هر کس که به معرفت و شناخت الله دست یابد، هیچ چیز نزدش از او محبوب تر نمی شود و برایش رغبت و آرزویی جز او نمی ماند مگر برای آن چه که او را به الله نزدیک کرده و در سفرش به سوی او یاریش دهد.
از نشانه های معرفت الله هیبت است، بدین شیوه که هر چقدر شناخت انسان به پروردگارش بیشتر شود هیبت و خشیتش نسبت به او بیشتر می شود همان گونه که الله متعال فرموده است:
همانا فقط عالمان هستند که از الله خشیت دارند. منظور از عالمان، عالمان به الله است و کسانی که به او معرفت دارند.
و رسول الله صل الله علیه وسلم فرموده اند: من از همگی شما بیشتر نسبت به الله علم دارم و از همگی شما بیشتر از او خشیت دارم.
و هر کس که الله را بشناسد زندگی اش با صفا شده و حیاتی پاکیزه داشته و همه چیز از او هیبت برده و ترس از مخلوقات در او از بین می رود و با الله انس گرفته و از مردم دوری جسته
و این معرفت، حیا کردن از الله و تعظیم او و بزرگداشت و تقوا و محبت و توکل الله را به او می بخشد و همچنین توبه به سوی الله و رضایت به تقدیر او و تسلیم امر او شدن را برایش به ارمغان می آورد.
جنید بغدادی رحمه الله فرموده است: انسان عارف نمی گردد مگر آن که همچون زمین باشد که هر کس و ناکس بر او راه می رود و یا همچون باران باشد که بر همه کس چه بخواهد و چه نخواهد می بارد ( منظور راضی بودن به هر تقدیری از طرف الله است).
و یحیی بن معاذ رحمه الله فرموده:
انسان عارف دنیا را ترک می گوید حال آن که دو چیز را ترک نکرده است:
ناراحتی و گریه اش بر خودش { به خاطر ترس از گناهان } و شوقش به دیدار و ملاقات پروردگارش.
و برخی از سلف فرموده اند: انسان خداشناس نمی شود مگر آن که به این مرحله برسد که حتی اگر ملک سلیمان علیه السلام هم به او داده شود او را یک چشم بر هم زدن از الله غافل نکند.
و گفته شده: شخص عارف با الله انس می گیرد و از مردم گریزان است و نسبت به الله خود را نیازمند دانسته، پس الله او را از مخلوقات بی نیاز گردانیده و خود را در پیشگاه الله خوار کرده، پس الله او را در میان مخلوقات عزت داده است.
ابو سلیمان دارانی رحمه الله فرموده است: بر انسان عارف در حالی که بر بسترش خوابیده است، ابوابی (از علم و ایمان و معرفت و …)باز می شود که حتی در حالتی هم که در نماز است این اتفاق برایش نمی افتد. ( منظور ارتباط دائم و ذکر همیشگی و عبادات قلبی انسان برای پروردگار است)
ذو النون رحمه الله فرموده است:
برای هر انسانی سرزنش و مجازاتی است و مجازات انسان عارف، محروم شدنش از ذکر الله است.
مَنْ عَـرَفَ اللَّه لَم یَکُنْ شَیءٌ أحَبُّ إلَیهِ مِنهُ ، ولَم تَبقَ لهُ رَغبَـهٌ فِیمَا سِوَاهُ ، إلا فِیمَا یُقَرِبُهُ إلیهِ ویُعِینُهُ عَلَى سَفَرِهِ إلیهِ.
ومِنْ عَلامَاتِ المَعرِفَه : الهَیبَه ، فَکُلَّمَا ازدَادَت مَعرِفَهُ العَبدِ بِرَبِّه ازدَادَت هَیبَتُه لهُ وخَشیَتُهُ إیَّاهُ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالى :
﴿ إنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء ﴾ ؛ أیُّ العُلمَاءُ بِهِ.
وقَالَ النَّبیُّ – ﷺ
” أنَـا أعـرَفـکُم باللَّهِ وأشَدُّکُم لهُ خَشیَـه ”
ومَنْ عَرَفَ اللَّهُ = صُفَـا لهُ العَیش ، وطَابَت لهُ الحَیَاه ، وهَابَهُ کُلَّ شَیءٍ ، وذَهبَ عَنهُ خَوفُ المَخلُوقِین ، وأَنِسَ بِاللَّهِ ، واستَوحَشَ مِنَ النَّاسِ ،
وأورَثَتهُ المَعرِفَهُ الحَیَاءُ مِنَ اللَّهِ ، والتَعظِیمُ لهُ ، والإجلالُ والمُرَاقَبهُ والمَحَبَّهُ والتَوَکُلُ عَلَیهِ ، والإنَّابَهُ إلیهِ والرِضَا بِهِ والتَسلِیمُ لأمرِهِ.
وقَالَ الجُنَیْد – رَحِمَهُ اللَّه – :
لا یَکُونَ العَارِفُ عَارِفًا حَتى یَکُونَ کَـ الأرَضِ یَطَؤُهُ البرُّ والفَاجِر ، وکَـ المَطَرِ یَسقِی مَا یُحِبُّ ومَا لا یُحِب.
وقالَ یَحیَى بِنُ مُعَاذ :
یَخرُجُ العَارِفُ مِنَ الدُّنیَا ولا یَقضِی وَطَرَهُ مِن شَیئَیِنِ : بُکَاؤُهُ عَلَى نَفسِهِ ، وشَوقُه إلى رَبهِ.
وقالَ بَعضُهُم : لا یَکُونَ العَارِفُ عَارِفًا حَتى لَو أُعْطِیَ مُلکَ سُلَیمَان لَم یَشغَلُهُ عَن اللَّهِ طَرفَهَ عَینٍ.
وقِیلَ : العَارِفُ أَنِسَ باللَّهِ فَاستَوحَشَ مِن غَیرِهِ ، وافتَقرَ إلى اللَّهِ فَأغنَاهُ عَن خَلقِهِ ، وذُلَّ للَّهِ فَأعزَّهُ فِی خَلقِهِ.
وقَالَ أبُو سُلَیْمَانُ الدَّارَانِی :
یُفتَحُ للعَارِفِ عَلَى فِرَاشِهِ مَا لا یُفتَحُ لهُ وهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی.
وقالَ ذُو النُّون : لِکُلِّ شَیءٍ عُقُوبَه ، وعُقُوبَـهُ العَارِف انقِطَاعِهِ عَن ذِکرِ اللَّـه »