مرگ و زندگی

  • عبد الرحمن محمدی ـ کاشان

انسان پس از عمری طولانی از کشمکش با حقایق طبیعت، توانسته بر بسیاری از مشکلات و سد راههایی که زندگی را بر او تلخ و ناگوار می‫کرد فائق آید، و با کشف اکسیری، سعادتی برای خود مهیا کند؛ از کنه بسی عجائب سردرآورده، در فضای خارجی سر به سقف آسمان مالیده، برخی کواکب و نجوم را تسخیر نموده، و در فضای داخلی با یک قرص کوچک کمر بیماریهای کشنده‫ای را شکسته، و با یک داروئی ناچیز بدترین دردها را خاموش کرده، ولی هرگز نتوانسته برای “مرگ”؛ این حقیقت انکار ناپذیر و تلخ زندگی داروئی و اکسیری بیابد..

مرگ!.. ناقوس خاموشی.. و خط پایان زندگی.. بومی که بر در هر خانه‫ای خواهد نشست.. حقیقتی که هیچ کس را توان انکار یا فرار از آن نیست.. شاید در دنیا هیچ حقیقتی چون مرگ نباشد که با تمام وحشت و ترس و واهمه‫ای که در اوست به این آسانی در محیط جامعه غوغاها بپا می‫کند، و پس از ساعاتی به کلی به فراموشی سپرده شود. گویا “مرگی” که برادرم را از من ربود تنها طاعون او بود، و با من او را هیچ کاری نیست!..

فطرتی که پروردگار، آدمیت را بر آن آفریده، و از آن هیچ راه گریزی نیست! چرا که “کل نفس ذائقه الموت” ـ هر انسانی طعم مرگ را خواهد چشید ـ.

انسان هر چند مؤمن و تقی و پرهیزگار باشد باز هم از “مرگ” هراس داشته، یا حداقل آنرا نمی‫پسندد. در حدیثی قدسی آمده است که؛ پروردگار یکتا می‫فرمایند: “ما ترددت عن شیء أنا فاعله، ترددی عن نفس المؤمن؛ یکره الموت، و أکره مساءته”.

« در هیچ چیزی که انجامش می‫دهم متردد نشدم مثل متردد شدنم از قبض روح بنده‫ی مؤمنم؛ چونکه او “مرگ” را نمی‫پسندد، و من ناراحتی او را نمی‫پسندم».

پس حتی مؤمنی که خداوند او را دوست دارد، به “مرگ” چندان عشق و علاقه نمی‫ورزد!

و این فطرتی است که بر آن نمی‫توان کسی را ملامت کرد. حضرت انس بن مالک از رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) نقل می‫کنند که ایشان فرمودند:” انسان بزرگ می‫شود، و دو عادت نیز در او رشد پیدا کرده، بزرگ و بزرگتر می‫شوند؛ عشق ورزیدن به مال و ثروت، و عشق و آرزو به عمری دراز و طولانی”. ( متفق علیه)

و در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) آمده:” قلب پیرمرد بر دو چیز جوان است؛ دوستی ورزیدن به زندگی و مال و دارائی”.( به روایت امام مسلم نیشابوری) 

و در روایتی دیگر آمده:”ابن آدم ـ انسان ـ پیر می‫شود در حالیکه دو چیز در او جوان می‫گردند: حرص و آز ورزیدن به مال، و آز و طمع ورزیدن به زندگی”. ( به روایت امام مسلم نیشابوری)

برخی سعی می‫کنند فرهنگ نا امیدی از زندگی، یا به گونه‫ای پا نهادن بر فطرت انسانی، و تحمیل کردن “مرگ خواهی” بر خود را با حدیثی دیگر که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) روایت شده توجیه کنند. در این حدیث آمده است:« من أحب لقاء الله أحب الله لقاءه، و من کره لقاء الله کره الله لقاءه». ـ ( آن کس که دیدار خداوند را دوست داشته باشد، خداوند دیدار او را دوست دارد. و آن کس که دیدار خداوند را دوست ندارد، خداوند دیدار او را دوست نمی‫دارد) ـ.

وقتی پیامبر خداوند این سخن گهربارشان را فرمودند. مادر مؤمنان؛ عائشه بانوی دانشمند اسلام به آن حضرت گفتند: یا رسول خدا! همه‫ی ما مرگ را نمی‫پسندیم. آن حضرت فرمودند: شما این حدیث را درست درک نکرده‫اید، منظور این است که؛ چون مرگ مؤمن فرا می‫رسد، بدو مژده‫ی رضایت و کرامت  الهی داده می‫شود. در آنهنگام برای مؤمن هیچ چیز عزیزتر از آنچه جلوی روی اوست نمی‫باشد. و او مشتاق دیدار حق می‫گردد، و حق مشتاق دیدار او. اما کافر چون مرگش فرا رسد به عذاب الهی و بازخواست او تهدید می‫گردد، و او از آنچه در راهش است نفرت می‫ورزد و دیدار خداوند را نمی‫پسندد، و خداوند نیز دیدار او را نمی‫خواهد.

و در روایتی دیگر آمده است که صحابی و شاگرد رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم)؛ حضرت ابوهریره این حدیث را که؛ خداوند مشتاق دیدار کسانی است که مشتاق دیدار اویند، و از دیدار کسانی که دیدار او را نمی‫پسندند نفرت دارد. را روایت کرد، یکی از کسانیکه در درس حضور داشتند، فورا خودش را به مادر مؤمنان رسانده گفت: ای مادر مؤمنان، ابوهریره حدیثی روایت می‫کند، که اگر راست باشد همه‫ی ما هلاک شده‫ایم!

مادر مؤمنان گفتند: هلاک بادا آنکه با سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) هلاک می‫گردد! چه حدیثی؟

چون آن شخص سخن رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) را بازگو کردند، مادر مؤمنان درستی آنرا تأیید نموده، فرمودند: ولی معنایش را پیامبر توضیح دادند، و آن چیزی نیست که شما گمان برده‫اید. رسول الله (صلی الله علیه وسلم) چنین فرمودند: آنگاه که چشمان وامانده خیره می‫شوند، سینه به نفس نفس می‫افتد، و موی بر پوست میخ می‫گردد، و انگشتان بلرزه می‫افتند. ـ یعنی لحظه‫ای که مرگ فرا رسیده پرده‫ها از جلوی دیدگان دریده شده‫اند، و پوشیده‫ها آشکار گشته‫اند و هر شخص فرشته‫های رحمت یا عذاب که برای گرفتن روح او آمده‫اند را می‫بیند ـ این حدیث از این لحظه سخن می‫گوید. و “مرگ” قبل از دیدار پروردگار متعال است.

نشان مرد مؤمن با تو گویم….. چو مرگ آید تبسم بر لب اوست

تمام آنچه رفت حکایت از فطرت خلقت، و طبیعت بشر بود. ولی در فضایی بالاتر از آنچه رفت حکایت عشق ورزیدن به خدمت دین وداخل شدن در مسیر زندگی تاریخ، و ثبت نام کردن در کاروان مؤمنان است، فضایی که وسام شرف آن، و درجه‫ی کرامت آن شهادت است!

انسانی که مرگ را کابوس وحشتناک می‫داند، احساس می‫کند؛ مرگ در هر جا، و پشت همه چیز در کمین اوست. گمان می‫برد هیولا و ابرقدرتی است که بر همه زندگی و زندگان سیطره و نفوذ دارد، و زندگی را در مقابل آن سست و بی‫فایده و ناتوان می‫داند.

اما آنکس که در سایه‫ی قرآن زندگی می‫کند، مرگ را چون موجودی سست و ناتوان می‫بیند که در گوشه‫ای لم داده، تا از پسمانده سفره رنگین زندگی چیزی بدور اندازند، و او از آن لاشه‫های پوسیده تغذیه کند!

زندگی در چشم او بسیار دراز و پر معناست. و پرتو قدرت آن بازتابی است از قدرت و نیروی والای پروردگار توانا.

این دو دیدگاه متفاوت در واقع ترجمانی است از دو شخص؛ شخصی که برای خود زندگی می‫کند، و آنرا بسیار کوتاه و سست و گاهی هم بیهوده می‫بیند، از روزی که بیادش می‫آید شروع شده، با پایان یافتن دوره عمر و فرود آمدن سنگ قبر بر سرش پایان می‫یابد.

اما کسی که برای دیگران و برای هدف و آرمان زندگی می‫کند، آنرا بسیار طولانی و پر معنا و مفهوم می‫یابد.

از روز میلاد کالبد انسانیت شروع شده، بسوی بی‫نهایتها پر می‫کشد، و بعد از آنکه ما از این زمین خاکی رخت برمی‫بندیم نیز ادامه دارد.

بگوشم آمد از خاک مزاری …. که زیر زمین هم می‫توان زیست

هرگاه برای دیگران زندگی کنیم، احساسمان به زندگی، قدرت و توان بیشتری می‫یابد و هر اندازه بر این شعور و احساس بیفزاییم در واقع به همان تناسب، احساسمان را به حیات و زندگی افزایش می‫دهیم؛ بدین صورت است که حقیقت زندگانی بیش از پیش گسترده می‫شود و همچون واقعیتی انکار ناپذیر تجلی می‫یابد.

 

در کتابخانه‫ی فارسی کتابچه‫ایست بسیار گرانمایه به عنوان “مرگ و زندگی”، اثری از استاد شهید سید قطب. (چاپ: نشر احسان، تهران/ ۱۳۸۵).

با وجود حجم کم آن تحفه‫ای است بسیار پرگهر و ارزنده، و شایسته است جوانان ما حرف حرف آنرا در سینه‫ی خود بنگارند.

در مقاله‫ی آینده چند سطری با این کتابچه وزین می‫نشینیم، و در پرتو آن مسیر مرگ و زندگی را “در سایه قرآن” ورق می‫ زنیم!

مقاله‫ی آینده: مرگ و زندگی در پرتو قرآن

ادامه دارد…..

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …