مثالی در رابطه با سوء تفاهم البوطی در تقلید از مذهب معین

در دنباله مطالب می‌گویم، دکتر البوطی در صفحه (۷۱ و ۷۲ لا مذهبّیه) سخنان امام نووی را نقل کرده ولی متأسفانه آن را نفهمیده و به شیوه‌ای دیگر که اصلاً مورد نظر نیست، تفسیر و تفصیل کرده است. سپس بیان می‌کند به این گونه که شیخ الا سلام ابن تیمیه (رضی الله عنه) اسباب ترک عمل به ظاهر حدیث را توسط امام مجتهد یانزده سبب می‌داند:سپس ادّعا می‌کند به اینکه هرگاه حدیث صحیحی را دیدیم که امام مذهب ما به آن عمل نکرده است به این پانزده سبب نگاه می‌کنیم اگر در این اسباب سببی برای ترک حدیث صحیح مورد نظر نیافتیم، عمل کردن به آن حدیث برای ما جائزاست. البوطی فکر کرده شرایطی که امام نووی آن‌ها را ذکر کرده است همان شرایط عمل کردن به حدیث می‌باشد، در حالیکه اصلاًاینطور نیست. بلکه برای محقّق جائز است که بگوید: این حدیث، مذهب شافعی است و طبیعی است که کلام نووی در این حالت صحیح است، زیرا همانطور که امام شافعی خود گفته است. بخاطر وجود اسبابی عملکردن به بعضی از احادیث را ترک کرده‌ام، پس درست نیست در مورد هر حدیثی که می‌یابیم، بگوئیم: این حدیث، مذهب شافعی است، زیرا امکان داشته که امام شافعی بر آن اطلاع داشته ولی آن را ترک کرده است اما برای عمل کردن به حدیث هیچ یک از شرایط فرق گذاشته نشده، کافی است که یک مسلمان از حدیثی اطلاع و آگاهی پیدا کند، بسیار در مورد اثبات صحت آن تلاش کند، یا با تحقیق مخصوص در مورد آن حدیث، یا بنابر اعتماد بر حکم دادن محدّثی که نزد او مورد اعتماد و اطمینان است حداقل علم، آگاهی و درک و فهم داشته باشد در این حالت عمل کردن به آن حدیث ظاهراً صحیح است. مشخص است که این مسأله با مسأله دیگر متفاوت است ولی البوطی بین این دوتا را مغالطه و قاطی کرده و با تمام هوش و ذکاوت خود آن دو را یک چیز واحد قرار داده است. در حقیقت شرایط لازم بر گفتن ما در مورد یک حدیث که این حدیث بر طبق مذهب شافعی است همان شرایط لازم برای عمل کردن به یک حدیث نیست. برای عمل کردن به یک حدیث مشروط نیست به این که بگوییم شافعی، غیر شافعی این حدیث را دانسته یا ندانسته است، بلکه کافی است کسی که به آن حدیث نگاه می‌کند، اسلوب و شیوه عربی را بداند و در آن حالت بر صحت آن تأکید کند وبعد از این براو واجب نیست که کتاب‌های تمام علماء و مجتهدان را مطالعه کند تا نظر آنان را در مورد حدیث و جواب خود را در مورد آن حدیث پیدا کند. بله این گونه بهتر و خوبتر است ولی باز شرط لازم و کافی نیست و درمورد عملکرد صحابهش خوانده‌ایم، که به حقیقت هر کدام از آنان هرگاه حدیثی از رسول اکرمص به او می‌رسید، خود به آن عمل می‌کرد و منتظر نمی‌ماند که رای و نظر صحابه دیگررا در موردآن مسأله اخیربداند، یا بداند که آیا دیگر اصحاب به عبادت آن حدیث عمل کرده‌اند یا نه؟ همانا خداوند – تبارک و تعالی – ما را درنهایت به وسیله تبعیّت از کتاب و سنّت وادار کرده است و عمل کردن به آن دو بخاطر فلانی و فلانی توقیف نشده، زیرا کتاب و سنّت برای هر کسی حجّت بوده وبواسطه عمل کردن مردم صحت و درستی آن‌ها ثابت نمی‌گردد بلکه خود همدیگر را ثابت می‌کنند.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …