مثال‌هایی در باب «لفظ مشترک» (۳)

۳- مثال دیگر از این نوع، این که: خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَهً أَوِ ٱمۡرَأَهٞ﴾ [النساء: ۱۲]، «اگر مرد یا زنی به طریق کلاله از آنان ارث برده می‌شد…» که در این جا، لفظ «کلاله» لفظی مشترک است و بر کسانی اطلاق می‌شود که بعد از خود پدر [منظور پدر و جد است[۱]، و مادر[۲]] و فرزند ندارند؛ نیز بر کسانی از وارثان اطلاق می‌شود که نه پدر هستند و نه فرزند (شخص مرده) و نیز بر خویشان از غیر جهتِ پدر و فرزند اطلاق می‌شود. پس بر مجتهد واجب است که با مراجعه به قراین و نصوصِ وارده در باب مواریث، معنای مورد نظر از آن را روشن کند که این جا هم، بر همین اساس، ترجیح جمهور فقها بعد از استقرای نصوص وارده در باب مواریث، آن است که: مراد از کلاله، معنای اول است، یعنی کسی که بعد از مرگ خود نه پدر (و مادر و جدی) به جا گذاشته و نه فرزندی.

[۱]– المنتقی شرح الموطأ، باجی ۳/ ۱۵۲٫ مترجم

[۲]– آمدی ۲/ ۳۵۲ به بعد؛ شرح المنار، ص ۴۳۱ به بعد؛ فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت ۱/ ۲۰۰٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …