مسالک علت[۱]
۱۸۹- منظور از مسالکِ علت، راههایی است که برای شناخت وجود علّت در اصل از آنها استفاده میشود. علّت با راههای مختلفی شناخته میشود که مشهورترین آنها موارد زیر است
۱- نص
گاهی نص بر این دلالت میکند که وصف معینی علّت است برای حکمی که نص در مورد آن وارد شده است و در نتیجه، ثبوت علّت با نص صورت خواهد گرفت و در این حالت، علّت را منصوص علیه مینامند؛ اما نکتهی قابل توجّه این است که دلالت نص بر علّت همواره صریح نیست، چون که گاهی با ایماء و اشاره هم صورت میگیرد و اگر صریح هم باشد، دلالت آن بر علت، قطعی میشود یا ظنی که در زیر، همهی این انواع با ذکر مثال بیان میشوند:
الف. دلالت بر علّت با نص صریح قطعیای که احتمال چیزی غیر از علّت را ندارد که در این حالت، دلالت صریح نص بر علّت قطعی است و این نوع، با صیغهها و الفاظی انجام میگیرد که در لغت برای تعلیل وضع شده است، مانند: لِکَیْلا، لأجلِ کذا، کَى لا وغیره، مثلاً خدای متعال میفرماید: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّهُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ﴾ [النساء: ۱۶۵]، «(ما پیامبران را فرستادیم)، پیامبرانی مژدهدهنده و بیمدهنده، تا بعد از آمدن پیامبران، دیگر حجّت و دلیلی برای مردم بر خدا باقی نماند». ملاحظه میشود که در این آیه، نص به صورت صریح بیان کرده که علّت ارسال پیامبران این است که: ﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّهُۢ﴾.
نیز، خدای متعال بعد از بیان مصارفِ فَیء که برای فقرا و مساکین و… است، میفرماید: ﴿کَیۡ لَا یَکُونَ دُولَهَۢ بَیۡنَ ٱلۡأَغۡنِیَآءِ مِنکُمۡۚ﴾ [الحشر: ۷]، «این بدان خاطر است که اموال تنها در میان اشخاص ثروتمند شما دست به دست نگردد». میبینیم که این نص به صورت صریح بیان میکند که علت، جلوگیری از این است که مال فقط در دست ثروتمندان دست به دست شود و غیر آنان مالی در دسترس نداشته باشند.
نیز، خدای متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَیۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰکَهَا لِکَیۡ لَا یَکُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ حَرَجٞ فِیٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِیَآئِهِمۡ﴾ [الأحزاب: ۳۷]، «هنگامی که زید نیاز خود به او را به پایان برد، ما او را به همسریِ تو درآوردیم تا برای مؤمنان در ازدواج با همسرانِ پسرخواندگان خود مشکلی نباشد». که این نص دلالت صریح و قطعی دارد بر این که علّت ازدواج رسول خدا با زینب، بعد از این که زید او را طلاق داد، این است که مؤمنان در ازدواج با زنانِ پسرخواندگان خود احساس حَرَج نکنند.
رسول خدا بعد از این که مسلمانان را از ذخیرهکردن گوشت قربانیها نهی کرد، به آنان اجازه داد که این کار را بکنند و فرمود: «إِنَّما نَهَیْتُکُمْ عَنْ اِدِّخَارِ لُحُومِ الْأَضَاحَى لِأَجْلِ الدَّافَّهِ فَکُلُوا وَادَّخِرُوا»، «من شما را از ذخیرهکردن گوشت قربانی فقط به خاطر نیاز فقرا منع کردم، اما (حالا میتوانید) از آن هم بخورید و هم ذخیره نیز نمایید». پس در ابتدا، علّت نهی، نیازِ مستمندان به غذا بوده و چون این علّت زایل شد، حکم به تحریمِ ذخیرهکردن آن گوشتها هم زایل گردید.
نیز، رسول خدا میفرمایند: «إِنَّمَا جُعِلَ الِاسْتِئْذَانُ مِنْ أَجْلِ الْبَصَرِ»، «اجازه گرفتن فقط برای چشم قرار داده شده (تا از اطلاع بر چیزهایی که نباید از آنها اطلاع پیدا کند، جلوگیری شود)»؛ این نص، به صورت صریح و قطعی بر این دلالت دارد که علّت اجازهگرفتن جلوگیری از اطلاع انسان بر چیزهایی است که اطلاعیافتن وی از آنها حلال نیست؛ و منع از نگاهکردنِ انسان از پنجرهی دیگران نیز بر این امر قیاس میشود.
[۱]– آمدی ۳/ ۳۶۴ به بعد؛ فواتح الرحموت ۲/ ۲۳۹ به بعد؛ التلویح والتوضیح ۲/ ۶۸ به بعد.