خداوند این امت – امت توحید – را برای تحقق اهداف معینی خارج نموده است:
تا اینکه بهترین امتی شوند که بر مردم خارج گردیده اند، امر به معروف کرده و از منکر جلوگیری نمایند و به خداوند ایمان داشته باشند:
}کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله{
و برای اینکه پیشرو و رهبر و گواهانی باشند برای تمام بشریت:
}و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا{
و برای اینکه وظیفه رساندن رسالت نبی خاتم به تمام انسانها را در طول تاریخ از زمان بعثت پیامبر تا پایان جهان بر دوش گیرند، تا مردم را در پرتو هدایت کتاب الهی از تاریکیها به سوی نور خارج سازند:
}الر کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور بإذن ربهم إلی صراط العزیز الحمید الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الأرض{
و خداوند برای این امت – هنگامی که به رسالت خود عمل نماید – استخلاف و تمکین و امنیت را تضمین نموده است:
}وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض و کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا{
تمام اینها در واقع و طی چند قرن به وقع پیوست که در آن قرنها امت اسلامی در همه ابعاد عقیدتی و اخلاقی و فکری و علمی و سیاسی و نظامی و اقتصادی و تمدن بهترین امت بر روی زمین بود. در همه مجالهای زندگی، در زمانی که اروپا در تاریکیهای آنچه آنها آن را قرون وسطای تاریک می نامند غوطه ور بود…
امت توانست به سیادت و قدرت دست یابد و توانست برای اولین بار در تاریخ به معنای «امت» دست یابد، که ملتها و نژادها و زبانهای مختلف را در برمی گیرد و تمام آنها با وجود دوری مسافت، بوسیله یک رابط که «اسلام» نام دارد به هم متصل شدند و اگر چه رابطه حکام با یکدیگر تفاوت داشت، رابطه «اسلام» که دلها و احساساتشان را واحد گردانده بود، در درون آنها قوی تر از هر چیزی بود که موجب اختلاف شود. از آن عقیده و نحوه زندگی و اخلاق و رفتار و موضع گیری های کلی شان را بر می گرفتند، اگر چه هر ملت و هر فرد دارای ویژگیهای خاص خود می باشد.
و همچنین امت توانست به رفاه اقتصادی که بر اثر تلاش مسلمانان در گوشه و کنار زمین به دست آمده بود، برسد. مسلمانانی که در اطراف زمین روشنایی و نور را با خود می گستراندند، ناشناخته های آن را کشف می کردند و بر اساس رهنمود خداوند به عمارت آن می پرداختند:
}هو الذی جعل لکم الأرض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و إلیه النشور{
}هو الذی أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها{
و توانست دست به فعالیت فکری و عقلی و علمی بی سابقه ای بزند …
}هو الذی جعل لکم الأرض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و إلیه النشور{
}هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها{
}و إذ قال ربک للملائکه إنی جاعل فی الأرض خلیفه{
و امت توانست به تمدن وسیعی دست یابد که تنها در تولید و تمدن مادی از جمله بنای شهرها و ساختمانها و ساخت راه ها و روشه های مدیریت منحصر نمی شد بلکه در واقع معنای حقیقی تمدن را یعنی ارتقای انسان تا آنجایی که شایسته گرامیداشت خداوند شود، محقق می کرد. ارتقای انسان از نظر عقیده، اخلاق، سلوک، تفکر و معرفت که فعالیت مادی خود را از آنها بر می گرفت و در آن محدود نمی ماند.
این امت اولین امتی بود که آموزش رایگان و بهداشت رایگان را شناخت و برای این دو مسأله اموالی زیادی را وقف نمود. این اموال بیش از آنکه به بخشندگی یا فقر و غنای حکومت بستگی داشت ، به قدرت خیر و بذل و بخشش در درون مسلمانها وابسته بود.
این اولین امتی بود که موسسه های حمایت از سالمندان و مؤسسه های نگهداری از حیوانات گمشده برای حمایت و غذا دادن به آنها را به وجود آورد!
و همچنین اولین – یا تنها – امتی بود که نسبت به مخالفان عقیدتی خود ظلم روا نمی داشت بلکه حتی حمایت از آنها را بر عهده می گرفت و به آنها امنیت در عقیده و انجام عبادت و فعالیت های اقتصادی و حیاتی را اعطا می نمود تا مادامی که علیه آنها به جنگ برنخواسته یا دشمنی خود را علنی نساخته باشند!
و خلاصه اینکه… آنها امت متمدن زمین بودند…
اما تحولی بسیار بزرگ در تاریخ رخ داد!
طبیعتا این تغییر یک شبه اتفاق نیافتاد که هیچ تغییری جز سنتهای خارق خداوندی یک شبه اتفاق نمی افتد! و حتی «کودتاهای نظامی» که در عصر «روشنگری!!» که ما در آن زندگی می کنیم، بسیار رواج دارند، باز هم ظرف یک شبانه روز رخ نمی دهند، بلکه وقت زیادی را در طرح ریزی و آماده سازی صرف می کنند تا اینکه ناگهان مردم با مشاهده آن یکه می خورند…
بلکه این انقلاب طی چند قرن رخ داد… و به تدریج مساحت «دین» را در درون افراد محدود گرداند.
این دین برای این نازل گردید تا زندگی را با تمام جوانب آن را دربر گیرد و نه اینکه تنها یک جانب دین را شامل شود، حال هر چه آن جانب از نظر حجم و اهمیت مهم باشد:
}قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له{
ایمان به خداوند یکتا مهمترین و گرانبهاترین موضوع زندگی انسان در این دنیاست. اما اگر این ایمان در داخل وجدان پنهان بماند و پرتو خود را بر عرصه های دیگر زندگی نتاباند، دیگر آن «دینی» نخواهد بود که خداوند نازل نموده و دستور به اتباع آن داده، و برای ترک آن مجازات، و برای انجام آن پاداش در نظر گرفته است!
همانا دین خداوند آن است که «در قلب بنشیند و عمل آن را تصدیق نماید».
خداوند تنها از مردم نخواسته است که در اعماق وجود خود ایمان بیاورند که او یکتای احد است و تنهاست و از همه بی نیاز است و نمی زاید و زاده نشده و کسی را همتای او نیست… گرچه این پایه و اساسی است که همه چیز بر آن بنا می شود… بلکه خداوند متعال از مردم خواسته است توحید را با اطاعت از اوامر او و دوری از منهیاتش و پایبندی به آنچه از شریعت و راهنمایی نازل نموده است، در تمام جوانب زندگی خود وارد سازند. و هر گونه کناره گیری از این راه و یا مخالفت با آن موجب نقص در ایمان خواهد شد که در «میزان» تاثیر خواهد گذاشت، همانگونه که در نتایج نیز مؤثر خواهد بود. و ایمان – همانگونه که علمای ما می گویند – زیاد و کم می شود. با طاعت زیاد شده و بر اثر معاصی دچار نقصان خواهد شد.
میزان این نقصان بر اساس نوع این کناره گیری یا مخالفت متفاوت خواهد بود، اگر چه ذات ایمان را نقض نخواهد نمود مگر اینکه اعمالی از انسان سر بزند که طبق نص صریح قرآن و سنت و اجماع علمای امت ایمان را نقض نماید مانند ناسزا گفتن در مورد خداوند یا پیامبر خدا یا سجده بردن به بت یا اهانت به قرآن یا قانونگذاری بر اساس غیر آنچه خدا نازل نموده است…
این دین در همه جوانب و در میدان واقعیت عمل می نماید و به همان مقدار که پیروانش به آن پایبندی نمایند و از محتوای آن پیروی نمایند، ثمر می دهد. اما اگر پیروان این دین بدان پایبندی ننمایند و از آن پیروی نکنند، این «دین» در درون مردم محدود خواهد شد، و همچنان ثمرات آن نیز به مقدار کناره گیری پیروانش و به مقدار انحرافی که از آنها سر زده، محدود و ناچیز خواهد شد.
آیات قرآن در این مورد – همانند همه امور – کاملا واضح و روشن است:
}ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات بإذن الله ذلک هو الفضل الکبیر{
تمام آنها – با درجات مختلف ایمان و برخورداری از فضل و رحمت و رضوان خداوندی – مؤمن هستند، البته تا وقتی که اصل ایمان را نقض ننموده باشند… اما گروه دیگر:
}و یقولون آمنا بالله و بالرسول و أطعنا ثم یتولی فریق منهم من بعد ذلک و ما أولئک بالمؤمنین و إذا دعوا إلی الله و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون{
}فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدون فی أنفسهم حرج مما قضیت و یسلموا تسلیما{
به نقل از “المسلمون و العولمه” (مسلمانان و جهانی سازی(
استاد محمد قطب
ترجمه: ابوعامر