معنی لغوی دار

معنی لغوی دار

در لغت، دار بر محل اطلاق می‌شود، و عرصه([۱]) و بناء را جمع می‌کند، و همچنین بر سرزمین اطلاق می‌شود.

صاحب معجم اللغه می‌گوید: «دار: مسکنی است که بناء و آنچه حول آن است را جمع می‌کند، الله تعالی می‌فرماید: ﴿فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا۵﴾ [الإسراء: ۵]

«پس (برای قتل و کشتار) درون خانه‌ها را جستجو کنند، و این وعده شدنی (و قطعی) است».

و می‌فرماید: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ﴾ [البقره: ۲۴۳]

«آیا ندیدی کسانی را که از ترس مرگ از خانه‌های خود بیرون شدند». انتها.

لذا، پس همانا مقصود از دار: شهر، یا کشور یا دوله یا حتی روستا است، برای اینکه تجمعی بشری است که در هر گوشه‌ای از زمین ساکن می‌شوند، و بر نظامی ‌بپا خواسته که با آن در همه‌ی شئونش حکم می‌کند، و فرقی نمی‌کند که آن نظام شرعی باشد یا وضعی.

و ممکن است که بگوییم: دار: همان کشور است با اقلیم‌هایی که شامل آن می‌شود، و در زیر حکم آن داخل هستند.

[۱]– عرصه: هر مکانی که بین یک دشت وسیعی باشد که در آن بنایی وجود نداشته باشد، و جمع آن عراص و عرصات است.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …