دوم: دور انداختن فهم علمای امت از نصوص شرعی
این یکی از نتایج گفتهٔ آنان است مبنی بر اینکه فهم سلف از نصوص شرعی تنها یکی از قرائتهایی است که ممکن است از نص برداشت شود، و در نتیجه برای هیچکس الزامآور نیست.
حسن ترابی میگوید: «همهٔ میراث فکری که سلف صالح در امور دین بر جای گذاشتند الزامآور نیست، بلکه میتوان از آن بهره برد».[۱]
وی البته از تعبیر نرمی استفاده کرده؛ اما دیگران به صراحت فهم صحابه را اشتباه میدانند،[۲] و معتقدند این اشتباه نسل به نسل تا امروز ادامه یافته و مردم از چهرهٔ حقیقی اسلام غافل ماندهاند.[۳]
آنان فهم سلف را ریشخند گرفته و میگویند: تا کی بر فهم بیابانی و بدوی قرآن و سنت باقی خواهید ماند؟!
ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ میگوید: «جاهل دانستن سابقین اولین و ابله خواندن آنان و این اعتقاد که آنان قومی بیسواد بودند… و در حقایق شناخت خداوند تبحر نداشتند و دقایق علم الهی را نمیدانستند، و اینکه خَلَف در همهٔ اینها از سلف سبقت جستهاند… اگر انسان در این سخن به نیکی بیندیشد آن را در غایت جهل و نادانی و بلکه اوج گمراهی خواهد یافت».[۴]
حال اینان شبیه به منافقان است [که خداوند متعال دربارهشان میفرماید]:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ﴾ [بقره: ۱۳]
(و چون به آنان گفته شود ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان آوردند، میگویند: آیا همانگونه که کمخردان ایمان آوردهاند ایمان بیاوریم؟! هشدار که آنان همان کمخردانند ولی نمیدانند).
منظور از «مردم» در این آیه، صحابه هستند؛ بنابراین هر کس آنان را بد گوید یا اصحاب را به کمخردی و کمبود علم و حکمت نسبت دهد، به نص قرآن خودش کم خرد است و کسانی که چنین میکنند «از شناخت قدر و منزلت سلف و ژرفای علوم آنان و کم تکلفیشان و کمال بصرت آنان ناتوان هستند. به خدا سوگند که متاخران چیزی بیشتر از آنان ندارند مگر تکلف، و مشغول شدن به فروع و گوشههایی که همت قوم (یعنی سلف) متوجه اصول آن و ضابطهمند ساختن قواعد و محکم سازی گرههای آن بود. تلاش آنان در همهٔ امور متوجه اهداف والا بود. متاخران مشغول چیزی بودند و آنان (سلف) مشغول چیزی دیگر، و خداوند برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است».[۵]
برخی هم ادعا میکنند فهم صحابه و سلف از نصوص شرعی، مناسب شرایط و فرهنگ زمانهٔ خودشان بود و با دوران ما سازگاری ندارد؛ اما این سخنی است باطل، چرا که نصوص قرآن به زبان عربی نازل شده که دارای معانی مشخص است و هرکه به زبان عربی آگاه باشد آن را میفهمد:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾ [یوسف: ۲]
(ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم؛ باشد که اندیشه کنید).
سپس سنت میآید تا به بیان بیشتر معانی لغوی آن بپردازد.
از سوی دیگر، اصحاب رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ این نصوص را بر حسب آنچه از لغت قرآن و سنت ـ که زبانشان بود ـ دانستهاند، تفسیر کردهاند؛ و همینطور بر اساس آنچه از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ شنیده بودند و همچنین مناسبتهای نزول آیات و شرایطِ ورود احادیث که خود در آن حضور داشتند.
سپس نسلهای امامان و علمای مسلمان در پی هم آمدند تا به شهادت تالیفاتشان، نصوص کتاب و سنت را به همان صورت بفهمند؛ بنابراین، این سخن که آنان نصوص را بر اساس فرهنگ زمانهشان تفسیر کردهاند، توهمی است که در برابر حقایق تاریخی دوام نمیآورد.
سوم: ادعای تاریخی بودن نص شرعی
به این معنا که مضمون نصوص شرعی از جمله امر و نهیهای آن متوجه مردمی بود که در زمان نزول وحی زندگی یا در شرایطی شبیه به آنان زندگی میکردند. اما کسانی که پس از آنها آمدهاند و در شرایط و محیطی دیگر زندگی میکنند، شامل [دستورات و نواهی] نص شرعی نمیشوند.
بنابراین، هنگامی که شرایط کلی زندگی مردم تغییر کند ـ همانند مردم این دوران ـ احکامی که از نص شرعی برداشت میشود ـ چه امر و چه نهی ـ به آنها مربوط نیست و آنها میتوانند دین را به خلاف آن بفهمند یا مورد عمل قرار دهند؛ به این عنوان که این، دینِ صحیح برای آنان است، چنان که آن احکام نیز دینِ صحیح به نسبت مردمی بود که در دوران نزول [نص] زندگی میکردند. حسن ترابی میگوید: «ما شدیدا به نگاهی جدید دربارهٔ احکام طلاق و ازدواج نیاز داریم؛ نگاهی که از علوم اجتماعی معاصر برگیریم تا فقه موروثیمان را بر آن بنا نماییم…».[۶]
یکی از آنان میگوید: «موضع قرآن کریم دربارهٔ زنان، مربوط به دورانی معین بوده و آن قواعد برای دورهٔ خاصی گذاشته شده و به احتمال زیاد چنین چیزهایی در دوران ما امکان نداشته باشد».[۷]
دیگری میگوید: «ما میدانیم که نصوص قدیمی بیارتباط با جوامع کهن نبوده، و نظام حکومت و جایگاه زنان و حقوق بشر و مسئولیتهای انسانی و رابطهٔ دین با حکومت که در این نصوص آمده همه نشانگر شرایطی است که هماکنون موجود نیست و نیازی به آن نداریم».
به عقیدهٔ برخی از این نویسندگان، جزئیات عبادات و معاملاتی که فرض شده آثاری به جا مانده از نیازمندیهای محیط سادهٔ حجاز در دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بوده نه دیگر محیطها.[۸] بنابراین، انسان کنونی به مقتضای شرایط جدیدِ خود، نیازی به آن واجبات ندارد و معنای خطاب قرآن با صیغهٔ «یا أیها الناس» (ای مردم) «گروهی است که در اطراف پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ [و در محیط] او زندگی میکردند و بار اول قرآن را از زبان وی شنیدند».[۹]
یکی از آنان میگوید: «همینطور مناسب است که برخی از تشریعات فقهی که هماهنگ با دوران خودش بوده و در دوران کنونی نمیتوان عملی ساختن آن را تصور کرد، مورد بازنگری قرار گیرد، به ویژه آنچه آن را «فقه أهل ذمه» مینامند… بنابراین هیچ مجالی برای اِعمال چنین فقهی که مربوط به شرایط دوران گذشته است، وجود ندارد».
وی خواهان «بازنگری در برخی از تشریعات فقهی اقتصادی است که تشریع آن همگام با شرایط اجتماعی دیگری بوده که به طور کلی با شرایط معاصر ما متفاوت است، به ویژه تشریعات مربوط به عملیات بانکی که به عنوان شاهرگ اقتصاد معاصر شناخته میشود، مانند سود سپردهگذاریها[۱۰] که هدف از تحریم آن در دوران گذشته حمایت از مستمندان و نیازمندان بود تا نیازشان به تهیهٔ مایحتاج روزانه مورد سوء استفاده قرار نگیرد و در نتیجه در پی تراکم بدهیها، خانه و مزارعشان به دست طلبکاران نیفتد».[۱۱]
احکام حدود و قصاص را نیز شرایط آن دوران ایجاب میکرد؛ چرا که جامعهٔ بدویِ آن زمان تحت هیچ دولتی نبود که امنیت را در آن برقرار سازد، بلکه مردم خودشان به هدف انتقام به جان هم میافتادند و در آن شرایط اقامهٔ حدود «شرش کمتر و کمزیانتر بود، زیرا با وجود وحشیگری موجود در آن، باعث در امان ماندن جامعهٔ آن دوران از جنایاتی بدتر و خشنتر میشد».[۱۲]
یعنی در صورت تغییر شرایط جامعه و وجود دولتی که بتواند امنیت را برقرار سازد و بودن زندانها، احکام حدود که در قرآن آمده برای مخاطَبان نص قرآنی الزم آورد نخواهد بود.[۱۳]
حجاب نیز به گمان آنها برای این عصر و جایگاه زن و آزادیِ وی که به همهٔ عرصههای زندگی از جمله مدارس و دانشگاهها و کارخانهها و بازرگانی راه یافته، مناسب نیست.[۱۴]
و حتی فراتر از آن، حتی عبادات نیز برای این زمانه قابل تغییر است؛ زیرا روش عبادتی که مسلمانان در زمان نزول قرآن به آن مُلزَم بودند، در صورت تغییر شرایط زندگی برای کسانی که پس از آنان میآیند الزامی نیست؛ بلکه میتوانند این عبادات را طوری که با شرایط جدیدشان سازگار است انجام دهند.
برای مثال، اگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ «نمازهای خود را به روش خاصی ادا میکرد، این به آن معنا نیست که مسلمانان در هر جا و زمان و شرایطی مجبورند به آن روش پایبند باشند…».[۱۵]
بر این اساس، چنین قرائتی به این نتیجه پایان مییابد که نصوص شرعی معنای ثابتی ندارند؛ یعنی به سبب تغییر فرهنگها در گذر زمان، آنچه نزد اهل یک زمانه مطلوب دانسته میشود نزد مردمی دیگر غیر مطلوب شناخته میشود و برعکس.[۱۶]
سبب این گمراهی در فهم، به نگاه آنان به قرآن و سنت برمیگردد که نصوص آن نصوصی بشری است و باید مانند دیگر نصوص با آن روبرو شویم و تحت تاثیر مقتضیات تاریخ و تغییرات آن قرار میگیرد.
به همین سبب، نصر حامد ابوزید میگوید: «نص قرآنی، هر چند نصی مقدس است اما در هر صورت از نص بودن خارج نمیشود؛ برای همین باید مانند دیگر نصوص ادبی تحت قواعد نقد ادبی قرار گیرد».[۱۷]
ارکون میگوید: «قرآن چیزی نیست جز نصی مانند دیگر نصوص که حاوی همان سطح از پیچیدگی و معانی پربار است؛ همانند تورات و انجیل و نصوص بنیانگزار مکتب بودا و هندو. هر کدام از این نصوص بزرگِ بنیادی، شامل گسترشهای تاریخی مشخصی شده و در آینده نیز گسترش خواهد یافت».[۱۸]
اما این سخنی است پر از تلبیس؛ چگونه کتاب خداوند را با کتابهای تحریف شده یا کتبی مقایسه میکند که انسانها نوشتهاند؟! و چگونه سخن پروردگار جهانیان را که آنچه بوده و خواهد بود، میداند، با سخن انسانی مقایسه میکند که جز اندکی بهرهای از علم نبرده؟! سخن خداوند را نمیتوان به زمانی مشخص محدود ساخت، زیرا الله متعال آن را به عنوان قانونی برای همهٔ دورانها و مکانها نازل کرده است، و او میداند که چه چیز به سود بندگان اوست و چه چیز برای همهٔ زمانها و شرایط مناسبِ آنان است. هیچ چیز بر او پنهان نیست و اوست شنوای بینا.
ما خطاب به این نویسندگان میگوییم:
﴿ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾ [بقره: ۱۴۰]
(آیا شما بیشتر میدانید یا الله؟).
[۱] – تجدید الفکر الإسلامی (۱۰۵).
[۲] – «روژه آرنالدز» یکی از خاورشناسان فرانسوی در مداخلهای بر سخنرانی محمد آرکون در فرانسه میگوید: «فکر میکنم اندیشهٔ محوری محمد ارکون که از گذشته تا کنون دربارهاش بحث کردهایم این باشد: ترکیباتی تئولوژی و قانونی و تشریعی در طی تاریخ اسلام شکل گرفته که گرفتار جمود شده است و چه بسا تعالیم قرآن را که باز و غنی و چند احتمالی بود به طوری که بشریت میتواند تا روز قیامت در آن تامل و اندیشه کند، تخریب کرده است… من فکر میکنم ایشان وقتی این حرف را میزند چیزهای درستی هم میگوید، اما من ـ اگر شده برای یک لحظه ـ از فقهاء و مفسرانی که مدتها است به پژوهش [شخصیت] آنان پرداختهام و با آثارشان زندگی کردهام، دفاع میکنم؛ این را برای محمد ارکون یادآور میشوم که آن فقهاء خیلی هم فعال بودند و نصوص قرآن را به جنبش آورده و با تفاسیر خود به آن جان دادهاند؛ به طوری که امروزه برای ما سخت است حتی به نام علوم انسانی چیز جدید دیگری جز آنچه آنها یافتهاند در آن پیدا کنیم…» سپس در ادامه میگوید: «مفسران در دوران کلاسیک اسلام میتوانستند هر مقولهای را که در آیات قرآن هست یا به طور ضمنی در آن موجود است، از آن استخراج کنند؛ به همین سبب میگویم:برای مسلمانان نوگرایی که مناهج غربی را وارد میکنند بهتر بود به روش پیشینیان خود اکتفا میکردند، زیرا این روش میتواند آنان را با دقت بالا به جایی برساند که از آیات قرآنی چیزهایی برگیرند که از روشهای تابع علوم انسانی به دست آوردهاند و محمد ارکون دم از آن میزند». نگا: محمد ارکون، الفکر الإسلامی نقد واجتهاد (۳۲۶-۳۲۷) ترجمه: هاشم صالح.
[۳] – عبدالمجید الشرفی کتابی در شرح این اندیشه تالیف کرده و عنوانی برای آن برگزیده که نشان دهندهٔ محتوای آن است: «الإسلام بین الرساله والتاریخ». به عبارت دیگری اسلامی که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آن را آورد نه آن اسلامی است که در طول تاریخ تحقق یافته است.
[۴] – مجموع الفتاوی (۵/ ۱۰).
[۵] – شرح الطحاویه (۷۶).
[۶] – حسن ترابی، تجدید أصول الفقه الإسلامی (۲۱).
[۷] – إقبال برکه، حول قضایا إسلامیه (۱۰۲).
[۸] – عبدالمجید الشرفی، الإسلام بین الرساله والتاریخ (۶۱).
[۹] – ارکون، الفکر الأصولی (۳۰).
[۱۰] – یعنی سود ربوی. غافل از زیانهایی که ربای بانکی برای جهان کنونی دارد و هیچ چیز بیش از بحران مالی جهانی ـ که بر شرق و غرب سایه افکند ـ نشانگر آن نیست.
[۱۱] – از مقالهای تحت عنوان «تجدید الخطاب الدینی». روزنامهٔ «الریاض» به تاریخ ۲۴/۹/۱۴۲۷.
[۱۲] – محمد الشرفی، الإسلام والحریه، الالتباس التاریخی (۸۹).
[۱۳] – بسیاری از کشورها عمل به حد سرقت را متوقف کردهاند و دیگر مجازاتهای بشری مانند زندان را جایگزین آن کردهاند، اما نتیجه چه بود؟ زندانها پر شد از صدها هزار دزد؛ زیرا قوانینی که آنان اجرا کردهاند بازدارنده نیست و هرگز نمیتواند جلوی این بیماری مسری را بگیرد.
[۱۴] – اما آنچه امروزه به چشم میبینیم این است که زنان باحجاب توانستهاند با شایستگی در همهٔ عرصههای علم و اشتغال که با کرامت و خلقتشان سازگار است در صدر قرار گیرند.
[۱۵] – عبدالمجید الشرفی، الإسلام بین الرساله والتاریخ (۶۲-۶۳).
[۱۶] – نصر حامد ابوزید، النص، السلطه، الحقیقه (۱۳۹).
[۱۷] – نصر حامد ابوزید،دراسه فی علوم القرآن (۲۴). بلکه وی پا را فراتر گذاشته تصریح نموده که قرآن، بشری است نه کلام خداوند، چنانکه در کتاب «نقد الخطاب الدینی» (۱۳۹) میگوید.
[۱۸] – محمد ارکون، الفکر الأصولی (۳۶).