«ابن عابدین» فقها را به هفت قسم، تقسیم نموده است:[۱]
- «مجتهدین فی الشرع»:[۲] و آنان مجتهدانی هستند که قواعد، اصول، مقاصد و علل احکامِ مذهب خود را بدون تقلید و تبعیت از روش و برنامهی مجتهد دیگری، از کتاب و سنت، درک و استنباط نموده باشند (و بر استخراج احکام شریعت در پرتو مصادر اصلی و در پرتو مصادری که حجّیت آنها نزد ایشان به اثبات رسیده است، از توانایی سرشاری برخوردار باشند.)
و چنین مجتهدانی نه در اصول و نه در فروع، از کسی تقلید نمیکنند بلکه خود به پایهریزی و نهادینه کردن اصول، قواعد، مقاصد و علل احکامِ شریعت در پرتو نصوص شرعی میپردازند و از خلال آنها، احکام فرعی و تطبیقات و تفریعات فقهی را استخراج مینمایند.
مثال «مجتهدین فی الشرع» مانند: ائمه مذاهب چهارگانه (امام ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل) و فقها و اندیشمندانی است که در تأسیس قواعد اصولی و استنباط احکام فرعی از دلائل چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و قیاس) به سان ائمه چهارگانهی مذاهب، عمل کردند بدون آنکه در اصول و فروع از کسی تقلید و تبعیت کنند (مانند تمام فقهای اصحاب و تابعین، ثوری، اوزاعی، لیث بن سعد، طبری، داود بن علی، جعفر صادق، زید بن علی وغیره)
[۱]– «رسم المفتی»، تألیف: ابن عابدین، و مجموع رسائل ابن عابدین (۱/۱۱) و حاشیه ابن عابدین (۱/۷۷)
[۲]– به چنین مجتهدی «مجتهد مطلق مستقل» نیز میگویند. وجه تسمیهی مجتهد مطلق این است که چنین مجتهدی نه به یکی از مذاهب مقید است و نه قدرت اجتهاد او منحصر در یکی از ابواب فقهی صرف نظر از سایر ابواب آن، میباشد و نه در راه و روش اجتهادیاش به کسی مقید شده است بلکه خود پس از احراز سایر شرایط اجتهاد به قواعد، مقاصد و علل احکام شریعت در پرتو نصوص شارع آشنا میگردد و قواعد و اصول مذهب خویش را بدون تقلید و تبعیت از روش مجتهد دیگری درک و استنباط مینماید و به استنباط و استخراج مسائل در پرتو مصادر اصلی میپردازد.(مترجم)