مفهوم لغوی «نظام»
این واژه اسم مصدرِ فعل: نَظَمَ یَنظم نظمًا ونظامًا -اسم مصدر- است.
نظم به معنای جمع و گردآوری است، چنانکه گفته میشود: «نظمتُ اللّؤلؤَ»؛ یعنی آن را در رشته یا نخی جمع کردم.
هر چیزی را که با چیز دیگری متّصل نمایی یا با آن جمع کنی، در حقیقت به آنها نظم دادهای.
نظام یعنی آنچه اشیاء یا … در آن جمع شوند؛ همچون نخ و غیره.
نظام هر چیزی، اصل و معیارش بوده و جمع نظام، أنظمه، أناظیم و نظم میشود.
انتظام به معنای هماهنگی و تناسب است.[۱]
گاهی اوقات، اصطلاح نظام بر احکامی که در یک موضوع هستند و معیار و اصل آن موضوع به شمار میروند، اطلاق میگردد؛ گویی دانههای مرواریدند که در یک رشته چیده شدهاند.[۲]
[۱]– نک: لسان العرب، ج ۱۲، صص ۵۷۸- ۵۷۹٫
[۲]– النّظام السّیاسی فی الإسلام؛ النّظریّه السّیاسیّه نظام الحکم، عبدالعزیز خیّاط، ص ۲۱٫