محبت خدا و دوستی عیال و اولاد

دوستی الهی مخالف محبت خانواده و همسر و اولاد و طایفه و قوم و خویش نیست، مادامی که این علاقه و محبت در طول محبت الهی و تابعه آن باشد و مانع رشد و معرفت و حصول به کمال نشود.

محبت همسر و اولاد و عشیره فطری است، و با قلب و عاطفه انسان، آمیخته است. این محبت، مقبول است مگر وقتی که انسان را از رسیدن به «مثل اعلی» منصرف سازد و مانع وی از قیام به خاطر خدمت به دین و مملکت شود، پس معلوم می‌شود که هر محبتی در طول محبت خدا و خدمت به دین و خلق و هدف متعالی باشد، از مردانگی و بهترین نوع حرکت برای رشد و پیشرفت اسلام است. این دستورات اسلام، موجب ترقی و تعالی آن و نتیجۀ حکمت آن است، چون اسلام حق فطری انسان را نادیده نمی‌گیرد و پایبند علاقۀ زوجیت و پیوند زناشویی براساس محبت مشترک بین زوجین و تعاون و همکاری و پشتیبانی هردو در تمام ابعاد زندگی می‌باشد.

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّهٗ وَرَحۡمَهً﴾ [الروم: ۲۱].

«از نشانه‌های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد».

اسلام اولاد را گل خوشبوی خدای، نام برده است؛ همچنان که حضرت رسول صلی الله علیه و سلمروزی با یکی از پسران دخترش بیرون آمد و فرمود: «شما فرزندان، سبب بخیلی و ترسویی و ناآگهی والدین‌تان به خاطر ایثارشان هستید، شما گل‌های خوشبوی خدای هستید»([۱]).

حضرت عایشهل فرمود: یک نفر عرب به خدمت حضرت رسول الله صلی الله علیه و سلمآمد و گفت: یا رسول الله! آیا شما بچه را می‌بوسی؟ ما بچه را نمی‌بوسیم. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «آیا می‌خواهی که خداوند رحمت خودش را از دلت بردارد»؟([۲]).

اسلام موافق فطرت انسانی است، و حق هر انسانی را به صاحبانش می‌رساند و دل انسان را باز و آمادۀ محبت الهی می‌نماید که حیاتی جز با او بودن نیست.

فإن شئت أن تحیا سعیداً فمت به   شهیداً وإلا فالغرام له أهل

اگر می‌خواهی با اهل سعادت زنده شوی، پس بمیر در راه شهادت و محبت الهی و گرنه اهل عذاب سخت هستی.

این دوستی و محبت، انسان عاشق را به سعادت می‌رساند و او را از ماسوی الله بی‌نیاز می‌کند.

رابعه عدویه گفته:

أحبک حبین حب الهوى   وحباً لأنک أهل لذاکا
فأما الذی هو حب الهوى   فشغلی بذکرک عم سواکا
وأما الذی أنت أهل له   فکشفک لی الحجب حتى أراکا
فلا الحمد فی ذا ولا ذاک له   ولکن لک الحمد فی ذا وذاکا

تو را به دو نوع از محبت دوست می‌دارم، یکی «حب الهوی» یعنی محبت شخصی که عاشق و دلباخته است و دیگری آنچنان محبتی که تو شایسته آن هستی.

اثر حب الهوی من آنست که یاد تو مرا از یاد هرکس دیگری بازمی‌دارد.

ولی اثر محبتی که تو شایسته آنی این است که تو پرده‌ها را از برابرم کنار می‌زنی تا رویت را ببینم.

لذا من نه در این نوع از محبت شایسته ستایشی هستم و نه در آن نوع، بلکه هم در این نوع و هم در آن نوع، این تویی که شایسته ستایشی.

بنابراین، رابعه عدوی محبت و دوستی خدا را به دو قسم تقسیم کرده:

۱- محبتی که ناشی از آثار و مشاهده نعمت‌های الهی بر بنده است، یعنی بنده همین که نعمت و احسانِ مُنعم را دیده، دوستی او را می‌خواهد.

۲- دوستی‌ای که از مشاهده جمال حق متعال نمایان است، پس رابعه خواهان رویت جمال حق با چشم دل بوده است.

[به فرموده امام غزالی رحمه الله مقصود رابعه عدویه از «حب الهوی» دوستی خداوند است به جهت احسان و نعمت‌های خداست که به او داده].

[۱]– روایت ترمذی از خوله بنت حکیم.

[۲]– روایت بخاری و مسلم.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …