پیامبر ﷺ موقعی که خوردن عسل را بر خود تحریم نمود، از حفصه خواست موضوع را پنهان نگه دارد. اما او به این درخواست پایبند نماند و عایشه را اطلاع داد. هنگامی که وحی نازل گردید، پیامبر ﷺ از تصمیم خود دایر بر تحریم عسل، منصرف شد.
در این ماجرا میبینیم که یک طرف ماجرا حفصه و عایشهاند و در طرف دیگر آن زینب قرار دارد. به ظاهر ماجرایی شبیه این ماجرا اتفاق افتاده که یک طرف آن حفصه و طرف دیگرش عایشه، سوده و صفیه میباشند. در آن ماجرا عایشه، سوده و صفیه دست به یکی میکنند تا پیامبر ﷺ را از ماندن نزد حفصه بازدارند. شکل، مضمون و پایان دو ماجرا تقریباً یکسان است.
از اینرو از ذکر آن خودداری میکنیم.
این ماجراها و رویدادها نشان میدهند که همسران پیامبر ﷺ به هیچوجه حاضر نبودند وی نزد یکی از آنان بیشتر بماند. یا اینکه توجه خاصی به او بنماید.
البته، این امر یک پدیده کاملاً طبیعی است. طبیعت مخصوص زنان، مقتضی چنین عکسالعملهایی است. به ویژه که چند زن نزد یک مرد باشند، هر یک دوست دارد بیشتر از او برخوردار شود. اما به طور طبیعی سایرین چنین اجازهای به وی نمیدهند. چون با خود فکر میکنند، اگر نمیتوانند برخورداری بیشتری از او به دست آورند، حداقل به دیگری یا به دیگران اجازه ندهند چنین حقی برای خود قایل شوند، یا چنین زمینهای برای برخورداری بیشتر فراهم نمایند.