اجماع باید دارای مستندی شرعی باشد، زیرا اظهار نظر در امور دینی بدون علم و بدون دلیل، اظهار نظر براساس هوا و هوس است و قطعاً خطا میباشد و چنین امری جایز نیست و واقع نمیشود، زیرا امت، بنا به دلالت احادیثی که قبلاً ذکر شد، از خطا معصوم است.
سند اجماع گاهی از قرآن و گاهی از سنّت است، مثلاً اجماع بر حرمتِ نکاح با جدات و دختران فرزندان، هر قدر هم پایین بروند، مستند به این آیه است که میفرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمۡ أُمَّهَٰتُکُمۡ وَبَنَاتُکُمۡ﴾ [النساء: ۲۳]، «ازدواج با مادرانتان و دخترانتان بر شما حرام است». زیرا اجماع علما بر این منعقد شده که مراد از «أمهات» در این آیه کریمه، زنانی هستند که اصول مرد به شمار میآیند [یعنی زنانی که اگر نبودند آن مرد هم نبود] پس شامل جدات میشود، هر قدر هم از مرد دور باشند و مراد از «بنات» فروع مرد از زنان هستند، پس شامل دختران صُلبی و دختران فرزندان میشود، هر قدر این دختران فاصلهی نسبی زیادی از مرد داشته باشند.
و از جمله اجماعهای مبنی بر سنت، اجماع علما به دادن یک ششم از میراث به جده است، زیرا رسول خدا ج به جده یک ششم ارث را داد.
علمای اصول در مورد جواز انعقاد اجماعِ مبتنی بر اجتهاد یا قیاس باهم اختلاف دارند؛ اکثرِ علما آن را جایز دانستهاند، اما عدهای چون داود ظاهری و ابن جریر طبری آن را منع کردهاند. ما به رأی اکثریت متمایلیم، زیرا در زمان صحابه اجماعهایی منعقد شده که مستند آنها اجتهاد یا قیاس بوده است، از جمله، آنان بر جمعآوری قرآن اجماع کردند و مستند آنان مصلحت بود که یکی از انواع اجتهاد به شمار میآید و همچنین، صحابه و علما در مورد ایجاد اذان سوم برای نماز جمعه با عثمان بن عفان موافقت کردند و سند آنها مصلحتِ اعلام زمان نماز به مردم بود، خصوصاً به افرادی که فاصلهی زیادی از مسجد داشتند و نیز، اجماع آنان بر تحریم چربی خوک با قیاس آن بر تحریم گوشت خوک[۱].
[۱]– آمدی ۱/ ۳۲۰٫