مردم جهت دیداربینی از حضرت عبدالله بن مبارک رحمه الله در منزلشان به صف ایستادهاند و با جوش و خروش و اشتیاق کامل در حال ملاقات با این بزرگوار هستند، اینطور معلوم میگردد که دارند دار فانی را الوداع میگویند، کلیۀ سرمایه و دارائیشان را بین کسانی که در حال رفت و آمد هستند، دارند که تقسیم میکنند، قناعت و توکلشان به حدی رسیده بود که برای بازماندگان چیزی باقی نگذاشت. حال آنکه خدمتگزاران، نسبت به وارثان و بازماندگان ایشان را یادآوری نموده بودند، اما در مقابل همه فرمودند: خداوند محافظشان میباشد. و بعد از مدت کوتاهی حضرت ابن مبارک گردنشان خم گردید و دار فانی را وداع گفت، البته در این دوران از زبانش این ورد جاری بود:
﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ۶١﴾ [الصافات: ۶۱].
«آرى، براى مثل این، باید عملکنندگان عمل کنند!».
خودم را از دنیا دور نگه میدارم اگرچه برایم حلال باشد.
حضرت فضیل بن عیاض رحمه الله میفرمودند: اگر دنیا و هر آنچه در او است، برایم حلال گردد، باز هم خودم را دور نگه میدارم. منصور بن عمار رحمه الله میگوید: روزی در بیتالله در ارتباط با اوضاع و احوال قیامت سخنی گفتم (در حالیکه) حضرت فضیل بن عیاض رحمه الله به این گفتگو گوش فرا میداد، به محض شنیدن تذکرۀ قیامت فوراً بیهوش شدند و تا چندین ساعت به هوش نیامدند. ابواسحاق میفرماید: حضرت فضیل بن عیاض رحمه الله میفرمودند: اگر این اختیار را به من دهند و بگویند بیا مثل یک حیوان زندگی کن، طوریکه برایت قیامتی در پیش نخواهد بود، در آنصورت زندگی حیوانی را خواهم پذیرفت، زیرا از تذکرۀ قیامت بهطور کلی از خود بیخود خواهم شد[۱].
[۱]– صفوه الصفوه از ابن جوزی ج ۲ ص ۱۳۶٫