مخصص متصل، یعنی غیر مستقل[۱]
۲۷۸- چنان که ذکر شد این نوع، مخصصِ جزیی از عبارتِ نصی است که مشتمل بر لفظ عام است؛ در این صورت، این نوع مخصص، به خودیِ خود کامل نیست. این مخصص چند نوع میباشد
۱- استثنا
استثنا عبارت است از لفظی متصل به یک جمله که این لفظ به خودیِ خود مستقل نیست، بلکه با حرفِ «إلا» و أخوات آن (از جمله جدا شده) بر این اساس که مدلول و معنیِ آن منظور و مراد جملهای نیست که بدان متصل شده است و این لفظ (استثنا) نه شرط است و نه صفت و نه غایت و هدفِ (جمله) و از صیغههای استثنا هستند؛ إلا -که همان صیغهی مشهور است- غیر، عدا، ما عدا، ما خلا، لیس و مانند آنها.
شرط صحت استثنا (مستثنی) آن است که بدون وجودِ هیچ فاصله و خللی میان مستثنی و مستثنی منه، متصل یا در حکمِ متصل به مستثنی منه باشد و نیز گفتهاند که استثنای منفصل هم صحیح است، گرچه فاصلهی میان آنها هم یک ماه طول بکشد، ولی این قولِ مرجوحی است و قولِ راجح همان است که گفتیم و جمهور فقها نیز قایل به آن هستند.
مثال این نوع، این آیه است که میفرماید: ﴿مَن کَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُکۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِیمَٰنِ﴾ [النحل: ۱۰۶]، «کسانی که پس از ایمانآوردنشان کافر میشوند، جز آنان که -تحت اکراه- وادار به اظهار کفر میگردند». استثنا در این جا محدود ساختن لفظ عامِ «مَن کَفر» است بر کسانی که با اختیار و رضایت خود اظهار کفر میکنند، اما کسانی که تحت اکراه اظهار کفر میکنند، اینان کافر نمیشوند.
مثال دیگر این آیه است که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا۶٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا۶٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیَِّٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا٧٠﴾ [الفرقان: ۶۸-۷۰]، «کسانیاند که با الله معبود دیگری را نمیخوانند و پرستش نمینمایند و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است به قتل نمیرسانند، مگر به حق و زنا نمیکنند، چرا که هرکس این (کارهای زشت) را انجام دهد، کیفر آن را میبیند؛ عذاب او در قیامت مضاعف میگردد و خوار و ذلیل جاودانه در عذاب میماند، مگر کسی که توبه نماید و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند بدیها و گناهان ایشان را به خوبیها و نیکیها تبدیل میکند و خداوند آمرزنده و مهربان است». پس کسی گناهکار میشود که این کارهای زشت را انجام داده و توبه نکرده است و ایمان نیاورده و کارهای صالح انجام نداده است.
نکتهای که بیانِ آن در این جا مفید است، این است که استثنا اگر بعد از چند جمله وارد شود که به هم معطوف شدهاند، در این حالت استثنا به همهی این جملاتِ برهم عطف شده برمیگردد، مگر این که دلیلی مواردی را تخصیص دهد و برخی نیز معتقدند که: استثنا به جملهی آخر (قبل از استثنا) برمیگردد، مگر این که دلیلی بر تعمیم و رجوع استثنا به همهی جملات دلالت نماید، مثلاً خدای متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَهِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَهٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَهً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ۴ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ﴾ [النور: ۴-۵]، «کسانی که به زنانِ پاکدامن نسبت زنا میدهند و سپس هم چهار گواه نمیآورند، بدیشان هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهیدادن آنان را نپذیرید و چنین کسانی فاسق هستند. مگر کسانی که توبه کنند». که بنابر رأی کسانی که معتقدند به جملهی آخر برمیگردد، در این مثال استثنا به «الفاسقون» برمیگردد نه به جلد و نیز، بنابر رأی کسانی که معتقدند استثنا به همهی جملات برمیگردد، استثنا به «الفاسقون» برمیگردد و استدلالشان این است که: در این آیه، دلیل استثنا را به جملهی آخر اختصاص داده است.
مثال دیگر این که خدای متعال در مورد قتل خطا میفرماید: ﴿فَتَحۡرِیرُ رَقَبَهٖ مُّؤۡمِنَهٖ وَدِیَهٞ مُّسَلَّمَهٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَصَّدَّقُواْۚ﴾ [النساء: ۹۲]، «باید بردهی مؤمنی را آزاد کند و خون بهایی به کسان مقتول بپردازد مگر این که آنان درگذرند». در این مثال استثنا راجع به دیه است نه آزاد ساختن برده، زیرا دیه جملهی آخر است، یا -بنا به اعتقادِ قایلان به رجوع استثنا به جمیع جملات- به این خاطر که دلیلی بر این دلالت کرده که استثنا فقط به دیه اختصاص دارد.
[۱]– آمدی ۲/ ۴۱۶ به بعد؛ لطایف الإشارات، ص ۳۰- ۳۱؛ إرشاد الفحول، ص ۱۲۹- ۱۳۵٫