اول: کسانی که با کوتاهی در حق نماز بر نفس خود ستم میکنند، و به وضو و ارکان نماز بیتوجهاند.
دوم: کسانی که بر ظواهر و ارکان نماز مراقبت میکنند اما فکرشان در نماز مشغول دنیا و وساوس آن است.
سوم: کسانی که علاوه بر توجه به ظواهر، تمام همت خود را به این میگذارند که افکار غیر الهی را از خود دور کنند و دائماً با شیطان در جنگند تا به نمازشان ضرری نرساند.
چهارم: آنانکه در نماز حقوق آنرا به أحسن وجه انجام داده و روح و جانشان پیوسته در حال مراقبت بر حقوق خداست تا ذرهای هر چند اندک از نمازشان آسیب نبیند و قلوبشان نیز غرق در توجه و بندگی خدای متعال است.
پنجم: آن مؤمنینی که علاوه بر تمام حالات فوق، قلب و روحشان را حاضر در مقابل خدا میبینند و با چشم دل خدا را مینگرند در حالی که جانشان لبریز از محبت و عظمت خداست گو اینکه وی را میبینند. و هیچ فکر و وسوسهای به قلبشان راه ندارد. هیچ پرده و حجابی بین آنان و خدای مهربانشان نیست و تفاوت نماز و غیر نماز برایشان مانند تفاوت آسمان و زمین است!
گروه اول معاقَب هستند؛ گروه دوم مورد باز خواست؛ دسته سوم مورد عفو؛ گروه چهارم مأجورند و آخرین گروه نیز مقربان درگاه خدایند که دیدگانشان به نماز روشن شده است و در قیامت نیز چشمشان به مقام قرب الهی روشن میشود. اگر کسی حقیقتاً دیدهاش به خدا روشن شد تمام وجودش غرق نور میشود و آنکه دلش به خدا روشن نشد با اندوه و حسرت فراوان دنیا را ترک میکند.
در روایت است که هر گاه بنده به نماز میایستد خدا میفرماید: «حجابها را بین من و بندهام کنار زنید!» اما اگر او بیتوجهی کرد خدا میفرماید: «حجابها را بیاندازید!» و این بیتوجهی را بزرگان به توجه قلب از خدا به غیر او (مادیات) تفسیر کردهاند.
به محض توجه بنده به دنیا و مادیات شیطان به سراغش میآید و دائماً مطالب و وساوس شیطانی در دل او القا میکند، اما بنده میتواند ــ و باید ــ که به خدا پناه برده و از شر شیطان رجیم به سوی خدا بگریزد. و با توجه و حضور قلب خود کاری کند که شیطان او را رها کند. اما اگر باز بیتوجهی نمود شیطان میآید و او را دوباره مشغول میکند و این است جدال بنده و دشمنش شیطان در نماز!
مؤمن نمازگزار، به خاطر حضور قلب در نماز و مشغول بودن به یاد خدا و تلاش برای غلبه بر هوی و هوس دارای نفسی قوی میشود و الا شهوات بر او چیره میشود و شیطان در کنارش مینشیند و بنده گرفتار نمیداند چگونه از افکار و وساوس رها شود.
قلوب سه گونهاند: اول قلب خالی از ایمان که هیچ خیر و نیکی در آن راه ندارد که قلبی سیاه و شیطانی است. و شیطان این قلوب را بسیار دوست دارد و آنرا موطن خود بر میگزیند، چرا که هر چه بگوید او فرمان میبرد ــ نعوذ بالله من ذلک ــ .
دوم قلبی که به نور ایمان روشن شده و چراغ حقیقت در آن روشن است اما گرفتار شهوات است و شیطان گاه به آن رو میکند و گاه از آن دور میشود و این گونه انسانها (مؤمنین گنهکار) حالشان متغیر است، گاهی الهی و گاه شیطانی.
سوم قلبی که لبریز از ایمان است و به نور آن روشن است و حجابهای تاریک شهوات از آن کنار رفته و آن سیاهیها از او مفارقت کرده و آن چنان قلبش درخشنده و نورانی است که اگر شیطان و وسوسههایش ذرهای به آن نزدیک شوند میسوزند همچون ستارگان و شهابها که خدا فرموده است: «فأتبعه بشهاب مبین».
و ما از خدای متعال میخواهیم که قلوب ما را از نوع سوم بگرداند و شیطان را از ما دور کرده و به همه مؤمنین توفیق نماز خواندن با توجه کامل و حضور قلب دائم عطا فرماید. آمین یا رب العالمین
الجوزیه (رحمهالله) ابنقیم
ترجمه: محمدفاروق کاشف