محالات ده‌گانه (۴)

خلاصه‌ی موانع مذکور این‌ها هستند:

ابتدا باید اثبات کرد که کلمه‌ی «ولیکم» در آیه به معنای «امامکم»، یعنی معنای اصطلاحی است نه معنای لفظی؛ و اثبات این امر هم از روی قطع و یقین باشد نه از روی ظن و گمان. معلوم است که نمی‌توان آن را از روی قطع و یقین اثبات کرد!!!

باید اثبات کرد که صیغه‌ی جمع در آیه «الذین آمنوا»، مقصود از آن فرد معینی هست نه همه‌ی مؤمنان، و این اثبات از روی قطع و یقین باشد نه از روی ظن و گمان؛ این هم محال است و نمی‌توان بدان دست یافت!!!

علاوه بر دو مورد مذکور، باید اثبات کرد که این فرد معین، علی رضی الله عنه است نه دیگران، و اثبات این امر هم قطعی باشد نه ظنی. این هم غیر ممکن است، و نمی‌توان بدان دست یافت!!

علاوه بر سه مورد فوق، باید از روی قطع و یقین نه از روی گمان اثبات کرد که آیه‌ی مذکور بر عین یازده امام دیگر (غیر از علی رضی الله عنه) دلالت دارد. که این هم محال و غیر ممکن است!!!

علاوه بر موارد فوق، باید شرط پنجمی هم باشد و آن هم اثبات قطعی این‌که‌ «واو» در عبارت «و هم راکعون»، «واو» حالیه است نه واو عطف. این امر هم حاصل نمی‌شود!!!

به علاوه باید از روی قطع و یقین نه از روی ظن و گمان اثبات کرد که منظور از رکوع در اینجا، همان کیفیت و هیأت خاص در نماز است که یکی از ارکان نماز می‌باشد و منظور از آن، خشوع و خضوع نیست. که این هم محال و غیر ممکن است!!

علاوه بر اینها، باید به طور قطع اثبات کرد که علی رضی الله عنه به هنگام نزول این آیه ثروتمند و مالک حد نصاب زکات بوده. که این هم محال است!!

شرط هشتم، اثبات قطعی این‌که‌ علی رضی الله عنه در حال رکوع انگشتری را به صدقه داده است. این هم غیرممکن است و نمی‌توان بدان دست یافت!!!

نهمین شرط این است که اثبات کرد دیگر امامان در حال رکوع زکات مالشان‌ را داده‌اند. که این هم محال است!!!

دهمین شرط، ملازمت و پیوستگی این شرایط‌ است؛ به گونه‌ای که هر کدام شرط است برای دیگری و زمانی تحقق پیدا می‌کنند که همه‌ی شرایط با هم تحقق یابند. در صورتی که یکی از شرایط‌ معدوم باشد، دیگر شرایط‌ هم معدوم هستند. این هم دهمین مورد از محالات است.

ای انسان عاقل! آشفتگی و بی‌پایه بودن استدلال به آیه‌ی ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾ [المائده: ۵۵] بر امامت را این چنین می‌بینی؛ زیرا اثبات امامت با توجه به این آیه، بر یک سلسله‌ی طولانی از فرضیه‌ها و احتمالات بنا شده بر یکدیگر، پایه‌گذاری شده‌اند که در صورت عدم یکی از این فرضیه‌ها و احتمالات، تمام چیزهایی که بر آن بنا شده‌اند، نابود و ویران می‌شوند.

این امر حتی در مسایل فرعی فقهی درست نیست، پس چگونه در اصول اعتقادی‌ای که بر اساس آن مردم تکفیر می‌شوند و حقوق و حریمشان مباح می‌شوند، درست است؟

آیا شما خودتان مسأله‌ی امامت را سر هم کرده‌اید و قائل به آن هستید یا این‌که‌ خداوند آن را گفته است؟

بعد از همه‌ی این‌ها این سؤال را مطرح می‌کنیم که: آیا خداوند سبحان است که در قرآن فرموده: به امامت دوازده امام معصوم ایمان بیاورید؟ یا این‌که‌ شما این را گفته‌اید و آن را سر هم کرده‌اید؟

و اگر خداوند روز قیامت به پیامبر  صلی الله علیه و سلم یا علی رضی الله عنه بگوید[۱]:

آیا تو به مردم گفتی که از میان مردم فقط علی و یازده تن از فرزندان علی را امام خودتان بدانید؟ آن وقت چه جوابی را انتظار دارید؟

آیا کسی در آن روز جرأت می‌کند که بگوید: پروردگارا! تو خودت گفتی: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾ و منظور از اینان هم، علی و یازده تن از فرزندان علی است. و اگر فرض کنیم که این امر حاصل شود، خداوند متعال می‌گوید: آیا من این را گفته‌ام که منظور از «الذین آمنوا» علی و فرزندان علی است یا تو خودت آن را سر هم کرده‌ای؟ آن وقت جواب چی هست؟

[۱]– خداوند متعال روز قیامت سؤالی مشابه آن را از پیامبرش، عیسی بن مریم می‌پرسد همانطور که خودش خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ١١۶ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ١١٧﴾ [المائده: ۱۱۶-۱۱۷] «و (خاطرنشان ساز) آن‌گاه را که خداوند می‌فرماید: ای عیسی پسر مریم، آیا تو به مردم گفته‌ای که بجز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید)؟ عیسی می‌گوید: تو را منزه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست. اگر آن را گفته باشم بی‌گمان تو از آن آگاهی. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبری، ولی من (چون انسانی بیش نیستم) از آنچه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم. زیرا تو داننده رازها و نهان‌هائی (و از خفایا و نوایای امور باخبری). من به آنان چیزی نگفته‌ام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای (و آن) اینکه جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است، (و همو مرا و شما را آفریده است، و همه بندگان اوئیم). من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع (اطاعت و عصیان) ایشان اطلاع داشتم، و هنگامی مرا می‌راندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای و تو بر هر چیزی مطلع هستی».

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw