ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۲)

خدای متعال در ادامه می‌فرماید: ﴿قُل لَّوۡ کُنتُمۡ فِی بُیُوتِکُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾ [آل عمران: ۱۵۴]: «بگو: اگر (برای جنگ بیرون نمی‌آمدید و) در خانه‌های خود هم بودید، آنان که کشته‌شدن در سرنوشتشان بود، به قتلگاه خود می‌آمدند». یعنی مرگ، تقدیر خدا و حکم حتمی و لازم الله است که هیچ راه فرار و گریزی از آن نیست».[۱]

می‌گویم: پس علت آوردن این آیه در متن کتاب توسط مؤلف روشن گردید؛ چون گفتن «لو» در اموری که مقدر شده‌اند، از سخنان منافقان است. به همین دلیل خدا در ردّ سخن آنان، فرمود که این امر، تقدیر الله است. پس هرکس چیزی به ضررش مقدر شود، حتماً به آن چیز می‌رسد. پس گفتن «لو» و ای کاش جز حسرت و ندامت چه سودی برایتان دارد؟ در این حالت بر شما واجب است که به الله ایمان قوی داشته باشید. در این کار، عین رستگاری در دنیا و آخرت برایتان نهفته است. بلکه قضیه به جایی می‌رسد که ترس‌ها به امنیت و آرامش، غم و اندوه‌ها به شادمانی و خوشحالی تبدیل می‌شوند؛ همان طور که عمربن عبدالعزیز گفته است: «أصبحتُ وما لی سرورٌ إلا فی مواقع القضاء والقدر»[۲]: «دریافتم که خوشحالی ندارم مگر در مواقع قضا و قدر خدا».

راجع به آیه‌ی: ﴿ٱلَّذِینَ قَالُواْ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ وَقَعَدُواْ لَوۡ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ﴾ که مؤلف آورده، ابن جریر از سدی روایت کرده که گفته است: «رسول الله صلی الله علیه و سلم در روز احد همراه هزار نفر از مسلمانان به جنگ احد رفت. آنان را به پیروزی در صورتی که صبر و پایداری داشته باشند، وعده داده بود. وقتی از مدینه بیرون رفتند، عبدالله بن ابی همراه سیصد نفر به شهر بازگشت. ابوجابر سلمی به دنبال آنان آمد و آنان را صدا می‌زد.

وقتی بر او چیره شدند. به او گفتند: گمان نمی‌کنیم جنگی درگیرد. اگر از ما پیروی می‌کردی، قطعاً همراه ما به مدینه باز می‌گشتی. پس خدا این آیه را نازل فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ قَالُواْ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ وَقَعَدُواْ لَوۡ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ﴾ [آل عمران: ۱۶۸]: «آنان کسانی هستند که نشستند و (از جنگ کناره‌گیری کردند و نسبت) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می‌کردند (و حرف ما را می‌شنیدند) کشته نمی‌شدند)».[۳]

درباره‌ی این آیه از ابوجُریج روایت است که می‌گوید: «در فرموده‌ی: ﴿ٱلَّذِینَ قَالُواْ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ﴾ گوینده، عبدالله بن أبی بود. برادرانشان، منظور کسانی است که در روز احد همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم به جنگ رفتند». ابن جریر و ابن ابی حاتم این گفته را روایت کرده‌اند.[۴]

بر این اساس برادرانشان، همان مسلمانان مجاهد هستند. به خاطر اینکه مسلمانان در ظاهر مثل منافقان هستند و منافقان هم ظاهراً اسلام آورده‌اند. به مسلمانان مجاهد، برادران منافقان گفته شده است. عده‌ی دیگری می‌گویند: مسلمانان، برادران منافقان در نسب هستند نه در دین.

 

 

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– تفسیر ابن کثیر، ۱/۴۱۹٫

[۲]– نگا: سیره عمر بن عبدالعزیز، اثر ابن عبدالحکم، ص ۹۳؛ الکتاب الجامع لسیره عمر بن عبدالعزیز، اثر ابوحفص ملاء، ۲/۴۳۲- ۴۳۳ و جامع العلوم والحکم، ۱/۵۱۴، دار ابن جوزی.

[۳]– ابن جریر در تفسیرش ۴/۷۳ این حدیث را روایت کرده است که این حدیث، مرسل است.

[۴]– ابن جریر در تفسیرش۴/۱۷۰ و ابن ابی حاتم در تفسیرش، ۳/۸۱۱ این حدیث را روایت کرده‌اند و اسنادش صحیح است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …