهی کامل جامعهی ربانی و روحانی و معنوی را ارائه داد که رسول خدا با آن الگویی علمی محقق نمود که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد مگر زمانی که قاعدهی اساسی در قلبها مختل شود.)[۱]
باز نیز تأکید میکنیم که تأکیدها به اقتدا و پیروی از – عقیده، ارزش و رفتار – سلف، به معنای بازگشت به گذشته و کنار زدن تولیدات عصر حاضر نیست بلکه ما این تولیدات را به کار برده و برای آینده مطالعه و پژوهش نموده و برای آیندگان نیز تولیدات جدید آماده میکنیم.
امت اسلام در سایهی تمدن خویش، به عقیدهی خود مستمسک بوده و مدت چهارده قرن است که در زیر سایهی شریعت اسلام قرار دارد، سپس استعمار خارجی و عوامل انحراف داخلی در آن رخنه کرد. و این تمدن و شریعت، اکنون نیاز به زنده کردن عقیده و بازگشت به سوی شریعت برای درست کردن و اصلاح اوضاع منحرف و بازگشت امت به مسیر خود دارد بدون نیاز به ایجاد نظریات و وضع قانون گذاریها، وگرنه آنرا در معرض دگرگونیهای ویرانگری قرار دادهایم که اسلام بعد از قرار گرفتن در سایهی دستوراتی که در آن فرض شده، از آنها بینیاز است. نمیخواهیم در امکانات بشریت و توانایی علمای آن و ثروتهای آنها و نقش سیاسی که ممکن است اجرا شود، تردید کنیم؛ آنهم زمانی که مطابق گامهای علمی تدریس شده باشد و میان گامهای عمومی و ترسیم اهداف و گامهای اجرایی، جمع کند.[۲]
و با وجود اهمیت همهی اینها، شروع نمودن از انسان و تصحیح عقیدهی او، قدم اول در راستای گام نهادن به مسیر صحیح است تا اینکه عقیده در نفوس و قلبها شکل گیرد همچنان که در مراحل مختلف و در مواضع حساس از تاریخ امت استمرار داشته و دارد و مشهورترین آنها میادین جهاد در اولین قرنها و رویارویی با دشمنان در طول تاریخ، سپس جنگهای مغولان و جنگهای صلیبی تا جهاد افغانستان و جنگ دهم رمضان در تاریخ معاصر میباشد.
شیوهی رسول الله در دعوت، تربیت و توجیهاتش نسبت به صحابه، توجه به عقاید، ارزشها و تحقق الگوی شخصیتی یعنی توجه به انسان به عنوان نقطهی شروع بود.
وحیِ پروردگار انسان و عوامل تشکیل دهندهی او که متشکل از جسم و روح و همچنین نقش و بازگشت آن است، معرفی نمود و تمدن اسلام در تمامی ادوار خود از این توازن و هماهنگی دقیق حکایت میکند. شاید مطالعه اثر عبادتها در نفس، برخی حقایق در این زمینه را روشن کند و منجر بدان شود که قدر و ارزش این مزیت را بدانیم و به پیروی از سنتهای پروردگار در خلقت انسان حریص باشیم همچنان که توازن میان تصور اسلامی برای انسان و تصورات فلسفی بشر، به ما نشان خواهد داد که تنها راه درمان، پیروی از منهج پروردگار است و خداوند متعال خالق بزرگ و شارع حکیم است که خلق و امر از آن اوست.
بدین سبب ما از آشوبهایی که برای تمدن غرب آنهم به سبب دوری از وحی معصوم پروردگار حاصل شده است، بی نیاز هستیم وگرنه با نظریات زودگذری مواجه میشویم که به سبب تصورات بشری و نظزیات سیاسی و اجتماعی[۳] قابل تبدیل و تعویض است که هرگاه از یک نظام ناامید شوند، آنرا تغییر میدهند همچنان که یک شخص وقتی لباسش کهنه میشود و از آن خسته میشود، آنرا تغییر میدهد.
