هنگامی که پیامبر ﷺ دست به ازدواج جدیدی میزد، باز دوباره آتش عواطف زنانه شعلهور میشد. زنان و به خصوص عایشه با این که ناچار به حضور عروس جدید اعتراف میکردند، اما همه از سر ناچاری بود، وگرنه در عمق وجودشان به هیچ صورت، حضور وی را نمیپذیرفتند.
پس از فتح خیبر پیامبرﷺ با صفیه ازدواج کرد. این ازدواج نرسیده به مدینه در مسیر حرکت سپاه صورت گرفت. پیامبر ﷺ که به مدینه آمد، او را به خانه حارثه بن نعمان انصاری برد و در آنجا او را منزل داد. مردم مدینه به استقبال سپاه رزمنده شتافتند. زنان خانه پیامبر ﷺ نیز خود را آماده کردند، تا هرچه باشکوهتر و به استقبال پیامبر بروند.
در این میان، عایشه صدیقه همسر محبوب و جوان پیامبر، چون از ماجرای ازدواج با صفیه، دختر جوان و زیبای هفده ساله آگاه شد، غیرت و حسادت زنانه بر سراپای وجودش خیمه زد. عایشه صدیقه با احتیاط کامل روبنده (نقاب) زد تا شناخته نشود و سپس جهت دیدن هووی جدید و جوان خود، از خانه خارج شد و راه منزل حارثه را در پیش گرفت.
عایشه با روبندهاش خود را به موج بلند زنان سپرد و به هووی تازه از راه رسیده خود خیره شد. عایشه(رضی الله عنها) میپنداشت کسی او را نمیشناسد.
اما پیامبر ﷺ ، تا چشمان نافذ و حیرتزدهاش را از میان روبنده دید؛ او را شناخت.
عایشه خارج شد؛ با دلی افسرده و روحی نگران، تند و هراسان گام برمیداشت.