در کنار مصالح معتبر، مصالحِ مرهومِ غیر واقعی و یا مرجوحی هم یافت میشوند که شارع آنها را باطل و بیاعتبار دانسته و به آنها توجّه نکرده، بدین صورت که احکامی را تشریع کرده که بر عدم اعتبار این مصالح دلالت دارند. این مصالح، همان مصالحِ ملغی هستند.
از نمونههای این نوع از مصالح، مصلحتِ مؤنث در مساویبودن با برادر خود در میراث است که شارع آن را با این آیه باطل کرده و میفرماید: ﴿یُوصِیکُمُ ٱللَّهُ فِیٓ أَوۡلَٰدِکُمۡۖ لِلذَّکَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ﴾ [النساء: ۱۱]، «خداوند در مورد فرزندانتان به شما فرمان میدهد و بر شما واجب میگرداند که بهرهی یک مرد به اندازهی بهرهی دو زن است». نیز، مانندِ مصلحت رباخوار در اضافهشدن مالش از طریق ربا که شارع این مصلحت را با بیان حرمتِ ربا لغو کرده است و میفرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ﴾ [البقره: ۲۷۵]، «و خداوند، بیع (خرید و فروش) را حلال و ربا را حرام کرده است». پس رِبا راه درست و صالحی برای جمعکردن مال یا افزودن بر آن نیست؛ همچنین، مانندِ مصلحتِ افراد ترسویی که به جهاد نمیروند و بدین وسیله جان خود را از هلاک و نابودی حفظ میکنند که شارع با تشریع احکام جهاد این مصلحت را لغو کرده است و…
علما اتفاقنظر دارند که: بنا نمودنِ احکام بر مصالحِ ملغی صحیح نیست.