مثال هایی در مورد غلو و افراط در رهبری جماعات و رهبران آن

۱- محمد احمد الراشد پس از بیان این مطلب که دعوتگران (اخوان المسلمین) اطاعت را رکنی از ایمان شان می شمارند، می گوید: «گروهی هستند که حق را نصرت امیرشان می دانند و اطاعت از امر وی را ایمان می شمارند».[۱]

همچنین می گوید: «و شعار در این مرحله پیوسته این است : «امر و اطاعت» بدون کمترین تردید و مراجعه و حرجی».[۲]

۲- و سعید حوی رحمه الله می گوید: «و حرکت اسلامی معاصر شکل گرفت که موسس آن امام امت و به درجه اجتهاد رسیده است؛ و او حسن البنا می باشد».[۳]

و همچنین می گوید: «و نقطه آغازین در اطمینان مطلق به دعوت اخوان المسلمین، به اطمینان به شخص حسن البنا رحمه الله باز می گردد. براستی ما این اطمینان را حاصل کردیم و پیروان را از کسانی که در اطمینان همچون کوه بودند، پرورش دادیم. از جمله شیخ محمد الحامد رحمه الله که حسن البنا را مجدد هفت قرن گذشته می داند. نه مجدد یک قرن؛ و معتقد است حسن البنا به درجه اجتهاد رسیده است و بر این باور است که امت در طول ده قرن مجتهدی چون او را به خود ندیده است. و همه ی اینها انتقال تجربیاتی است که در همراهی با شخصیت حسن البنا بیان می کند. و بلکه حسن البنا را تنها کسی می داند که ویژگی های رهبری کامل به او داده شده است».[۴]

بیایید به شعور میلیون ها مسلمان در طول ده قرن احترام بگذارید،[۵] چگونه گمان می کنید حدود ده قرن در میان مسلمانان حتی یک مجتهد هم نبوده است تا اینکه قرن چهاردهم هجری فرا رسید و استاد حسن البنا رحمه الله آمد؟!

درحالی که رسول خدا  صلی الله علیه و سلم خبر دادند که در رأس هر صد سال مجددی در میان امت خواهد بود اما شما گمان می کنید این مجدد در رأس هر هزار سال است … آیا در هم کوبنده تاتار، شیخ الاسلام ابن تیمیه را از یاد برده اید؟! آیا عز بن عبدالسلام فروشنده ی پادشاهان در بازارها را فراموش کرده اید؟! در قاموس شما افرادی چون ابن قیم و ابن کثیر و ابن حجر و نووی و ذهبی و محمد بن عبدالوهاب و شوکانی رحمهم الله در چه جایگاهی قرار دارند؟ یا اینکه معتقدید شما بخش بریده شده و تافته ای جدا بافته از تاریخ امت اسلامی می باشید که مملو است از مجتهدین و مجددین؟[۶]

رهبر مصدر دریافت (نزد برخی از جماعت ها و احزاب) می باشد.

اخوان المسلمین می گویند: «چون مسلمانان بخواهند مسیر درست و صحیح را انتخاب کنند جز فکر و اندیشه استاد حسن البنا در برابر شان نخواهد بود».[۷]

و همچنین می گویند: «ما هرگز راضی نمی شویم که دور از مسیر و راه و روش استاد حسن البنا حرکت کنیم چرا که کوتاهی در این امر، در واقع تفریط و کوتاهی در مسیر درست و صحیح نصرت و یاری اسلام در این عصر و زمان می باشد».[۸]

و همچنین می گویند: «سپس در اینجا و آنجا افکار و اندیشه های بیماری رشد نمود که در پی رهایی و خلاصی از دعوت حسن البنا و افکار وی بود. اما باید آنها و دیگران بدانند که حرکت در مسیری جز افکار استاد حسن البنا در این عصر و زمان، نادرست یا محال یا امری کورکورانه است. اگر به دنبال عملی کامل و متکامل در خدمت اسلام و مسلمین هستیم».[۹]

براسنی آیا چنین اقوالی مصداق سخن شیخ الاسلام نیست که می گوید: «هرکس شخصی را مشخص کند – هرکس که باشد- و بر مبنای قول و عمل او دوستی و دشمنی کند وی «مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» از کسانی خواهد بود که دین خود را پراکنده و بخش بخش کرده اند و به دسته ها و گروه های گوناگونی تقسیم شده اند و هر گروهی هم از راه و روشی که دارد خرسند و خوشحال است».[۱۰]

و همچنین می گوید: «برای هیچکس جایز نیست که شخصی جز رسول خدا  صلی الله علیه و سلم را برای امت مشخص و منصوب کند و به راه و روش او فرا خواند و دشمنی و دوستی خود را بر مبنای او تنظیم کند؛ و نیز برای هیچکس جایز نیست که جز کلام الله و رسولش و آنچه امت بر آن اجماع کرده اند، کلامی را برای امت مشخص کند و بر مبنای آن دوستی و دشمنی کند بلکه چنین عملکردی از ویژگی های اهل بدعت است که شخصی یا کلامی را برای امت مشخص نموده و به وسیله آن میان امت تفرقه و اختلاف ایجاد می کنند».[۱۱]

و همچنین ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «برای کسانی که آموزش و تعلیم دیگران را بر عهده دارند (معلمان) جایز نیست که مردم را فرقه فرقه و دسته دسته کنند و عملی را انجام دهند که موجب عداوت و دشمنی میان آنها شود؛ بلکه باید همچون برادرانی باشند که در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری می کنند. چنانکه خداوند متعال می فرماید: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده: ۲) «و در راه نیکوکاری و پرهیزگاری با همدیگر همکاری کنید و (هرگز) در راه گناه و تجاوز همکاری نکنید».[۱۲]

  

 

[۱] – العوائق، محمد احمد الراشد، ص: ۸؛ تردیدی نیست که چنین نصرت و یاری مطلقی جایز نیست (نه در حق و نه در باطل) بلکه مقید به آنچه موافق با حق است می باشد.

[۲] – المجموعه، رساله التعالیم: ۱۶، حسن البنا رحمه الله

[۳] – تربیتنا الروحیه، ص: ۷۵

[۴] – المدخل الی دعوه الاخوان المسلمین، ص: ۱۸۳

[۵] – خطاب سخن متوجه اخوان المسلمین است.

[۶] – مولفات سعید حوی، دراسته و تقویم؛ شیخ سلیم هلالی حفظه الله، ص: ۱۲۵؛ با تصرفی اندک

[۷] – فی آفاق التعالیم، ص: ۵

[۸] – فی آفاق التعالیم، ص: ۱۲

[۹] – فی آفاق التعالیم، ص: ۵

[۱۰] – مجموع الفتاوی: ۲۰/۸

[۱۱] – همان: ۲۰/۱۶۴

[۱۲] – مجموع الفتاوی: ۲۸/۱۵-۱۶

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …