مراجعه به عقل در زمینه‌ی اصول دین، اهانت به عقل است

فرض کن که تو همراه با جمعی از انسان‌های عاقل در جایی نشسته‌ای و همراه با آنان فریادی را می‌شنوید و سپس این فریاد خاموش می‌شود، آن‌گاه افرادی که نشسته‌اند میان خود جر و بحث می‌کنند که آیا این فریاد کننده، دراز بود یا کوتاه؟ سفید بود یا گندم گونی؟ نابینا بود یا بینا؟ لنگ بود یا فلج؟ ثروتمند بود یا فقیر…؟ آیا به نظر تو اینان جدی می‌گویند یا شوخی می‌کنند؟! و اگر جدی می‌گویند آیا امکان دارد که آنان عاقل باشند؟!

همانا عقل می‌تواند این را درک کند که آیا فریاد کننده نزدیک بود یا دور؟ خردسال بود یا بزرگسال؟ مرد بود یا زن؟ اما این‌که در این زمینه انتظار بیشتری از عقل داشته باشیم، در واقع وادار کردن عقل به اعمالی است که در غیر محدوده‌اش می‌باشد و دخالت عقل در این کار هیچ شجاعتی را عاید وی نمی‌گرداند، بلکه این کار اهانت به عقل و پایین آوردن از جایگاهش است، زیرا عقل، محدود و دامنه‌اش هم محدود است.

همچنین کسانی که عقل را به ایجاد و اثبات اصول دین وادار نموده‌اند، به راستی از یک طرف به عقل اهانت نموده و آن را خوار شمرده‌اند و از طرف دیگر در حق دین بدی نموده و آن را به بازیچه گرفته‌اند، چون آن را تحریف کرده و در معرض تناقض و اختلاف قرار داده‌اند. اینان بیشترین سهم را از این فرموده‌ی خداوند دارند که می‌فرماید:

﴿اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا﴾ [الأنعام: ۷۰].

«(فاجران) دین را به مسخره و بازیچه گرفته‌اند و زندگی ناپایدار دنیا آن‌ها را فریفته است».

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …