سوم: «مسائل الفتاوی» یا «مسائل النوازل» و یا «مسائل الواقعات»
عبارت از مسائل و احکامیاند که مجتهدینِ متأخر احناف، آنها را (در پرتو اصول و قواعد ائمهی مذهب)، استنباط و استخراج نمودهاند و روایتی از مجتهدین متقدّم و پیشین احناف، پیرامون حل این مسائل نقل نشده است (بنابراین هرگاه حادثهای و یا واقعهای روی دهد و دربارهی حکم آن از ائمهی متقدمِ مذهب احناف، نصّی یافت نشود، مجتهدانِ متأخر احناف، بنا بر اصول مذهب، به اجتهاد میپردازند و در پرتو اصول و روش بزرگان مذهب، به استخراج احکام نایل میآیند. از این رو به این مسائل «فتاوای»، «نوازل» و «واقعات» اطلاق میکنند که دربارهی حکم آنها از مجتهدینِ متقدم، نصی نیست و این مجتهدین متأخر هستند که به استخراج و استنباط آنها میپردازند.)
و مراد از «مجتهدین متأخر احناف»: شاگردان امام ابویوسف و امام محمد بن حسن، از قبیل: «عصام بن یوسف»، «ابن رستم»، «محمد بن سماعه»، «ابوسلیمان جوزجانی» و «ابوحفص بخاری» و دیگر مجتهدینی که پس از اینها، پا به عرصهی وجود گذاشتهاند، میباشد.
و گاهی اوقات نیز اتفاق میافتاد که مجتهدینِ متأخر، با اصحاب (و بزرگان) مذهب، به اختلاف میپرداختند و براساس دلایل و براهین، و اسباب و عللی که برایشان مشخص و هویدا میگشت، برخلاف نظریهی بزرگان مذهب، حکم صادر میکردند و نظریهپردازی مینمودند.
و بدون تردید، رتبه و درجهی «مسائل الفتاوی»یا «الواقعات» و یا «النوازل»، از درجهی «اصول» و «نوادر» پایینتر است، چرا که اصول و نوادر، از زمرهی اقوال و روایات اصحاب (و بزرگان) مذهب میباشد، ولی «الفتاوی» و «الواقعات» و «النوازل»، اجتهاد و تخریج «متأخرین مذهب»، آن هم بر مبنای اصول و روش بزرگان مذهب، به حساب میآیند (و مسلماً قول بزرگان احناف بر اجتهاد متأخرین ترجیح دارد.)
و گاهی اوقات نیز، تخریجات و اجتهادات، و تفریعات و تطبیقات فقهی متأخرین مذهب، با مرویات بزرگان مذهب، مخالف میباشند، بنابراین اجتهاد و تخریجِ این مجتهدین متأخر، آرای شخصی و اجتهاد فردی آنها به شمار میآید و نباید به حساب بزرگان و پیشینیان مذهبِ احناف (امثال ابوحنیفه و شاگردان وی) گذاشته شود.[۱]
ابن عابدین میگوید:[۲]
«نخستین کتابی که فتاوای فقهی را گردآوری و تدوین نموده است، کتاب «النوازل» اثر: فقیه سمرقندی، میباشد. بعدها (پس از سمرقندی)، مشایخ و بزرگانی دیگر به گردآوری و نگارش کتبی دیگر، به سان «مجموع النوازل» و «الواقعات» (اثر: علامه ناطفی) و «الواقعات» (اثر: صدر الشریعه) پرداختهاند.
برخی از متأخرین احناف، مسائل (اصول، نوادر و فتاوای) را بصورت درهمآمیخته و پراکنده و متفرق، بیان نمودهاند (و به درجه و رتبهشان توجهی نکردهاند)، مانند: «فتاوی قاضیخان» و «الخلاصه» و غیره.
و برخی دیگر نیز، میان این مسائل، تفاوت و فرق قایل شدهاند و آنها را از هم متمایز و جدا نمودهاند؛ مانند:کتاب «المحیط» اثر: «رضیالدین سرخسی». وی در این کتاب، نخست «مسائل الاصول»، بعد «النوادر» و پس از آن «الفتاوای» را به زیبایی هر چه تمام، گردآوری نموده و متمایزشان ساخته است.
[۱]– ابوحنیفه: عصره وحیاته ص۲۲۵، ۲۲۶
[۲]– رسم المفتی ص ۱۷