معنای لغوی تقلید

«تقلید یعنی انقیاد و خضوع بدون اختیار و نیز احاطه تفویض و پیروی بدون نظر و استدلال. گفته شده: قَلَّدَ فلان فلاناً یعنی از او بدون هیچ‌گونه حجت و دلیلی پیروی نمود.»([۱])

جعل القلاده فی العنق، به معنای گذاشتن قلاده در گردن است که از قلاده گرفته شده است که شخص به وسیله آن تقلید می‌کند و تقلیدُ الهدی فی‌الحج یعنی قلاده را در گردن قربانی گذاشتن و بردن آن به حَرَم برای قربانی کردن.([۲])

در معجم لاروس نیز معانی فوق به طور جامع بیان می‌شوند:

التقلید: اتباع و پیروی از کسی بدون نظر و تأمل در دلیل آن

والتقلید: پیروی شخص از دیگری در اعمال و سلوکش.([۳])

و باب آن به صورت قَلَّدَ (ماضی)، یقَلِّدُ (مضارع) و تقلید (مصدر) صرف می‌شود و کلمات الاقتداء، الاتباع، الاستصواب دارای معانی لغوی یکسان هستند و معانی اصطلاحی آن‌ها متفاوت است.

معانی کاربردی لغوی تقلید اینگونه آمده است:

قَلَّدَ: گردنبند آویخت، جعل کرد. قَلَّدَه منصباً= بر سر کاری گماشت، به او مقام داد.

قَلَّدَه الأمَر: اختیار داد، واگذار نمود. قَلَّدَه فیِ کذا= مانند میمون تقلید کرد.

تقلّد الأمر: برعهده گرفت و تقلَّدَ السیف= شمشیر حائل کرد.

اصل تقلید از قَلَّدَ با تخفیف لام نیست؛ زیرا مصدر قَلَدَ، قَلّداً است و برای تقلید معانی لزوم و تحمیل را نیز ذکر کرده‌اند.([۴])

 

 

 

([۱]) ابن منظور، لسان العرب، ماده قَلَّدَ،ج ۳، ص ۳۶۵٫

([۲]) شوکانی، ارشاد الفحول، ص ۲۳۹ ./- زحیلی، اصول ‌الفقه الاسلامی، ج ۲، ص ۱۱۴۸٫

([۳]) معجم لاروس، باب قَلَّدَ.

([۴]) -شنقیطی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ص ۷۹٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …