محالات ده‌گانه (۱)

همانا اعتقاد به این‌که‌ «ولیکم» در آیه‌ی ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾، به معنای «إمامکم المعصوم= امام معصوم‌تان» است، صحیح نمی‌باشد و تحقق پیدا نمی‌کند مگر بعد از جایز دانستن چندین مانع دشوار و بلکه محال؛ چیزی که استدلال به آیه‌ی مذکور را حتی خارج از دایره‌ی استدلال به آیات متشابه چه رسد به آیات محکم قرار می‌دهد.

بعضی از این موانع عبارتند از:

اثبات قطعی این‌که‌ لفظ «ولیکم» فقط یک معنی دارد که آن هم – براساس تعریف امامیه – «امامکم» می‌باشد و اثبات این‌که‌ منظور از آن، معنای لغوی (یار و یاور، دوست، هم پیمان و امثال آن‌ها) نمی‌باشد و سایر معانی – همان طور که گفته شده- برش خارمغیلان است.

حداقل چیزی که برای رد این ادعا می‌توان گفت، این‌که این امر استدلال به آیه‌ی متشابه است، چون لفظ «ولی» در آیه‌ی فوق الذکر، میان دو معنی مشترک است: یکی، معنای اصطلاحی و دیگری، معنای لغوی. و استدلال به آیات متشابه در اصول که اساس و پایه‌ی دین است قابل قبول و صحیح نیست.

همانا تفسیر آیه‌ی مذکور به «امامت» دو شرط دارد که حتماً باید آن دو شرط تحقق پیدا کند تا بتوان آن را به امامت معنی کرد. این دو شرط عبارتند از:

اول: این‌که‌ باید در نص آیه، لفظ «امامکم» باشد نه «ولیکم»؛ چون عدول از یک لفظ به شبیه آن منجر به اشکال و اشتباه می‌شود که این هم در مسایل اصولی، مردود است.

دوم: باید لفظ «امامکم» به گونه‌ای بیاید که تفسیر آن به غیر معنای اصطلاحی امامیه، ممکن نباشد و گرنه امر بر انسان مشتبه می‌شود و دلایلی که چنین باشد، اساساً بدان عمل نمی‌شود. بنابراین، استدلال به این آیه جهت اثبات امامت، باطل است؛ چون هیچ اساسی ندارد.

اثبات قطعی این نکته که صیغه‌ی جمع در عبارت «الذین آمنوا»: نمی‌توان بر ظاهرش حمل کرد و همانا مقصود از آن، فرد معینی است نه جمع مؤمنان.

کمترین چیزی که در رد آن می‌توان گفت، این است که این امر خلاف اصل و خلاف ظاهر لفظ می‌باشد و مخالفت با اصل و ظاهر کلام بدون قرینه، باطل و مردود است و جز گمان و احتمال، دلیل دیگری برای این ادعا نیست، و این هم در اصول قابل قبول نیست.

اثبات قطعی این‌که‌ فرد مقصود در آیه، علی رضی الله عنه است و لاغیر، که این هم ممکن نیست. حداقل چیزی که برای رد آن می‌توان گفت، این است که نامی از علی رضی الله عنه در آیه به میان نیامده است و ذکر علی رضی الله عنه در آیه جهت اثبات امامت وی، لازم و شرط اعتقاد به امامت وی است؛ در غیر این صورت، اشکال و اشتباه به وجود می‌آید، که در اصول پذیرفته نمی‌شود.

همانا خداوند متعال به صراحت خود و پیامبرش  صلی الله علیه و سلم را ذکر کرده و سپس از همه‌ی مؤمنان بحث رانده است. پس اگر فرد معینی را در نظر می‌داشت، باید صراحتاً او را ذکر می‌کرد، و گرنه انسان در تعیین آن فرد، دچار اشتباه و سردرگمی می‌شود، و در آن صورت، نص آیه بر آن فرد، آشکار و روشن نیست و این هم مخالف کلام پروردگار عالمیان است.

اثبات دلالت آیه بر یازده امام دیگر.

ثابت نمودن امامت عام چیزی است و اختصاص دادن آن به افراد معینی، چیزی دیگر، که به دلیل دیگری غیر از آیه‌ی مذکور نیاز دارد. لازم به‌ ذکر است که‌ امامیه فرقه‌های متعددی هستند و بر امامان معینی اتفاق نظر ندارند. امامان فرقه‌ی اسماعیلیه غیر از امامان فرقه‌ی کسائیه است و این امامان غیر از امامان فرقه‌ی فطحیه یا واقفیه یا نصیریه یا دوازده امامی… می‌باشند.

همه‌ی این فرقه‌ها برای اثبات مذهبشان به خود این آیه استدلال می‌کنند که این هم باطل است، چون یک دلیل هم برای یک چیز و هم برای نقیض آن چیز نمی‌باشد، با علم به این‌که‌ شیعه‌ی دوازده امامی، همه‌ی این فرقه‌ها را با وجود این‌که‌ همگی به امامت حضرت علی رضی الله عنه اعتقاد دارند، تکفیر می‌کنند.

اثبات این‌که‌ حرف «واو» در عبارت ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ۵۵﴾، واو حالیه است، نه واو عطف، که این هم به خاطر احتمال هر دو امر، ظن و گمان است. پس قضیه متکی بر ظن و احتمال است، و «هر گاه احتمال متوجه دلیل شود، استدلال به آن دلیل باطل و ساقط می‌گردد».

اثبات این‌که‌ منظور از رکوع در این آیه، همان هیأت و کیفیت مخصوص در نماز است و منظور از آن خشوع و خضوع نیست، که این هم ظن و احتمال است.

اثبات این‌که‌ حضرت علی رضی الله عنه، ثروتمند، بی‌نیاز و مالک حد نصابی بود که شرط وجوب زکات می‌باشد تا این‌که‌ مشمول عبارت ﴿وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ﴾در آیه باشد، که این هم محال است، زیرا روایات همگی متفق‌اند بر این که حضرت علی رضی الله عنه به ویژه هنگام نزول آیه  فقیر بوده است.

همانا تصریح به یک شخص و تعیین او با صفتی که در او نیست، دروغ است و انسان عاقل هرگز شخصی را به صفتی پنهان و بلکه عملی منقطع و نهان تعیین و توصیف نمی‌کند، و هیچ یک از این‌ها در شأن خداوند سبحان نیست.

حضرت علی رضی الله عنه با توجه به این‌که فقیر و نیازمند بوده زکات را ادا ننمود، و دادن زکات در حال نماز امری مخفی و عملی منقطع و خارج از نماز است، پس چگونه خداوند متعال امر عظیمی را که یکی از اصول دین است، بر آن مترتب می‌نماید؟

اثبات این‌که‌ علی رضی الله عنه در حالت رکوع انگشتری را به عنوان صدقه داده است. این امر – حتی اگر هم ثابت شود – هیچ فایده‌ای ندارد؛ به خاطر دو دلیل مهم و اساسی:

اول: این امر استدلال به روایت است نه آیه، و استدلال به روایت برای اثبات اصول صحیح نیست.

دوم: نهایت امر این است که صدقه دادن انگشتری در حال رکوع، سبب نزول آیه است، و در اصول فقه مقرر شده که معیار و اعتبار، عموم بودن لفظ است نه خاص بودن سبب، و گرنه اگر هر آیه‌ای را به سبب نزولش منحصر می‌کردیم، احکام قرآن تعطیل می‌شد.

و همان طور که گذشت، در روایات آمده که این آیه درباره‌ی عباده بن صامت رضی الله عنه نازل شد. اما این آیه تنها اختصاص به وی ندارد بلکه چه بسا دیگری بدان کار از او اولی‌تر و شایسته‌تر باشد، ـ همچنان که بعداً می‌آید – چون تحقق یافتن آن وصف در او، بیشتر از تحقق آن در کسی است که آیه درباره‌ی او نازل شده است.

این همانند فرموده‌ی الهی است که می‌فرماید:

﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ٢٠٧﴾ [البقره:۲۰۷].

«و در میان مردم کسی یافت می‌شود که جان خود را (که عزیزترین چیزی است که دارد) در برابر خوشنودی خدا می‌فروشد (و رضایت الله را بالاتر از دنیا و مافیها می‌شمارد و همه چیز خود را در راه کسب آن تقدیم می‌دارد) و خداوندگار نسبت به بندگان بس مهربان است».

این آیه درباره‌ی صهیب رومی رضی الله عنه نازل شده، کسی که به خاطر به دست آوردن رضایت پروردگار، جان و مال خود را فدا نمود و از همه چیزش در گذشت، ولی کسانی که به خاطر به دست آوردن رضایت و خشنودی خدا جان خود را فروختند، زیاد بودند؛ و بعضی از این افراد از صهیب رومی رضی الله عنه افضل‌تر بودند مانند ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضی الله عنهم. پس این آیه تنها بر فضیلت دلالت دارد و بس. و این آیه به طور قطع درباره‌ی فضیلت صهیب رضی الله عنه نازل شده است، اما حکم آن فقط مخصوص صهیب نمی‌باشد.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw