- طبقهی چهارم «مجتهد تخریج» (یا اصحاب الوجوه) است: مانند «ابوبکر رازی» معروف به «جصّاص» (متوفی ۳۶۰ه . ق) و امثال او.
چنین مجتهدانی از دلیل و اصول و قواعد امام ابوحنیفه خارج نمیگردند و اصلاً قادر به اجتهاد (مطلق مستقل) نیز نیستند، بلکه تسلط و احاطه به اصول و دلائل تفصیلی احکام و مآخذ آنها دارند و به فقه، اصول و دلائل احکام، آگاه و در روش و کاربرد قیاس و تطبیق معانی، مطلع و در تخریج مسائل و استنباط احکام در پرتو اصول و قواعد امام مذهب و یکی از شاگردان مجتهدش، از توانایی کامل برخوردارند.
و هم چنین قادر به الحاق اصولِ غیرمنصوص از جانب امام، به اصول منصوص ایشان، و تفصیل قول مجمل، و تشریح محتملاتی که از صاحب مذهب و یا یکی از شاگردانش منقول است میباشند. (بنابراین هرگاه حادثهای و یا واقعهای روی دهد و دربارهی حکم آن از امام مذهب متبوع یا از یکی از شاگردان وی نصّی نیابد، این مجتهد میتواند بنا بر اصول مذهب امام به اجتهاد بپردازد و در پرتو اقوال و روش آن مذهب به استخراج احکام نائل آید.)
و در برخی از مواضع کتاب هدایه که چنین آمده: «کذا فی تخریج الکرخی و تخریج الرازی» اشاره به این طبقه (طبقه چهارم) دارد.
وفرق میان این طبقه و طبقهی سوم، بسیاردقیق و ظریف است؛ از این رو کسانی که هر دو را یک طبقه به شمار آوردهاند، گزاف نگفتهاند چراکه ارزشِ ترجیح میان آراء در پرتو اصول، کمتر از استنباط احکام مسائلی که از جانب امام مذهب، پیرامون آن مسائل، رأی و اجتهادی صادر نشده، نیست و ارزش و جایگاه علمی «جصّاص» – که برای طبقهی چهارم مثال زده شده – کمتر از «کرخی» و دیگر فقهای طبقهی سوم نیست[۱].
[۱]– ابوحنیفه، حیاته و عصره، ص۴۴۷