یعنی آنچه پیامبر -صلی الله علیه وسلم- و اصحاب وی بر آن بودهاند، و این شامل اعتقادات آنان و عبادات و رفتار و سلوک آنها می شود، همان طور که شامل شیوه آنها در استدلال و فرا گرفتن نیز میشود، چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِیلِیٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِیۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾ [یوسف: ۱۰۸]
«(ای پیامبر!) بگو: این راه من است، من با بصیرت (کامل) به سوی الله دعوت میکنم، و کسانی که از من پیروی کردند (نیز چنین میکنند) و خداوند پاک و منزه است، و من از مشرکان نیستم».
و بر اساس گفتۀ الله –جل جلا له- که می فرماید: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾ [الأنعام: ۱۵۳]
«و این راه مستقیم من است، پس از آن پیروی کنید و از راههای (پراکنده) پیروی نکنید، که شما را از راه خدا دور می کند، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش نموده است، شاید پر هیزگار شوید».
و آنچه در بعضی از روایات حدیث؛ تقسیم شدن امت آمده، نیز به بیان شیوه گروه رستگار پرداخته است، چنانکه رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- فرموده: (آنچه من و اصحاب من بر آن هستیم) ([۱]).
بنابر این رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- گروه رستگار را به آنچه اهل یک زمان مشخص بر آن قرار دارند مرتبط ندانست بلکه گروه رستگار را با شیوهای واضح که نشانه های آن مشخص است پیوند داد.
مفهوم تاریخی کلمه سلف بدون تردید در مفهوم منهجی و شیوهای داخل است، و اینرا به آن اضافه میکند که هر کس در مسیر آنان گام برداشت و راه آنها را در پیش گرفت، گرچه در زمانی بعد از آنها بیاید از آنها به شمار میآید و به آنان نسبت داده می شود. پس سلف صالح صحابه -رضوان الله علیهم- هستند، و هر کسی که راه آنان را در پیش گیرد و بر شیوه و منهاج آنان گام بردارد به آنان نسبت داده می شود، تابعین و پیروان شان که در قرنهای برتر می زیستهاند به عنوان اولین پیروان سلف به شمار میآید و پس از آنها هر کس تا روز قیامت به راه آنان برود سلفی است.
پس این دو مدلول (تاریخی، و منهجی) دو مفهوم و مدلول به هم پیوسته می باشند.
از این رو هر کسی که در قرنهای برتر میزیسته است از سلف به شمار نمیآید مگر آن بر همان راه و روشی باشد که پیامبر -صلی الله علیه وسلم- و یارانش بودهاند،
راه و روش قرآن و سنت و کسانیکه بعد از آنها می آیند از پیروان سلف به شمار نخواهند آمد، مگر آنکه راه آنان را در فهمیدن قرآن و سنت و عمل به آن در ظاهر و باطن در پیش گیرند.
و این مفهوم منهجی مرادف است با واژۀ اهل السنه والجماعه که آنها کسانی اند که به قرآن و سنت تمسک جستهاند. و عبارتند از صحابه و تابعین و پیروانشان و کسانیکه در قول و عمل و اعتقاد راه آنان را در پیش گرفتهاند([۲]).
تردیدی نیست که تابعین به صحابه نزدیکتر بوده و مراد الله و رسول را از نصوص بهتر میفهمیدهاند، چون آن شاگردان صحابه بودند و علم و دانش را از آنها فرا گرفته و با آنها همراه بودهاند و پیروی از صحابه و پذیرفتن اقوال آنها و فتوا دادن به آن اجماع کردهاند که هیچکس به این کار اعتراض نداشته است([۳]).
و مشخص است که هر کسی که به سخن متبوع و احوال و امور ظاهری و باطنی آن آگاهتر باشد، او به داشتن تخصص در آن از دیگران سزاوارتر است([۴]).
بنابر این امام شاطبی میگوید: تابعین به سیرۀ صحابه و پیامبر پایبند شدند تا اینکه در دین آگاهی پیدا کرده و در علوم شرعی به قلّه رسیدند([۵]).
از این رو آنچه از قرآن و سنت صحابه و تابعین فهمیده و استنباط کردهاند به محوریت و مرجعیت از فهم و استنباط کسانیکه بعدها آمدهاند اولیتر است([۶]).
سفارینی -رحمه الله- میگوید: «منظور از مذهب سلف یعنی آنچه صحابه کرام -رضوان الله علیهم- و برجستگان تابعین و پیروانشان و ائمهای که امامت و جایگاهشان در دین مورد پذیرش مردم است بر آن بودهاند، نه کسانیکه به بدعت گذاری متهم شده و یا جزو خوارج و روافض و قدریه و مرجئه و جهمیه و معتزله و کرامیه و امثالشان بودهاند([۷]).
پس هرکس به یکی از این هواپرستیها و بدعتها آلوده باشد از سلفی که مقتدا هستند به شمار نمی آید، حتی اگر در قرنهای برتر صدر اسلام زیسته باشد.
و میتوان اصطلاح سلف را به سه مدلول تقسیم کرد:
۱- مدلول زمانی: که صحابه و تابعین و پیروان شان کسانیکه در سه قرن اول اسلام میزیستهاند، میباشند.
۲- مدلول و مصداق منهجی: و آنها کسانی اند که در تعامل با نصوص از لحاظ علمی و عملی و اعتقادی راه و روش رسول اکرم -صلی الله علیه وسلم- و اصحابش را در پیش گرفتهاند.
۳- مصداق و مدلول مذهبی: و آن تطبیق عملی مدلول منهجی و سلوکی است و آن مطالبی است که سلف از نصوص قرآن در علم و عمل استنباط کردهاند، و شامل مهمترین اقوال و دیدگاه شان در اعتقاد میباشد([۸]).
۴- فهم سلف: یعنی روایات و افعال صحابه و تابعین و آنچه صحابه و تابعین و پیروانشان از مجموع نصوص شرعی یا آحاد آن در امور علمی و عملی دین استنباط کرده و فهمیدهاند([۹]).
یعنی باهمهای آنها بر آنچه نظرشان بوده اجماع داشتهاند، و یا اینکه افرادی اقوال و دیدگاههای ارائه کردهاند و کسی از صحابه و تابعین با آن مخالفت نکرده است.
چنانکه آنچه در آن اختلاف کردهاند و آرای متفاوتی داشتهاند یا بعضی در مسئلهای به خطا رفتهاند، این درک و دیدگاه بعضی از سلف به شمار میآید و نمیتوان آن را به عنوان درک و فهم همۀ سلف دانست.
و بنابر این فهم سلف یعنی آنچه سلف از نصوص به عنوان مراد الله و رسول فهمیدهاند.
و مستند آنها در شناخت منظور پروردگار از سخنش، افعال و رهنمودهای پیامبرع بودهاند که به عنوان مفسّر قرآن، آن را مشاهده میکردهاند([۱۰]).
پس هر آنچه رسول اکرمع به آنها فرمان میداده انجام میدادهاند و هر خبری که میداده آن را تصدیق میکردند و اگر دچار اشکالی میشدند میپرسیدند، که چنین میتوان خلاصه کرد:
-
اگر نص از امور علمی خبری بوده آن را تصدیق مینموده و به آن ایمان میآوردند و یقین کامل داشتند.
-
اگر نص از آنها انجام کاری یا ترک کاری را میخواست تا جاییکه میتوانستند دستور را اجرا میکردند.
ج- اگر شارع در مورد کاری سکوت کرده بود، آن را رها میکردند و بوسیله آن به خداوند تقرّب نمیجستند([۱۱]) که با این قید از مصالح مرسله بیرون میشدند.
و یا با دو شیوه میتوان به چنین درکی رسید:
-
فراگیری کامل همه اقوال آنها که در کتابهای روایی و حدیثی و تفسیر و غیره آمده است([۱۲]).
-
نقل کردن از کسانیکه به اقوال آنان آگاهی دارند([۱۳]).
دوم: چرا متجددین با التزام به فهم سلف صالح در نصوص شرعی مخالف اند؟
وقتی موضع این گروه در برابر نصوص شرعی را بررسی کنیم و به تلاش مستمر آنها را برای ایجاد راههای بدون رفتی بنگریم که به آنها اجازه بیرون آمدن از التزام به فهم سلف در نصوص شرعی را میدهد تا بتوانند درک و فهمی نو و نرم ارائه کنند که به آنها آزادی تجدید نظر در اجرای بعضی نصوص و یا ترک آن را میدهد چون از دیدگاه آنها با واقعیت زندگی و عصر حاضر سازگاری ندارد.
[۱]-ترمذی ح۵۱۸\۲۶٫ حاکم در المستدرک ۱\۱۲۸\۱۲۹٫ و آجری در الشریعه ۲۳، ۱\۱۷۹٫ و آلبانی در الصحیحه ح۲۰۳، آن را صحیح شمرده است.
[۲]– ن ک فهم السلف الصالح للنصوص الشرعیه ص۲۹٫
[۳]– جمال الإصابه فی أقوال الصحابه علائی. ص۷۷٫ تحقیق: سلیمان اشقر.
[۴]– مجموع الفتاوی ۴/۹۱٫
[۵]-الموافقات ۱/۹۵٫
[۶]– ن ک الصراعق المرسله ۵۹،۲٫ و إعلام الموقعین ۱۱۸،۴٫
[۷]– لوامع الأنوار البهیه ۲۰،۱٫
[۸]– زنیدی در کتاب السلفیه و قضایا العصر، ص۳۳٫ به این تقسیم اشاره کرده است.
[۹]– فهم السلف الصالح للنصوص الشرعیه ص۳۴٫
[۱۰]– إعلام الموقعین ۴/۱۵۳٫
[۱۱]– جامع العلوم و الحکم ص ۷۵٫
[۱۲]– فهم السلف ص۶۴٫
[۱۳]– بیان تلبیس الجهمیه ۸\۵۳۷٫