مثال هایی در مخالفت برخی از احکام مذاهب با نصوص

مثال اول: صاحب الهدایه[۱] در مورد مکان ایستادن امام در نماز جنازه می گوید: «کسی که بر جنازه ی زن یا مردی نماز می خواند در برابر سینه اش می ایستد. چرا که قلب وی در آن قرار دارد و نور ایمان در آن نهفته است. و ایستادن در برابر آن اشاره به شفاعت برای ایمانش دارد».

و این سخن را در حالی می گوید که حدیث انس بن مالک را ذکر می کند که صراحت دارد سنت نبوی این است که امام در برابر سر مرد و وسط بدن زن بایستد. با این همه رای خود را بر حدیث مقدم می دارد. آنهم بر مبنای علت های باطلی که دلیلی برای آنها نیست و درحقیقت دلیل آن جز تعصب مذهبی و چاره جویی برای عدم رد  آنچه فقهای وی گفته اند، نمی باشد.

و عجیب است که دیدگاه امام ابوحنیفه، ابویوسف، طحاوی و نیز رای جمهور علما چون شافعی و احمد و اسحاق مطابق حدیث انس بن مالک می باشد.

مثال دوم: آنچه صاحب شرح العنایه می گوید: «به اجماع متاخرین حضور زنان در نمازهای جماعت متروک است». و مانند این قول را صاحب فتح القدیر نیز بیان می کند[۲].

صاحب شرح العنایه در این مورد دچار اشتباه بزرگی شده است و بر خلاف حدیث صحیحی سخن گفته که از ابن عمر روایت شده که می گوید: رسول خدا فرمودند: «إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَکُمُ امْرَأَتُهُ إِلَى الْمَسْجِدِ، فَلَا یَمْنَعْهَا»:[۳] «چون همسر یکی از شما برای حضور در مسجد اجازه خواست، او را از این کار باز ندارید».

۳- از جمله عواملی که در استنباط، تاثیر بسزایی دارد و اختلافات فقهی را به ارمغان می آورد، وجود احادیث ضعیف و موضوع در کتاب های فقهی مذاهب مختلف و استناد به آنها و استنباط احکام از آنها می باشد؛ اکنون به عنوان مثال برخی از احادیث و روایات واهی را ذکر می کنیم که در کتاب های فقهی مذاهب به آنها استناد می شود.

الف) «لا یکون الحیض اکثر من عشره ایام و لا اقل من ثلاثه ایام»: «مدت عادت زنان (حیض) بیش از ده روز و کمتر از سه روز نیست».

امام نووی در مورد این حدیث و دو حدیث دیگر در همین معنا می گوید: همه ی این احادیث واهی می باشند. و ضعف آنها نزد محدثین مورد اتفاق است.[۴]

ب) «ان بلال اخذ فی الاقامه فلما قال: قد قامت الصلاه؛ قال النبی: اقامها الله وادامها»: «چون بلال اقامه گفتن را آغاز نمود و به جمله: قد قامت الصلاه رسید، رسول خدا فرمود: خداوند آن را به پا دارد و پایدار کند».

امام نووی می گوید: ابوداود با اسناد «ضعیف جدا» آن را روایت کرده است.[۵]

ج) «الحدیث فی المسجد یاکل الحسنات کما تاکل البهمیه الحشیش»: «سخن گفتن در مسجد چنان نیکی ها را از بین می برد که حیوان علف را می خورد».

حافظ عراقی رحمه الله می گوید: «به اصلی برای آن دست نیافتیم».[۶]

و آلبانی می گوید: «اصلی برای آن نیست».[۷]

۴- مقدم داشتن اقوال علمای متاخرین بر اقوال ائمه متقدمین:

مثال: یکی از مسایلی که متاخرین در آن با ائمه خود مخالفت کرده اند، مساله ی نماز خواندن پشت سر کسی است که مذهب دیگری دارد. چنانکه رای و نظر مُفتی بِه در میان دو مذهب حنفی و شافعی در قرون متاخر، بطلان نماز ماموم می باشد اگر بداند امام مرتکب عملی شده که در مذهب ماموم وضو یا نماز را می شکند؛ و چون امام مرتکب امری می گردد که در مذهب ماموم مکروه است، قائل به کراهیت نمازش می باشد. درحالی که ائمه و پیروان آنها درگذشته بدون کمترین نارضایتی پشت سر هم نماز می خواندند و کمترین اعتراض و تردیدی در مورد صحت نماز و عدم کراهیت آن نداشتند. چنانکه از هیچیک از صحابه چنین قولی نقل نشده است هرچند در میان آنها مجتهدانی بودند که در برخی از نواقض وضو و نماز و … با یکدیگر اختلاف داشتند. اما ملاک و معیار آنها در این زمینه حدیث ابو هریره بود که می گوید: رسول خدا در مورد ائمه (نمازهای جماعت) فرمودند: «یُصَلُّونَ لَکُمْ، فَإِنْ أَصَابُوا فَلَکُمْ، وَإِنْ أَخْطَئُوا فَلَکُمْ وَعَلَیْهِمْ»:[۸] «اگر امامان شما برای تان درست و صحیح نماز بخوانند، هم به آنان و هم به شما پاداش داده می شود. ولی اگر در نمازشان اشکالی وجود داشته باشد، شما پاداش خود را دریافت می کنید و پیامد اشتباه به عهده آنان خواهد بود».

۵- حبس شدن در یک مذهب و عدم استفاده از علم مذاهب دیگر و تلاش علما و کتاب های آنها به دلیل تعصب  مذهبی:

و این یکی از ضررهای تعصب مذهبی می باشد. چنانکه متعصبان خود را در یک مذهب حبس کرده و از حدود و چهارچوب آن تجاوز نمی کنند و به مذاهب دیگر توجه نمی کنند تا از تلاش علما و رجال و محققین و دلایل آنها بهره مند شده و استفاده ببرند.

اما تردیدی نیست حبس خود در میان دیوارهای یک مذهب، ضایع کردن تلاش علمای بزرگ و هدر دادن نتایج ارزشمند و بزرگی است که هر مذهبی داراست؛ و این دلیل معقولی نیست که چنین تلاش و چنان نتایج ارزشمندی تنها به این سبب نادیده گرفته شود که آنها از مذهبِ عالم و طالب در جستجوی علم نیست.

راه و روش صحیح و استوار، عدم التزام به مذهبی مشخص و گرفتن حق و صواب از همه ی مذاهب و انتخاب بهترین راه ها برای استفاده از تلاش تمام مجتهدین و علما بدون تعصب نسبت به یکی از آنها می باشد؛ مجتهدین و علمایی که در طول تاریخ اسلام وجود داشتند؛ چرا که همه ی آنها تمام تلاش خود را متوجه خدمت به شریعت نمودند و هریک از آنها بهره ی فراوانی از علم و تقوا و اخلاص داشتند.

۶- خالی بودن بسیاری از کتاب های فقهی مذاهب از دلایل شرعی و روی گردانی بسیاری از آموختن کتاب و سنت در جوار آنها؛

این صفتِ اکثر و بیشتر کتاب های فقهی مذاهب می باشد. کتاب هایی که از مدت های مدید تاکنون در میان طلاب علم متداول می باشند؛ چنانکه مشتاق کتاب های مختصری هستند که فقط احکام فشرده ای را بدون ذکر دلایل شرعی بیان کرده اند.

و این غیر قابل انکار است که تعدادی از کتاب های مذاهب پر است از دلایل شرعی و اشکالی در آنها از این جهت نیست. اما متاسفانه غالب کسانی که منسوب به مذاهب هستند کمتر به دلایل شرعی توجه داشته  یا آنها را می خوانند، بلکه تمام مطالعه آنها متوجه متون و کتاب های مختصری است که متاخرین تهیه دیده اند و بیشتر به مسلمات پرداخته اند؛ مسلماتی که شک و تردیدی در آنها راه ندارد. و در واقع کسی که با آنها مخالفت کند گویا با قرآن مخالفت کرده است و چه بسا بدتر از این؛

اسلام دین دلیل و برهان است؛ اسلام به ما می آموزد که از هیچ قولی بدون دلیل پیروی نکنیم و در برابر رای و نظری تسلیم نشویم مگر اینکه دلیل آن را تایید کند. و این قرآن کریم است که از جاهلان دلیل می خواهد و به آنها می گوید: «قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (بقره: ۱۱۱) «بگو: اگر راستگویید دلیل خود را بیاورید!». 

و نیز به آنها می گوید: «قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا» (انعام: ۱۴۸) «بگو: آیا نزد شما (دلیل و) دانشی است که آن را برای ما آشکار سازید؟!».

و می فرماید: «اِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَهٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (احقاف: ۴) «اگر راست می‌گویید کتابی (آسمانی) پیش از این (قرآن)، یا اثری از علم (گذشتگان، بر صدق ادعای خود) برای من بیاورید».

۷- شیوع تقلید و جمود و بسته شدن باب اجتهاد:

یکی از بزرگ ترین شاخصه های مذهب گرایی در قرون متاخر، شیوع تقلید و انتشار آن در میان مردم می باشد. چنانکه نزدیک است کسی از آن نجات نیابد. هرچند وجود تقلید در هر عصری امری طبیعی و بدیهی است چراکه غیر ممکن است همه مردم اهلیت و صلاحیت بررسی و پیروی و تحقیق را داشته باشند. اما از سوی دیگر هم نمی توان تصور کرد از میان آنها کسی که از همه باهوش تر و نسبت به دیگران از درجه و مرتبه ی بالاتری از فهم و دانش برخوردار است و در فقه و استنباط بیش از دیگران استعداد دارد، وارد مبحث تقلید شده باشد.

این تعصب منجر به مبالغه و افراط مقلدین در مورد ائمه می شود. چنانکه چنین متعصبانی با افکاری خشک و جامد به مقابله با کسانی می پردازند که استعداد بررسی و پژوهش در آنها نهفته است. و آنان را در مورد بازنگری آنچه پیشینیان تحقیق نمودند، هشدار داده و تهدید می کنند آنهم به این حجت که هرکس چنین عملی انجام دهد در واقع در حق ائمه و علمای گذشته جسارت کرده است و این عمل وی خرده گیری از آنها محسوب می شود و در این راستا و در جهت تکمیل حربه خود، در مدح و ستایش ائمه غلو و افراط می کنند و داستان های مختلفی از آنها نقل می کنند که با دروغ همراه است. چنانکه نزدیک است آنها را افرادی معصوم یا مخلوقاتی خیالی معرفی کنند که ممکن نیست در عالم واقع زندگی کنند. مثلا در مورد فلان امام[۹] می گویند: «وی به مدت چهل سال نماز صبح را با وضوی عشاء می خواند».[۱۰] و می گویند: جایز نیست در مورد این امام بگوییم: «حدیثی در دنیا وجود دارد که به او نرسیده است».[۱۱]

 

[۱] – مرغینانی: الهدایه یکی از کتاب های مقدماتی نزد حنفیه می باشد: ۱/۴۶۲

[۲] – شرح العنایه الحنفی علی الهدایه علی هامش فتح القدیر: ۱/۲۲۵و ۲۲۶

[۳] – بخاری: ۵۲۳۸؛ مسلم: ۴۴۲

[۴] – المجموع، نووی: ۲/۲۹۳- ۲۹۴

[۵] – المجموع: ۳/۲۳۵

[۶] – الاحیاء الغزالی: ۱/۴۸

[۷] – السلسله الضعیفه: ۴

[۸] – بخاری: ۶۹۴؛ کتاب الاذان

[۹] – نگا: به عنوان مثال، کتاب الاجتهاد و المجتهدین، ص: ۲۹ و پس از آن

[۱۰] – چنین سخنی علاوه بر اینکه در مورد انسان محال است با سنت نبوی نیز مخالف می باشد. و رسول خدا  صلی الله علیه و سلم بر سه نفری که قصد مبالغه در عبادت داشتند، تصمیم و عملکرد آنان را انکار نمود. چنانکه یکی از آنها گفت: من نماز می خوانم و نمی خوابم. دیگری گفت: من روزه می گیرم و افطار نمی کنم. و سومین نفر گفت: من با زنان ازدواج نمی کنم. چون سخنان آنها به رسول الله منتقل شد، آنها را فرا خوانده و به ایشان فرمود: «اما انا فاصوم و افطر و اصلی و انام و اتزوج النساء فمن رغب عن سنتی فلیس منی»: «اما من روزه می گیرم و افطار می کنم و نماز می خوانم و می خوابم و با زنان ازدواج می کنم. پس هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست». شیخان آن را روایت کرده اند. و علاوه بر این چنین توصیفی از امام، موجب افتخار نیست- چنانکه شیخ ما آلبانی می گوید به نقل از شیخ محمد عید عباسی حفظه الله –بلکه آنچه از نگاه شرعی برای یک مسلمان بهتر و کامل تر است این است که برای هر نماز وضو بگیرد نه اینکه نماز های متعددی را با یک وضو بخواند. و کسی که چنین داستانی را ساخته و پرداخته و آن را به امامی از ائمه نسبت داده، باید آنچه افضل و کامل تر بود در مورد وی ذکر می کرد. دقت کن.

[۱۱] – نگا: الاجتهاد و المجتهدون، ص: ۷۲

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …