هرگاه خداوند، هنگام بحرانها، خیر و خوبی بندگانش را بخواهد، خواب و چرتی کوتاه را که مایه آرامش است، بر آنها فرود میآورد؛ همانطور که طلحهس در جنگ احد به خوابی کوتاه فرو رفت و چندین بار شمشیر از دستش افتاد و این خواب، مایه آرامش و آسودگی خاطر او گردید. گاهی بدعتگذاران را هم چرت فرا میگیرد؛ همان طور که شبیب بن یزید در حالی که بر الاغش سوار بود، به خواب فرو رفت. او، یکی از دلیرترین افراد بود و زنش نیز دلیرزنی بود که حجاج را به عقب راند. شاعر، در این باره چنین سروده است:
أسد علیّ وفی الحروب نـعامه | فتخـاء تنفـر من صفیر الصافر | |
هلا برزت إلی غزاله فی الوغی | ام کان قلبک فی جناحی طائر |
«علیه من چون شیر است و در جنگها، همچون شترمرغ سست و تنبلی است که از سوت سوت زنندگان پا به فرار میگذارد.
آیا در جنگ و نبرد به سوی غزاله نرفتی و به مقابله با او نپرداختی یا اینکه دلی ضعیف چون دل مرغان داشتی؟»
خداوند عزوجل میگوید: ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ ۵٢﴾ [التوبه:۵۲] «بگو: آیا برای ما جز از دو خوبی چیز دیگری را انتظار میکشید و حال آنکه ما چشم به راه هستیم تا خداوند شما را به عذابی از سوی خود یا به عذابی به دستان ما، گرفتار نماید. پس منتظر باشید؛ ما نیز همراه شما انتظار میکشیم».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ کِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗاۗ﴾ [آلعمران:۱۴۵] «هیچکس نمیمیرد مگر با اجازه خدا. اجل، در کتابی مقرر گشته است».
شاعر میگوید:
أقول لها وقد طارت شعاعاً | من الأبطال ویحک لن تراعی |
«به او که از ترس قهرمانان مبهوت و حیرت زده است، میگویم: وای بر تو! به تو اعتنا نخواهد شد».
فـإنک لو سألت بـقـاء یـوم | عن الأجل الذی لک لم تطاعی |
«اگر بیش از مهلت و اجلی که برایت مقرر گشته، یک روز تقاضای ماندن در دنیا را بکنی، تقاضای تو پذیرفته نخواهد شد».
فصبراً فی مجال الموت صبراً | فما نیـل الخلـوت بمستـطـاع |
«پس در زمینه مرگ باید صبر کرد؛ چون آرزوی جاودانه ماندن، دست نیافتنی است».
وما ثوب الحیــاه بثوب عـز | فیـخلع عـن أخ الخـنع الیراع |
«لباس زندگی، برای ترسوی بزدل، لباس افتخاری نیست که اگر از تنش بیرون آورده شود، بگوید: لباس افتخار را از تنم در آوردند».
آری! سوگند به خدا که هرگاه اجلشان فرارسد، یک لحظه پس و پیش نخواهند شد. علیس میگوید:
أی یومیّ مـن المـوت أفـر | یـوم لا قـدّر أم یــوم قـدر |
«کدامین روز از مرگ فرار کنم؟ روزی که مقدر نشده یا روزی که مقدر شده است».
یـوم لا قــدر فـلا أرهـبـه | و من القدر ولا ینجو الحذر |
«از روزی که مقدر نشده، نمیترسم و گریز و احتیاط، انسان را از روز تقدیر، نجات نمیبخشد».
ابوبکرس میگوید: «خواستار مرگ باشید؛ زندگی به شما ارزانی میگردد».