مدعیان نبوت یکی از نشانه های نزدیکی قیامت

حذیفه از رسول خدا ﷺ روایت کرده است».
«در امت من بیست و هفت
نفر به عنوان مدعی نبوت که چهار نفر آنان زن خواهند بود ظهور میکنند، در حالیکه
من آخرین پیامبر هستم و بعد از من پیامبری نخواهد آمد.»
( مسند أحمد، ج۳۸ ص ۳۸۰، طبرانی در معجم اوسط، شماره۵۴۵۰، معجم کبیر، شماره ۱۳۷ و بزار. رجال بزار رجال صحیح
هستند).

افرادی که در گذشته به عنوان مدعی نبوت ظهور کرده اند:
در اواخر حیات طیبعی آن حضرت اسود عنسی در یمن از اسلام برگشت و مدعی نبوت
شد و به مدت سه یا چهار ماه با لشکرش حرکت کرد و تمام یمن را در تصرف خود در آورد.
رسولخدا(ص) نامه ای به مسلمانان یمن فرستاد و آنان را به نبرد با او تشویق کرد. آنان نیز خود را
برای جنگ با او آمده کردند و با همکاری زنش که «اسود» شوهرش را کشته و با زور و اکراه با او ازداج کرده بود و به خدا و رسولش ایمان داشت، در خانه اش با او جنگیدند و او را به قتل رساندند. با کشتن وی اسلام در یمن و اهل آن گسترش یافت. مسلمانان به آنحضرت نامه ای نوشتند، در حالی که آنحضرت شبانه از آسمان باخبر شده بود و یارانش را از خاموش شدن
فتنه‌ی وی با خبر ساخت. قدرت و حکومت این دروغگو از زمان ظهورش، سه ماه و طبق روایتی چهار ماه به طول انجامید.
یکی دیگر از این مدعیان نبوت، طُلَیحه بن خُویلد اسدی بود که در چندین معرکه مسلمانان
با او به کارزار پرداختند. سرانجام مسلمان شد و از مسلمانان راستین قرار گرفت و به لشکر
مسلمانان پیوست و در راه جهاد با گرفتاریهای بسیاری مواجه گردید و در نهایت در جنگ نهاوند شهید شد.

یکی دیگر مسیلمه‌ی کذاب است. وی معتقد بود که در تاریکی شب بر وی وحی نازل میشود. ابوبکر صدیق لشکری به فرماندهی خالد بن ولید و عکرمه بن ابوجهل و شرحبیل بن حسنه، به سوی او گسیل داشت. مسیلمه نیز با لشکری چهار هزار نفری در مقابل آنان قرار گرفت.
نبردی خونین میان دو سپاه درگرفت. در این جنگ، سپاه مسیلمه شکست خورد و خودش به دست وحشی بن حرب کشته و حق پیروزشد و پرچم توحید به اهتزاز در آمد.
یکی دیگر سجاح دختر حارث تغلبی است که از مسیحیان عرب بود. وی پس از وفات
آنحضرت ادعای پیامبری کرد و افراد بسیاری از قبیله‌ی وی و افراد دیگر به حمایت از او
قیام کردند وی با قبایل مجاور خود به نبرد پرداخت و سپس به یمامه رفت و با مسیلمه ملاقات کرد و او را را تصدیق و سپس با او ازدواج کرد.
وقتی مسیلمه کشته شد به سرزمین خود بازگشت و در میان قبیله‌ی خود، بنی تغلب، بهزندگی پرداخت و سرانجام مسلمان شد و از مسلمانان راستین قرار گرفت و بعد از آن به
بصره رفت و در آنجا درگذشت.
در عصر تابعین و بعد ازآن شخصی به نام مختار بن ابی عبید ثقفی، که نخست در
لباس تشیع خودنمایی میکرد، به عنوان مدعی نبوت برخاست و افراد بسیاری از شیعیان در
پیرامون او گرد آمدند. وی مدعی بود که جبرییل برایش وحی میآورد. بین او و مصعب
بن زبیر نبردهای بسیاری در گرفت که مختار در آخر کشته شد.

یکی دیگر حارث بن سعید کذاب است که ابتدا در لباس عابدان و خداپرستان
عرض اندام کرد و سپس مدعی نبوت شد. وقتی متوجه شد که خلیفه عبدالملک بن مروان
از ماجرای او باخبر شده است، خود را پنهان کرد. مردی از اهالی بصره توانست مخفیگاه
او را شناسایی کند و به عنوان این که او را تصدیق کرده و از پیروان او هست، با او در
ارتباط شد. حارث دستور داد تا هر گاه این فرد میخواست نزد او بیاید، به او اجازه ی
ورود دهند. سپس وی این خبر را به گوش خلیفه عبدالملک رساند. عبدالملک لشکری
اعزام کرد تا او را دستگیر کنند و نزد عبدالملک بیاورند. از جمعی از دانشمندان و فقها
خواست تا او را اندرز دهند و موعظه کنند و به او بفهمانند که این از وساوس شیطان
است، اما او از توبه و پذیرش سخنان آنان سرباز زد. لذا عبدالملک او را به قتل رساند.

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …