واژه ولایت دو گونه تلفظ میشود یکی به کسر «واو» بر وزن عِبادت و دیگری به فتح واو مانند سَعادت. در کتاب المنجد آمده است ولایت از وَلیْ بر وزن فلس بمعنی نزدیکی و قرب است و اضافه نموده وِلایت و وَلایت همانند دِلالت و دَلالت مشابه یکدیگرند. در حدود سی رقم برای ولایت معنی ذکر کرده….
و در پایان گفته مطلق نزدیکی ولی یعنی نزدیکی و اولی نزدیکتر و اضافه کرده «ولایت الرجل احبه» که دوستی و محبت را میرساند.
در قاموس قرآن گفته وَلایت و وِلایت هر دو بمعنی قرابت است. اقوال مختلف را آورده که والی یعنی رئیس، تولی بمعنی تولیه، و مولی سرپرست است.
و بالاخره اولیاء در آیه ۲۸ آل عمران را دوست و یار معنا کرده است.هاکس در قاموس گفته واژه های وِلایت و وَلایت هر دو یکی است.کتاب مجمع البحرین نوشته وِلایت بمعنی تولیه و وَلایت یعنی محبت و دوستی است.
در کتاب مفردات راغب آمده وِلایت به کسر «واو» بمعنی نصرت و قرب و وَلایت به فتح واو بمعنی تولی امر و محبت است. اضافه میکند وِلایت بین مؤمنین و میان کافرین هر دو آمده که دوستی و محبت را میرساند.
کتب لغت مجموعاً برای ولی، ولایت، مولی، اولیاء حدود سی معنی نقل کرده اند از قبیل تقرب نزدیکی، صاحب، مالک، سرپرست، آقا، عبد، والدین، عموزاده، شهر، محبت، دوستی و غیره که برای دریافت معنای صحیح آن باید به قرینه آن جمله ارجاع شود. مثلاً در زبان فارسی کلمه «شیر» معانی متفاوت دارد که یک نمونه آنرا آدم میخورد و نوع دیگرش، آدم را میخورد.
اینجا است که از واژه هائی که قرینه است و در کنار این جمله قرار گرفته و پهلوی هم نوشته شده هر کسی خواهد فهمید که کدام شیر مورد نظر است.در قرآن کریم ولایتی که بندگان نسبت به یکدیگر دارند بمعنای دوستی و محبت است که دلائل آن در همین نوشتار خواهد آمد.
–انواع ولایت
ولایت در قرآن بر ۲ گونه است یکی ولایت تکوینی و دیگری تشریعی. ولایت تکوینی عبارتست از ولایت خدا بر مردم یعنی خداوند، مالک و صاحب اختیار مردم است. خداوند آفریننده انسان است خالق و رازق مردم است وجود آدمیان از خودشان نیست. حیات و ممات همگان در اراده قدرت پروردگار است. انسانها چه بخواهند و چه نخواهند آفریده شده و بنده و مخلوق خالق و صانع خویش هستند.
خدا در قران سوره فاطر آیه ۱۵ فرموده: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ) « ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید»در حالى که او خالق و مالک تمام کائنات است، صاحب اختیار همه انسانها است ولایت مطلقه مخصوص خدا است. نسبت دادن ولایت مطلقه به بندگان، شرک بخداوند است.
مفهوم شرک بخدا آنستکه موجودات ضعیف و مخلوقات نحیف را در صفات مخصوص خدا شریک نمایند.
خداوند به پیامبر اکرم در قران سوره اعراف آیه ۱۸۸ فرموده: (قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ) ترجمه: بگو من مالک نفع و ضرری برای خودم نیستم جز آنچه خدا بخواهد. در سوره یونس آیه ۴۹ فرموده: بگو من اختیار هیچ ضرر و نفعی برای خودم هم ندارم.
از نظر علمی و فقهی خطابات قرآن عام است. موقعیکه پیامبران و پیشوایان مالک بر نفع و ضرر خودشان نباشند، چگونه فقیه میتواند بر مال و جان و هویت دیگران حاکم و صاحب اختیار باشد و برای جامعه تصمیم بگیرد؟
بنابراین ولایت تکوینی یعنی حاکمیت و مالکیت بر کل هستی که مخصوص خدا است. ولایت بمعنی صاحب و مالک و سرپرست و صاحب اختیار مردم، پس ولایت مطلقه در شأن و مقام عظمت پروردگار است و هرکس چنین ولایتی را به بندگان فقیر خدا نسبت دهد برای خدا شریک قرار داده است. در اینجا به تعدادی از آیاتی که ولایت بمعنای مالک، فرمان روا، کارساز، صاحب اختیار را مخصوص خداوند میداند توجه فرمائید.
