ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۳)

راجع به معنای فرموده‌ی: ﴿وَقَعَدُواْ لَوۡ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ﴾ ابن کثیر می‌گوید: «یعنی اگر به مشورت ما گوش می‌دادند و می‌نشستند و به جهاد نمی‌رفتند، کشته نمی‌شدند». خدای متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ فَٱدۡرَءُواْ عَنۡ أَنفُسِکُمُ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾ یعنی: اگر نشستن و نرفتن به جهاد باعث می‌شود که انسان از کشته شدن و مرگ جان سالم به در برد، پس باید شما نمیرید در حالی که مرگ قطعاً به سراغ‌تان می‌آید حتی اگر در قصرهای برافراشته باشید. پس اگر راست می‌گویید مرگ را از خودتان دور کنید. مجاهد از جابر بن عبدالله روایت کرده که می‌گوید: این آیه درباره‌ی عبدالله بن أبی نازل شد»[۱]و[۲].

می‌گویم: عبدالله بن أبی در روز اُحد به رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشنهاد داد که به جهاد نرود. وقتی خدا شکست مسلمانان و کشته‌شدن افرادی از مسلمانان را مقدر نمود، عبدالله بن ابی آن گفته را جهت درست دانستن رأیش و بالا بردن شأن و منزلتش بر زبان آورد. خداوند هم در رد گفته‌ی او و امثالش این آیه را نازل فرمود: ﴿قُلۡ فَٱدۡرَءُواْ عَنۡ أَنفُسِکُمُ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾ «بگو: پس مرگ را از خود به دور دارید اگر راست می‌گوئید (که می‌توان با پرهیز و حذر از دست قضا و قدر گریخت)».  پس هرگز نمی‌توانید مرگ را از خودتان دور کنید.

پس معلوم است که مرگ به قضا و تقدیر خداست. یعنی کسی که در وسط صفوف جنگ باشد با کسی که در برج‌های سر به فلک کشیده باشد، در کشته شدن و مرگ یکسان‌اند. بلکه ﴿لَّوۡ کُنتُمۡ فِی بُیُوتِکُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾ [آل عمران: ۱۵۴]: «اگر (برای جنگ بیرون نمی‌آمدید و) در خانه‌های خود هم بودید، آنان که کشته‌شدن در سرنوشتشان بود، به قتلگاه خود می‌آمدند». پس کسی از تقدیر خدا نمی‌تواند نجات پیدا کند. در ضمن آن گفتن لفظ «لو» و امثال آن چنین جایگاهی دارد؛ زیرا گفتن «لو» فایده‌ای ندارد؛ چون آنچه مقدر شده قطعاً وقوع پیدا می‌کند و هرگز راهی برای دفع آن وجود ندارد: ﴿وَٱصۡبِرۡ لِحُکۡمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعۡیُنِنَا﴾ [الطور: ۴۸]: «برابر فرمان پروردگارت، صبر و شکیبایی پیش‌گیر (و با استقامت و شجاعت، پیام آسمانی را به گوش انسانها برسان و مترس) که تو زیر نظر ما و تحت حفاظت و رعایت ما هستی».

مؤلف می‌گوید: (فی «الصحیح» عن أبی هریره أن رسول الله  قال: «احرص على ما ینفعک، واستعن بالله، ولا تعجزن[۳]، وإن أصابک شیء فلا تقل لو أنی فعلت کذا، لکان کذا وکذا، ولکن قل: قدّرالله وما شاء فعل، فإن «لو» تفتح عمل الشیطان».[۴])

(در صحیح مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «برآنچه که به تو نفع و فایده می‌رساند، حریص باش و از خدا کمک و یاری بخواه و هرگز اظهار عجز و ناتوانی مکن. اگر چیز ناخوشایندی  برایت پیش آمد، نگو: اگر فلان کار را می‌کردم، چنین و چنان می‌شد، بلکه بگو: این امر، تقدیر خداست و خدا هر چه بخواهد، می‌کند؛ چرا که گفتن «لو»  دریچه‌ی عمل و وسوسه‌ی شیطان را باز می‌کند»).

گفته‌ی: (فی الصحیح) یعنی صحیح مسلم.

فرموده‌ی: (احرص على ما ینفعک . . .) حدیثی است که مؤلف رحمه الله به اختصار آورده است. لفظ حدیث، این است: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «المؤمن القوی خیر وأحب إلی الله من المؤمن الضعیف، وفی کل خیر، احرص على ما ینفعک . . .»: «مؤمن قوی، نزد خدا بهتر و دوست داشتنی‌تر از مؤمن ضعیف است. در هر دو (مؤمن قوی و ضعیف به دلیل اشتراک در ایمان و عمل صالح)، خیر و خوبی وجود دارد، بر آنچه که به تو نفع و فایده می‌رساند، حریص باش . . .».

در حدیث: «المؤمن القوی خیر وأحبّ إلی الله من المؤمن الضعیف» خدای سبحان به محبت موصوف شده است و اینکه خدا به طور حقیقی محبت دارد؛ همان طور که می‌فرماید: ﴿یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ﴾ [المائده: ۵۴]: «خداوند دوستشان می‌دارد و آنان هم خدا را دوست می‌دارند». همچنین در حدیث مذکور این نکته آمده که خدای سبحان مقتضای اسماء و صفات خود را دوست دارد و هر چه موافق اسماء و صفات خدا باشد، قوی است. او مؤمن قوی را دوست دارد. خدا وتر (فرد) است و وتر را دوست دارد. جمیل (زیبا) است و جمال و زیبایی را دوست دارد. علیم (دانا) است و علماء را دوست دارد. محسن (نیکی کننده) است و نیکوکنندگان را دوست دارد. صبور است و صابرین را دوست دارید. شکور است و شکرگزاران را دوست دارد.

می‌گویم: ظاهراً منظور حدیث فوق، قوت و نیرومندی در فرمان خدا و اجرای آن و شتافتن به سوی خیرات و خوبی‌ها و امر به معروف و نهی از منکر و صبر در برابر مصیبت‌ها و بلاها به خاطر خدا و مانند آنها می‌باشد و منظور قوت و نیرومندی در جسم نیست. از این رو خدای متعال پیامبران را به این امر ستوده و می‌فرماید: ﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ ۴۵﴾ [ص: ۴۵]: «(ای پیغمبر!) از بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب سخن بگو، آنان که دارای قدرت و بینش (کافی و قوی درباره امور زندگانی و رموز آئین الله) بودند». «أیدی» به معنای قوت، عزم و جدیت در اجرای فرامین و اوامر خداست. در جای دیگر می‌فرماید: ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾ [ص: ۱۷]: «و به خاطر بیاور (پیغمبران شکیبا، از جمله) بنده ما داود قدرتمند و توانا را. واقعاً او (در همه کار و همه حال به سوی خدا باز می‌گشت و) بسی توبه‌کار بود».

فرموده‌ی: (فی کل خیر) یعنی هر مؤمن قوی و مؤمن ضعیف به دلیل اشتراک‌شان در ایمان و عمل صالح بر خیر و عافیت هستند، اما مؤمنی که در ایمان و دین‌اش قوی‌تر است نزد خدا محبوب‌تر است. در این عبارت، این نکته وجود دارد که محبت خدا نسبت به مؤمنان، درجاتی دارد و برخی از آنان را بیشتر از برخی دیگر دوست دارد.

 

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– ابن جریر در تفسیرش، ۴/۱۷۰ از طریق ابن جریح از مجاهد از جابر رضی الله عنه این گفته را روایت کرده است. ابن جریج مُدلّس است و به شنیدن یا چیزی که اقتضای شنیدن می‌کند، تصریح نکرده است.

[۲]– تفسیر ابن کثیر، ۱/۴۲۶٫ در تفسیر ابن کثیر، عبارت: «عبدالله بن أبی وأصحابه» آمده است.

[۳]– در نسخه ی «ط»، عبارت «و لا تعجز» آمده است.

[۴]– مسلم در صحیحش، شماره ی ۲۶۶۴ و احمد در مسندش ۲/۳۷۰ و ۳۶۶ این حدیث را از ابوهریره رضی الله عنه روایت کرده‌اند.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …