قاضی عیاض میگوید: «برخی از علماء گفتهاند: نهی از گفتن «لو» متوجه کسی است که به طور حتم از روی اعتقاد به حرفش آن را گفته و اینکه اگر آن کار را میکرد، قطعا آن چیز ناخوشایند برایش پیش نمیآمد و به نتیجهی مطلوب و دلخواهاش میرسید. اما کسی که این امر را به مشیت و خواست خدا برگرداند و معتقد باشد که جز به خواست و مشیت خدا آن امر ناخوشایند برایش نمیآید، مشمول این نهی نمیشود. قاضی عیاض برای اثبات این حرف به گفتهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه در غار ثور استدلال کرده؛ آنجا که گفت: «لو أن أحدهم رفع رأسه لرآنا[۱]»: «اگر یکی از آنان سرش را بلند کند، قطعا ما را میبیند».
قاضی عیاض میافزاید: «در گفتهی ابوبکر حجتی وجود ندارد؛ چون او از آینده خبر داده و در آن ادعای رد تقدیر پس از وقوع تقدیر، نیست». او افزود: «تمام احادیثی که بخاری آورده و گفتن «لو» در آن جایز است، چنین است؛ مثل حدیث «لولا حدثان قومک بالکفر، لأتممت البیت على قواعد إبراهیم»[۲]: «اگر قوم تو به کفر نزدیک نبودند(از زمانی که کافر بودهاند مدت زیادی نگذشته است)، قطعا کعبه را بر اساس پایه های ابراهیم علیه السلام میساختم»؛ «لو کنت راجما بغیر بینه لرجمت هذه»[۳]: «اگر بدون شهود و بینهی شرعی کسی را سنگسار میکردم، قطعا این زن را سنگسار میکردم»، «لولا أشق على أمتی لأمرتهم بالسواک»[۴]: «اگر بر امتم سخت نمیگرفتم، قطعاً آنان را به مسواک زدن امر میکردم» و امثال این احادیث. همهشان از آینده خبر میدهند و در آنها اعتراضی به قدر خدا نشده و قدر خدا را پس از وقوعش رد نمیکنند؛ چون او از اعتقادش در کاری که میکرده در صورت عدم مانع و از آنچه که در قدرت و توانش است خبر داده، اما آنچه که رفته، در قدرت و توانش نیست.
اگر گفته شود: با این حدیث چه کار میکنید: «لو استقبلت من أمری استدبرت ما سقت الهدی، ولجعلتها عمره[۵]»؟ «اگر قصد احرام برای حج داشتم، هدی(قربانی) را نمیآوردم و برای عمره احرام نمیبستم».
در جواب گفته میشود: این حدیث همچون حدیث: «لولا حدثان قومک لأتممت البیت على قواعد إبراهیم» و مانند آن میباشد که از آینده خبر میدهد و در آن، بر قدر خدا اعتراضی وارد نشده است. بلکه در این حدیث، پیامبر صلی الله علیه و سلم به اطلاع یارانش میرساند که اگر او قصد احرام برای حج داشت، هدی(قربانی) را به جای نمیآورد و برای عمره احرام نمیبست. آن حضرت صلی الله علیه و سلم موقعی که به مسلمانان دستور داد که حج را به عمره تغییر دهند، وقتی دید که آنان در دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم درنگ کرده و ایستادهاند، این حدیث را به آنان گفت، تا آنان را به این کار تشویق کند و دلشان را خوش و خیالشان را راحت کند. پس گفت «لو» در اینجا از آنهایی نیست که مورد نهی قرار گرفته، بلکه این حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم آگاه ساختن مسلمانان از چیزی است که اگر آن چیز حاصل میشد، در آینده آن را انجام میداد. در جواز گفتن «لو» در این مواقع میان دانشمندان اسلامی اختلافی وجود ندارد. گفتن «لو» فقط در صورت مخالفت با قدر خدا، یا در صورتی که فرد معتقد باشد که اگر آن مانع واقع میشد، خلاف چیزی که مقدر شده، به وقوع میپیوست؛ از آن نهی میشود.
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– بخاری در صحیحش، شمارهی ۴۳۶۸ و مسلم در صحیحش، به شمارهی ۲۳۸۱ این گفته را از انس از ابوبکر صدیق رضی الله عنه روایت کردهاند.
[۲]– بخاری در صحیحش، شمارهی ۱۵۸۳ و مسلم در صحیحش، شمارهی ۱۳۳۳ این حدیث را از عایشهل روایت کردهاند.
[۳]– بخاری در صحیح خود، شمارهی ۶۸۵۵ و مسلم در صحیحش، شمارهی ۱۴۹۷ این حدیث را از ابن عباس روایت کردهاند.
[۴]– بخاری در صحیحش، شمارهی ۸۸۷ و مسلم در صحیحش، شمارهی ۲۵۲ این حدیث را از ابوهریره روایت نمودهاند.
[۵]– بخاری در صحیح خود، به شمارهی ۱۶۵۱ و مسلم در صحیح خود، به شمارهی ۱۲۱۸ این حدیث را از جابر روایت کردهاند.