–ولایت مطلقه فقیه بر خلاف قرآن است* تا اینجا معلوم شد که ولایت بندگان در قرآن کریم به معنای دوستی و برادری است و این ولایت مربوط به همه مؤمنین نسبت به یکدیگر است و گفتیم که خداوند تمام انسانها را مختار و آزاد آفریده و به همه آنها نعمت عقل را مرحمت فرموده …
و عقل هیچکس را در مغز دیگری قرار نداده که صاحب اختیارش باشد(غیر از دیوانگان) که او برایش تصمیم بگیرد.حتی پیامبر خود را، از میان مردم امّی مبعوث کرده و آن حضرت را مسئول ابلاغ آیات وحی دانسته و او را از حفاظت و نظارت در امور مردم و حساب رسی آنها منع فرموده تا تمام ائمه و پیشوایان بفهمند و بدانند که نباید در مال و جان و هویت و حقوق مردم دخالت کنند و برای آنها قیمومیت و سرپرستی نمایند و بدانند که در حقوق و مزایای اجتماعی با همنوعان خود برابر خواهند بود.
متأسفانه همیشه در طول تاریخ افرادی بوده و هستند که با احکام خدا و مجریان قوانین الهی مخالف بوده اند مانند نمرودها و فراعنه و دیگر شیاطین که بواسطه غرور و خودخواهی و دیکتاتوری و توسعه طلبی ادعای خدائی میکرده اند و اهداف پیامبران را پایمان و با آنها جنگ و مبارزه مستمر داشته اند.
آیاتی که قرآن کریم در ۷۴ مرتبه به شرح حال فراعنه پرداخته است افسانه و داستان نیست.
از آنجمله در سوره قصص آیه ۴ میخوانیم (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ) همانا فرعون در روی زمین برتری خواه بود. و در سوره نازعات آیه ۲۴ آمده است که فرعون (فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى) ادعای خدائی میکند و میگوید: من مربی و صاحب اختیار اعلای شما هستم!!
اینگونه تکبر و غرور داشتن و خود را صاحب اختیار دیگران دانستن در واقع مفهوم «ولایت مطلقه فقیه» است که در همه زمانها و مکانها چنین چهره های ریاست طلب بوده و هستند و خواهند بود.
نمونه آنرا در این زمان میتوان در سازمان بین الملل مشاهده نمود که بعضی از مستکبرین یا ابرقدرتها برای خودشان «حق وتو» وضع کرده اند و کشورهای کوچکتر و فقیر را به استضعاف کشانده اند و با سیاست های استحمار و استعمار، منافع آنها را استثمار میکنند.
نمونه دیگر آن هم فرمان روائی و حکومت «ولی فقیه» است.
بطور عموم میتوان گفت نفس خودخواهی و غرور و تسلط بر دیگران در همه فراعنه یکی است ولی اسمش فرق میکند.
اختیاراتی که در قانون اساسی برای ولایت فقیه وضع شده همان «حق وتو» ی جهان خواران استثمارگر است، با این تفاوت که آنها در علوم و صنایع گوناگون پیشرفته ترند و به خودشان افتخار میکنند.
لکن سیاست و نقش تزویر، در میان روحانیت مهمتر و بالاتر از اختراعات و اکتشافات آنها است، زیرا بوسیله مذهبی که خودشان و اسلافشان تراشیده اند به خوبی توانسته اند فکر و اندیشه توده مردم را به استضعاف کشانده و آنانرا تحمیق کنند و از آنها بهره کشی نمایند.
در کتابی که مهمترین مدرک قرن اخیر میباشد، نوشته اند مردم در مقابل «ولایت مطلقه فقیه» بمنزله صغار و مجانین هستند و فقیه قیم این ملت است.
البته روحانیت و فقاهت گرچه از اختراعات و اکتشافات و صنایع فضا و دریا و سایر علوم بی بهره هستند، لکن در مکر و حیله و سیاست و تزویر و استثمار بالاتر از ابرقدرتها نقش داشته اند. زیرا در مقابل دین اسلام، مذهب تراشیده اند، و امت توحیدی اسلام را متفرق کرده اند، خودشانرا نمایندگان خدا معرفی کرده اند، پیروان خود را به مراسم مذهبی سوق داده و آنها را از فهم حقایق قرآن مانع شده اند، در مقابل قرآن و سنت پیامبر خدا حکم و فتوا صادر میکنند، قرآن را امام خودشان نمیدانند، بلکه خودشان امام قرآن شده اند،
امامت انتخابی قرآن را به امامت انتصابی تبدیل نموده اند، حرام بودن رباخواری را با حیله های شرعیه شان حلال کرده اند که در بازار مملکت متداول است، حرمت زنا را با واژه صیغه و متعه حلال نموده اند، خمسی که در قرآن منحصر به غنائم دارالحرب است از کشاورزان و زحمت کشان میگیرند و آنرا به اموال حلال مخلوط به حرام تعمیم داده اند و از آن تغذیه میکنند، با تکفیر و تفسیق و زندان و اعدام اجازه انتشار حقایق را نمیدهند، از جمله کارهای مثبت روحانیت تولید «ولایت مطلقه فقیه» است که در حال حاضر خودشان در مقابلش به زانو در آمده و سکوت کرده اند، تمام ویژگیهای بالا به طور اعم بر خلاف همه کتب آسمانی و سیره پیامبران است و به طور اخص با روح قرآن و سیره خاتم النبیین در تضاد و تخالف است.
قرآن فرموده: (لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) یعنی هیچ تر و خشگی نیست مگر آنکه در کتاب مبین مسطور است.
آیا کدام آیه در مورد اثبات ولایت فقیه نازل شده است؟
کدام آیه، فقیه را صاحب اختیار مردم معرفی کرده است؟
در کجای قران گفته شده است که فقیه بر مردم ولایت مطلقه دارد؟
البته در قرآن آمده که (وَالَّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ) سوره ۸ آیه ۷۳
ولی در هیچ آیه ای نفرموده که فقهاء اولیاء هستند!!
خدا در سوره انعام آیه ۳۸ فرموده: (مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ)
ترجمه: ما هیچ چیز را در کتاب فروگذار نکردیم.
قرآن واژه های ذباب(مگس) نمل(مورچه) قرده(بوزینه) عنکبوت و غیره را فروگذار نکرده است، پس چرا ولایت فقیه را تأیید نکرده است و در کدام حدیث و سیره پیامبر اکرم ولایت فقیه عنوان شده است؟
دلائل مخالف قرآن بودن ولایت فقیه را در بحث های قبل توضیح دادیم و در اینجا هم عرض میکنیم: هرچیزی که جزء دین نبوده و بعد از کتاب خدا و سنت پیامبر آنرا به شریعت اسلام اضافه کنند آن چیز، نوآوری و بدعت است لذا «ولایت مطلقه فقیه» اضافه بر آنکه جزء دین نبوده، برخلاف کتاب خدا و سنت رسول است و چون در این زمان به نام دین اسلام مطرح شده بدعت و حرام است.
یکی از ویژگیهای روحانیت در مذهب شیعه ملبّس شدن به عبا و عمامه ی سفید و سیاه است که نشان دهنده لباس تفاخر و تبعیضات نژادی میباشد.
شما میتوانید این مطلب را آزمایش کنید: اگر شخص با ایمان و با تقوائی که استاد عربیت، و علوم فقه و اصول، فلسفه و تفسیر، دارای عالی ترین مقام بوده و در اجتهاد و سایر علوم از عموم روحانیون عالم تر و فاضل تر باشد و در طول عمر شریفش لباس انسانهای شریف را پوشیده و یقه اطوئی و کروات داشته ولی معمم نبوده باشد و از مال حرام مخلوط به حرام نخورده باشد غیرممکن است القابی مانند حضرت حجه الاسلام و حضرت آیه الله و فقیه عالی قدر باو گفته شود لکن هر فرد عامی که عبا و عمامه داشته باشد از این عناوین به او داده میشود و فقیه عالی قدر هم منحصر در همین لباس است پس ارزش و شخصیت «ولایت فقیه» در لباس است نه در ایمان.
یکی دیگر از ویژگیهای هنری فقاهت که مهمتر از ابرقدرتها است اینستکه موضوع جعلی و ساختگی ولایت فقیه را از یک طرف داخل در مذهب و دین نموده و از طرف دیگر ضمیمه قانون اساسی مملکتی کرده است.
هنر در اینجا است که حکومت جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم و حکومت اسلامی یعنی حکومت خدا بر مردم و آنچه که در حکومتهای جمهوری متداول است این است که یک نفر نمیتواند در آن حکومت صاحب اختیار و قیم بی چون و چرای دیگران باشد و حال آنکه در قانون اساسی جمهوری ایران تا آنجا نفوذ کرده اند که تعیین سیاست های کلی نظام، فرماندهی کل نیروهای مسلح، عزل و نصب فقهای نگهبان، عالی ترین مقام قوه قضائیه، رئیس صدا و سیما، رئیس ستاد مشترک، فرمانده سپاه، فرماندهان نظامی و انتظامی، تنفیذ ریاست جمهوری، عزل رئیس جمهور و غیره از اختیارات رهبر فقیه است. یعنی تمام اقتدار و نیروی مملکت در خدمت یک فرد قرار گرفته است.
هنر در فریب دادن مردم تا بدان مرحله است که با ادعای ولیّ امرمسلمین جهان و ولایت مطلقه و با داشتن چنین اختیاراتی، مثل سایر مردم پای صندوقهای رأی با دستگاههای فیلم برداری حاضر میشوند و رأی خود را برابر با رأی کارگران و رفتگران مساوی نشان میدهند و به صندوق می اندازند!!
آدم نمیداند قسم حضرت عباس را قبول کند یا دم خروس را ببیند!!
از لحاظ اسلامی هم قبلاً توضیح دادیم که خدا به پیامبرانش هم اجازه نداده است که قیم و صاحب اختیار مردم بوده باشند چون فقط خدا و قوانین خدا باید حاکم باشد لکن ولایت فقیه را در احکام خدا هم دخالت داده اند و آنچنان مردم مذهبی را فریب داده اند که در تمام جماعت های مذهبی و نماز جمعه ها شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را از شعائر اسلامی میدانند.
متأسفانه بعضی از وکلای مجلس شورای به اصطلاح اسلامی هم، که بیشترشان دست پرورده روحانیت هستند، به همین شعار آلوده هستند.
اینها نتیجه نفوذ و تسلط روحانیت و فقاهت است که باورهای ناروای خود را هم در جمهوریت و هم در اسلامیت داخل نموده اند و سبب بدنام کردن اسلام و بی آبرو نمودن مسلمانها شده اند.
پیروان فریب خورده فقهاء هم نمیدانند که خدا و پیامبر خدا ضد ولایت مطلقه فقیه هستند. ائمه شیعه و مسلمانها و مؤمنین حقیقی ضد ولایت فقیه هستند.
اصولاً فحش دادن و توهین کردن، دلیل منطق نداشتن آنها است. شعارهای مرگ بر این و آن هم بر خلاف منطق قرآن است. منطق قرآن این است که حتی به مشرکین که غیرخدا را می پرستند توهین نکنید تا چه رسد به اهل کتاب و سایر برادران دینی.
خدا در قرآن در سوره انعام آیه ۱۰۸ فرموده: (وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ)
ترجمه: شما مؤمنان به آنانکه غیرخدا را میخوانند، دشنام مدهید تا مبادا آنها نیز از روی جهالت و دشمنی خدا را دشنام دهند.
حضرت علی هم در نهج البلاغه به اصحاب خود توصیه کرده ما با دشمن در حال جنگ برای خدا هستیم که یا کشته میشویم و یا پیروز میگردیم، شما حق توهین به آنها هم ندارید و در خطبه ۱۹۷ فیض فرموده: (انی اکره لکم ان تکونوا سبابین)
یعنی بر من سخت و ناگوار است که شما به دشمن سبّ کنید و دشنام دهید.
متأسفانه تریبت شدگان روحانیت و فقاهت، به کلام خدا در قرآن توجه ندارند و کلام امیرالمؤمنین را هم قبول ندارند.
منبع: اسلام تکس