کافی است تنها به برخی از نظریههای سیاسی و اجتماعی اکتفا کنیم تا به رابطهی میان آن و میان تصور پیروان آن از انسان و تعریف نظری فلسفی آنها بر حسب اعتقادشان پی ببریم، تعریفی که تنها فرضهایی که به حد یقین و جزم نمیرسد، ارائه میدهد اما با این همه در تمدن معاصر بسیار رونق و جایگاه دارد.
نظریات مربوط به طبیعت انسان، پایه و اساس هر فلسفه، نظام سیاسی و نظریهی اجتماعی را تشکیل میدهد؛ اعتقاد به فسوق انسان، عنصری اساسی در تفکر قرون وسطایی است. حرکت تنویری، انسان را موجودی عقلانی در ذات خود قرار داده و اعتقادات او را مورد آزمون انتقادی قرار میدهد.
در عصر دعوت به عدم مداخلهی حکومتها در امور اقتصادی، داروینیهای اجتماعی بر این باورند که انسان برای بقا میجنگد و این دیدگاهی است که دانشمندان رفتارشناسی حیوانات اکنون زنده کردهاند و اینکه فلسفهی اجتماع ما اکتسابی و شدیداً رقابتی است و از ۵۰ سالی که هیتلر از بقیه سبقت گرفت عدهای از فیلسوفان اجتماعی در آلمان، نظریههای (خون و خاک، بازگشت به سوی غریزه و کنار زدن عقل، نگاه به جوهر و ذات انسان به عنوان جانوری درنده و جنگ از بهترین اشکال زندگی انسان) را مطرح نمودند.
جون لویس در تعلیق بر این نظریات میگوید: (این افکار، تنها پیشگوییهای متفکرین بر بخشی از اصالت نیست، بلکه در تشکیل تمدن نقش مهمی بازی میکند.)[۴]
یکی از خصلتهای امتها و کشورها – همچون تمامی افراد – محافظت از ذات و اصالت خود است مثلاً در فرانسه رئیس یکی از احزاب محافظه کار، ندای خلاصی و رهایی از مسلمانان را سر میداد چرا که از آنها میترسید که بر خوی و سرشت مسیحیان فرانسه، تأثیر گذارند؛ و دولتهای اروپایی برای حفاظت از فرهنگ خود به طور خاص و حمایتهای اهالی اروپا از فرهنگ امریکایی، گردهم جمع شدند تا در این زمینه تصمیم بگیرند و اسرائیل نیز با استفاده از تورات و تلمود و پروتوکولها، اهدافی را در پیش روی خود قرار داد و زبان مردهی عبری خود را دوباره زنده کرد تا آنرا وسیلهای برای حفظ هستی و کیان خود قرار دهد. پس از اوجب واجبات بر امت ما که امت رسالت است، این است که هیبت خود را پس گرفته و حق الله متعال را بدهد تا دوباره نقش خود در ادارهی جهان را به عنوان برترین امت، باز یابد.
[۱] – اعاده النظر فی کتاب المصریین فی ضوء الاسلام، انور الجندی، ص ۲۶۰٫ ط دار الاعتصام، قاهره، ۱۹۸۵م.
[۲] – نک: (العالم الاسلامی الیوم، اقتصاد- موقع – الجغرافی- السکان- التعداد- المشکلات) دکتر عادل طه یونس- چاپ مکتبه ابن سینا ۱۹۹۰م.
[۳] – تنها به مثال مربوط به بحث خودمان که دنبال میکنیم – یعنی عقیده و فکر- اکتفا کردیم. اما نظم و قوانین و قانونگذاریها، بحث و مطالعه مقارن مخصوص به خود را دارد که برتری شریعت اسلامی را با اندک تاملی، اثبات میکند.
نک: احکام اسلامیه ادانه للقوانین الوضعیه، محمدغراب، دارالاعتصام، ۱۹۸۶م.
[۴] – الانسان ذلک الکائن الفرید، ص ۱۷- جون لوییس – ترجمه د. صالح جواد الکاظم – الهیئه المصریه العامه للکتاب بالقاهره ۱۹۸۶م.