خدای متعال در سوره بقره آیه ۱۰۷ فرموده: (مَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ) «یعنی برای شما غیر از خدا هیچ صاحب اختیار و یاری کننده ای نیست».
باز هم در سوره عنکبوت آیه ۲۲ فرموده: (وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ) « غیر از خدا هیچ صاحب اختیار و یاری کننده ای برای شما نیست».
باز هم در سوره شوری آیه ۳۱ فرموده: (وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ) « غیر از خدا هیچ صاحب اختیار و یاری کننده ای نخواهید داشت. »
بازهم در سوره سجده آیه ۴ فرموده: (مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ) یعنی «برای شما غیر از خدا هیچ صاحب اختیار و شفیعی نخواهد بود آیا متذکر نمیشوید».
باز هم در سوره کهف آیه ۲۶ فرمود: (مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا) یعنی برای ایشان غیر از خدا هیچ صاحب اختیاری نیست و خدا هیچکس را در حکم خود شریک نمیکند.
تکرار یک آیه و تأکید یک جمله آنهم از طرف خدا در قرآن به جهت اهمیت آنست و برای آن است که مردم بفهمند مسئله ولایت بمعنای مالک و صاحب اختیار فقط خداوند است.
و بدانند ولایت مطلقه مخصوص پروردگار است و نباید بندگان را در صفات خاص خدا سهیم نموده و مشرک شوند.
یکی دیگر از معانی ولایت، نزدیکی و محبت است. ولایت بندگان مؤمن در حق یکدیگر غیر از ولایت خدا بر کائنات است. خداوند هم ولایت تکوینی مطلق بر تمام هستی دارد و هم ولایت بمعنای نزدیکی به بندگان و دوست داشتن انسانهای با ایمان.
ولایت تشریعی آنستکه خداوند در شریعت اسلام دستور داده که مؤمنین با یکدیگر برادر باشند و ضمن دوستی و محبت کارهای اجتماعی و امور خود را به آنها واگذار نمایند.
خدا در قران سوره توبه آیه ۷۱ فرموده:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ) «یعنی مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند».
کلمه اولیاء در آیه شریفه از همان ولایت بمعنای دوستی حقیقی ایمانی ودینی است.
افراد کافر هم اولیاء یکدیگرند یعنی با هم دوست هستند. خدا در قران سوره انفال آیه: ۷۳ فرموده: (وَالَّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ) «یعنی بعضی آنانکه کافرند دوستان یکدیگر میباشند»
ستمگران و ظالمین هم دوست دار هم میباشند. در سوره جاثیه آیه ۱۹ میخوانیم: (وإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ)
همچنین در سوره اعراف آیه ۲۷ فرموده: (إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ) «یعنی ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند».
بناء بر نقل آیات فوق، تمام قرائن گواه هستند که اولیاء و ولایت بمعنای دوستی و محبت است و آنچه مورد تأیید قرآنست ولایت دینی و ایمانی مؤمنین با یکدیگر است. ولایت از دیدگاه قرآن هیچ ارتباطی با فقاهت ندارد.ولایت فقیه مأخوذ از قرآن نیست بلکه ساخته شده اندیشه های مجعول و مجهول مذهبی میباشد.
–دلائلی که به قرآن نسبت می دهند
مدعیان و بنیان گذاران ولایت فقیه برای اثبات باورهای ناصحیح خودشان بعضی از آیات شریفه قرآن را به استخدام اندیشه های خویش در آورده و تفسیر به رأی نموده اند.
از آیات قرآن کریم اینگونه نتیجه گیری می کنند که خداوند بخشی از ولایت مطلقه مخصوص خود را به پیامبر عطا فرموده و آن حضرت هم ولایت خدائی را به حضرت علی و سایر ائمه داده و بطور وراثت به آخرین امام مخفی رسیده و خودشانرا منصوب از طرف آن امام غایب مینامند. بهمین جهت گفته ها و نظریات و تصمیمات خود را متصل به وحی میدانند. اینجا است که گفته اند: «ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است.» یعنی آنچه که آخوند مذهب شیعه میگوید “وحی” است. حال اولین آیه ای را که بدان استناد میکنند مورد بررسی قرار میدهیم.
خداوند در سوره مائده آیه ۵۵ فرموده: (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ) « محققا ولی شما خدا و رسول او و آن مؤمنانی هستند که نماز را اقامه میکنند و زکات را میپردازند در حالیکه با خضوع و فروتن هستند».
متأسفانه این آیه شریفه را بر مبنای روایات و اندیشه های مذهبی تفسیر کرده و ولایت خاص خدا را به بندگان تعمیم داده اند و از آن ولایت فقیه ساخته اند در صورتیکه ولایت بندگان همان دوستی و محبت و کارداری صادقانه با یکدیگر است و مذهبیون به این نکات مهم اهمیت نمیدهند که خدای متعال رسول خود را و بندگان با ایمان خود را دوست میدارد و در عین حال به مؤمنین دستور داده که با یکدیگر برادر و دوست حقیقی باشند و ولایت در این آیه شریفه از این قبیل است.
مذهبیون در تفسیر آیه فوق گفته اند خداوند ولایت خود را به پیامبر و علی داده آنجا که در آیه فرموده «والذین آمنوا» منظور یکنفر بوده و آنجا که گفته «وهم راکعون» می گویند مقصود خدا در آیه حضرت علی است چونکه آنحضرت بهنگام نماز خواندن در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر داد و این آیه در شأن علی نازل شد.
— در جواب این مفسرین باید گفت:
۱– آیا خدای شما از کسی واهمه داشته یا قادر نبوده است که بطور آشکار نام علی و سایر ائمه شیعه را در قرآن بیاورد و اینقدر شماها بزحمت گرفتار نشوید که هرچه در کتاب مجید عبارتهای «الذین آمنوا»، «صالحین»، «وارثین»، «بقیه الله»، «واولی الامر»، «راسخون فی العلم» و غیر، همه را به ائمه شیعه تفسیر میکنید؟ بهتر است اینگونه تفاسیر را اصلاح نموده کتابهای خود را پاک کنید و در خداشناسی خود تجدید نظر نموده مکتب توحیدی داشته باشید.
۲- حضرت علی که هنگام نماز غرق در عرفان و فانی فی الله است و بقول خودتان تیری که در حالت عادی تحمل نداشت که از پایش خارج کنند و در نماز بیرون میکنند چگونه در نماز غفلت میکند و رابطه با خدا را قطع نموده و به یک فردی که نماز نمیخواند و به نماز جماعت علی حاضر نشده التفات مینماید و انگشتر میدهد.
۳- دادن انگشتر، زکات قرآنی نیست. اگر آن انگشتر پرارزش و از طلا و جواهر بوده، قطعا دروغ است چون علی اهل تجمل نبوده و اگر بی ارزش بوده و قیمتی نداشته مسلماً زکات نبوده بلکه صدقه ای محسوب است.
۴- حکم زکات در ۱۱۴ آیه قرآن بیان شده و دارای نصاب معین میباشد که پرداخت آن در حالت اقامه نماز و اجراء رکوع و سجود نماز منطقی نیست و غیر ممکن است.
۵- بر فرض صحت و پذیرش این سخن، حضرت علی یکی از مصادیق بارز آیه فوق و ولایت اهل ایمان است.
۶– در آیه شریفه فوق الذکر، افعال و ضمائر کلمات الذین، یؤتون، هم، راکعون تماماً به لفظ جمع است و شامل همه موحدین با ایمان میباشد.
۷- راکعون جمع اسم فاعل است. زمان و لحظه رکوع را فقط شامل نمیشود زیرا در اسم، زمان مطرح نیست دلالت بر استمرار و دوام دارد یعنی آن افراد با ایمانی که هم در حالت نماز و هم در هنگام زکات راکع و خاضع میباشند.
۸- خدای متعال در این آیه مبارکه از مؤمنین حقیقی تعریف کرده: یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون که هم در اقامه نماز و هم در دادن زکات خاضع و خاشع و راکع هستند و اگر این مطلب را به خود قرآن ارجاع دهید خواهید فهمید که در مقام بیان مراتب ایمان و انفاق است. مفهوم مخالف راکعون را کارهون آورده و در مذمت مسلمانان دروغین و منافق فرموده که آنها نماز را در حالت کسالت و زکات را در حالت کراهت بجا می آورند. چنانچه در سوره توبه آیه ۵۴ فرموده: (وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَهَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ). عبارت و هم راکعون در آیه قبل و عبارت و هم کارهون در آیه بالا هر دو آنها جمله حالیه است یعنی استمرار فکری و عملی آنها را بیان میکند و منحصر به خم شدن در نماز نیست.
۹– در رابطه با ولایت مؤمنین در تعقیب همین آیه سوره مائده آیه ۵۷ فرموده است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا ) آنانکه دین شما را مسخره میکنند و اعتقادات شما را به بازیچه و ملعبه میگیرند* آنانرا اولیاء خود نگیرید یعنی آنها را دوست حقیقی و نزدیک خود ندانید.
۱۰- بنابراین ولایتی که پروردگار به پیامبر و مؤمنین عطا فرموده غیر از آن ولایت تکوینی و مطلقه ای که خاص خدواند است میباشد و ولایت اهل ایمان بمعنای محبت و نزدیکی و اخوت با سایر مؤمنین است.